اغتشاشات آبانماه با آشوب‌های آمریکا چه فرقی دارد

حسین رجایی، کارشناس بین الملل،   3990313057 ۱۰۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۸۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
اغتشاشات آبانماه با آشوب‌های آمریکا چه فرقی دارد

در ده ها شهر حکومت نظامی برقرار است. از گوشه گوشه این شهرها شعله های آتش و دود زبانه می کشد، ساختمان ها و ماشین های بسیاری طعمه حریق شده اند و فروشگاه های بسیاری غارت شده است، خودروها و نفربرهای نظامی در خیابان ها رژه می روند و کف خیابان ها مملو از سنگ و خون و شیشه های خرد شده است. اشتباه نکنید! این تصاویر آخرالزمانی متعلق به یکی از شهرهای سوریه نیست و نه هیچ یک از شهرهای عراق و لبنان و ایران و ونزوئلا. تصاویری نیست که امثال دونالد ترامپ، جان بولتن، مایک پمپئو و برایان هوک منتظر بودند از هزاران کیلومتر آنسوتر از مرزهای خودشان ببینند. بالعکس، تصاویری است که این روزها باید از بالکن های کاخ سفید نظاره گر آن باشند. 

پرواضح است که برای مردم آمریکا، مرگ جرج فلوید تنها یک جرقه است. انبار باروت خشم مردمی که در آمریکا منفجر شده است محصول انباشت ده ها سال فقر و بی عدالتی در کشورهای لیبرال سرمایه داری است و به ویژه در ایالات متحده است. کشوری که مالیات های مردمش را به جای آنکه خرج رفاه و سلامتی و پیشرفت آن ها کند، صرف مداخلات گسترده خارجی خویش از جمله پروژه سوریه سازی کشورهای محور مقاومت می نماید. شاید اگر تمرکز خود را به جای آشوب سازی در ایران و عراق و لبنان معطوف به مسائل ملت خود کرده بودند اکنون اینطور درگیر آشوب درونی نمی شدند، اینگونه در برابر بحران کرونا زانو نمی زدند و این حجم از فقر و بیکاری را به ملت خود هدیه نمی کردند. شاید اگر بجای "فشار حداکثری" بر روی ایران، رفاه و عدالت حداکثری درون آمریکا را پی میگرفتند اکنون روزهای بهتری داشتند.  

البته تفکر لیبرالی که این حجم از تنفر را در غرب تولید کرده است در ایران خودمان و در عراق و لبنان هم می تواند اینگونه کند. حوادث دیماه 96 و آبان 98 را شاید بتوان تا حدی از همین دریچه تفسیر کرد. گویی همین موضوع سبب شد تا برخی فعالان سیاسی به جمهوری اسلامی طعنه زنند که حق انتقاد از آمریکا را ندارد. البته اینکه عملکرد مسئولان سیاسی و نیروهای امنیتی ما در جریان اغتشاشات یاد شده چگونه بوده است قطعا مسئله ای است که باید مورد کند و کاو و اصلاح قرار بگیرد. این مسئله مهمی است که کوتاهی یا عدم شفافیت در خصوص آن سزاوار مؤاخذه است. از آنسو اما، اینکه اغتشاشات در ایران را هم سنگ آشوب ها در آمریکا و دیگر کشورهای غربی قرار دهیم هم اشتباهی راهبردی است. 

اولین اشتباه عدم توجه به این موضوع است که آن دسته از تفکرات و سیاست های لیبرالی که شورش به اصطلاح گرسنگان را در نقاط مختلف جهان به دنبال دارد، در جهان غرب به عنوان ایدئولوژی غالب مرکزیت دارد ولی در جمهوری اسلامی عاریتی است. عیان است که انقلاب اسلامی به مقابله با همین سیاست های لیبرالیستی برخاسته ولی اکنون بعضاً گرفتار مسئولانی است که غرب را قبله آمال خویش قرار داده و به جای خداباوری، کدخدامحوری پیشه خود ساخته اند. این مسحورشدگان در بهشت خیالی غرب در ایران و عراق و لبنان، با پیروی گام به گام از نسخه های غربی، بذر بی عدالتی و نارضایتی می کارند و سیاستمداران غربی را به وقوع "تابستان های داغ" و فروپاشی جبهه مقاومت، امیدوار می کنند.

اما دومین اشتباه راهبردی، یکسان پنداشتن وضعیت کشوری که هیچ دشمن قدرتمندتری از خود ندارد با کشوری است که مجموعه ای از قدرتمندترین و ثروتمندترین دولت های جهانی به علاوه امپراتوری صهیونیسم علیه آن دسیسه می کنند. چگونه می توان در وقوع آشوب و نارضایتی، وضع کشوری را که تحت بی سابقه ترین تحریم های بین المللی و پروژه فشار حداکثری است با کشور اعمال کننده همین تحریم ها و فشارهاست یکی دانست!؟ چگونه می توان وضع کشوری را که تحت بزرگترین تهاجم رسانه ای و عملیات روانی تاریخ است با کشوری که مالک صدها رسانه هدایت کننده این ابرپروژه تبلیغاتی است یکی دانست!؟ چگونه می توان وضع کشوری که از مسلحین نبردهای میدانی گرفته تا بالاترین سطوح تصمیم سازی تحت پیچیده ترین عملیات های نفوذ است با کشوری که تامین کننده هزینه های گزاف این عملیات است، یکی دانست!؟ چگونه در برخورد با اغتشاشات می توان از این دو کشور انتظارات یکسان داشت!؟ فقط کافیست به این سؤال بیاندیشیم که چرا در اغتشاشات دی 96 و آبان 98 در ایران، از همان ابتدا معدود افراد آموزش دیده ای به اسلحه خانه ها هجوم برده و تیراندازی از داخل معترضان را شروع کردند اما در آمریکا، مردم هنوز سلاح هایشان را از خانه ها خارج نکرده اند!؟ چرا برخلاف آمریکا، در حوادث آبان ماه ایران، زیرساخت های اساسی هم مورد تعرض قرار می گرفتند و چرا آتش زدن بر غارت کردن ارجح بود!؟

البته که نفی ظالم بزرگ بیرونی بدون نفی ظالم های کوچک داخلی راه به جایی نخواهد برد ولی مبادا که در متمایز ساختن جریان حق با جریان باطل، دچار لغزش شویم که تجربه چهل ساله نشان داده انتهای چنین لغزشی پناه بردن به دامان همان استکبار جهانی است. اکنون جهان پا به دروان نوینی از حیات تمدنی خویش می گذارد. اگر بحران کرونا نتوانست چشمان مسحور شده را از خواب بیدار کند، شاید آشوب های کنونی آمریکا بتواند پرده از حقیقت پوشالین غرب برای طرفداران پروپاقرصش کنار زند.