«قصههای درگوشی و رقص روی لیوانها»
(مجموعه نمایشنامه/ جلد اول)
نویسنده: امیررضا کوهستانی
ناشر: چشمه، چاپ اول: 1398
126 صفحه، 19000 تومان
***
امیررضا کوهستانی، نویسنده و کارگردان تئاتر، با اجراهای پرشمار در ایران و خارج از کشور از معروفترین نویسندگان و کارگردانان جوان تئاتر ایران محسوب میشود. او که از سال ۱۳۷۴ به عضویت کارگاه و گروه تئاتر مهر به سرپرستی نادعلی شجاعی در شیراز در آمده بود، اولین نمایشنامهی خود را به اسم «و روز هرگز نیامد»، در سال ۱۳۷۷ نوشت. از جمله آثار او میتوان به «بیتابستان» (۱۳۹۷)، «در میان ابرها» (۱۳۹۶)، «ایوانف آنتون چخوف» (۱۳۹۵) و «تاکسی نوشت» (۱۳۹۴) اشاره کرد.
در جلد اول از مجوعه نمایشنامههای امیررضا کوهستانی دو نمایشنامه آورده شدهاند: «قصههای درگوشی» که برای اولینبار در نهمین جشنوارهی تئاتر استان فارس در سال ۱۳۷۸ در سالن ابوریحان شیراز به روی صحنه رفت و «رقص روی لیوانها» که برای اولینبار در ۵ آذر ۱۳۸۰ در جشنوارهی تئاتر استان فارس در سالن استاد لایق به اجرا درآمد. این دو نمایشنامه را مقدمهای از نویسنده همراهی میکند. کوهستانی در این مقدمهی به نسبت مفصل معتقد است که نمایشنامه برای اجرا نوشته میشود و به کمک دیالوگهایی که با لحن و اجرای بازیگران بیان میشوند و به مدد حرکات و بازیهای روی صحنه است که جان میگیرد و معنی پیدا میکند. نمایشنامهای که چاپ میشود، نه تنها حرکت و حضور بازیگران در اجرای زندهی صحنه را از دست میدهد، بلکه حتی با صدای بلند نیز خوانده نمیشود و تنها با حرکت چشم است که دنبال میشود. در نتیجه حتی موجودیت صدا و لحن را نیز از دست میدهد، از هویت نمایشنامه بودن خالی میشود و شاید فقط بتواند در کنار رمان، داستان کوتاه و شعر به نوعی ضلع چهارم ادبیات باشد. نویسنده با وجود همهی این کمبودها دلایلی ارائه میدهد که او را متقاعد کرده است تا در نهایت نمایشنامههایش را با افزودن توصیفاتی برای جبران کاستیهای مورد نظر، آمادهی چاپ کند. این مقدمهی مفصل، علاوه بر داشتن نقش پیرامتنی برای نمایشنامهها که در واقع بدنهی اصلی کتاب را شکل میدهند، خود بخشی خواندنی و مورد توجه در بدنهی کتاب است که آن را نه تنها برای علاقهمندان به ادبیات نمایشی و تئاتر که برای خوانندهی علاقهمند به ادبیات نیز جالب توجه میکند.
«قصههای درگوشی» داستان آشنایی اتفاقی پسری جوان و دختری دانشجو است که در طبقات مختلف یک ساختمان زندگی میکنند. دختر ناخواسته سر از ماجراهایی در میآورد که رازهای زندگی و ذهن آشفتهی پسر را آشکار میکنند. کشمکش این دو هرچند در آغاز به صورت رابطهی قربانی-ستمگر شکل میگیرد اما در چرخشی تدریجی، دختر نقش نوعی راهنما و والد سرزنشگر را بازی میکند. در حالی که پسر در قالب کودکی پرخاشجو در مقابل او ظاهر میشود:
«- پسر: من پسرم، فرق میکنه. میدونم چه جوری با این بچه پولدارها سر کنم. بعد هم، این جوری نیگام نکن اومدم این جای شهر خونه گرفتم. من خونهی خودمون اگه هر هفته، دوست و رفیقهام رو شام و ناهار مهمون نمیکردم، نمیشد. حالا یه جوری شده، اومدم این جا. والا من هم مثل همینها بودم؛ کسی نیستم ازشون بخورم. [مکث] ببین چه بلایی سر دختره آوردم که اگه پنج دقیقه بهش اینور اونورتر زنگ بزنم، قلبش تالاپ تالاپ میکنه، هزارجا دنبالم میگرده.
- دختر: شما که بهش علاقه ندارین چرا هنوز باهاش ارتباط میگیرین؟
- پسر: ربطی به علاقه نداره.
- دختر: پس به چی ربط داره؟...»
«رقص روی لیوانها»، نمایشی دیالوگمحور است که بارهای عاطفی و روانشناسانهای را حمل میکند. گفتوگویی طولانی بین دو بازیگر، فرود و شیوا، شکل میگیرد که در واقع در دل گفتوگوی تلفنی فرود با دکتر روانشناسش جای گرفته است:
«- صدای فرود: همهچی از سردردهام شروع شد. شبها خوابم نمیبره. هر چی هم قرصمرص دور و برم بود میخوردم، ولی فایدهای نداشت؛ تا چشمهام رو میبستم که بخوابم فقط خواب میدیدم. خوابم اصلاً نمیبرد، ولی خواب میدیدم. فقط کافی بود چشمهام رو ببندم. یه شب صدای نفس کشیدن یه نفر رو از زیر تختم شنیدم. بلند شدم، چراغ رو روشن کردم، ولی هیچکی نبود، شبهای بعد هم همینجور. گاهی اینجوری میشد. بعضی وقتها میشنیدم یه نفر رو شیروونیِ خونه داره راه میره، ولی تا چشمهام رو باز میکردم، دیگه صدا قطع میشد. اینها بود، تا اینکه یه شب دیگه رسماً از دریچهی اتاق یه پسر هندو رو دیدم که توی کوچه زیر نور چراغبرق داشت میرقصید.»
فرود که مربی رقص است و در مرز رهایی از مواد مخدر، در تلاش است تا با تأثیرگذاری بر شیوا و تمرکز بر تعلیم و هدایت استعداد رقص او، مسیر زندگیاش را تغییر دهد. شیوا اما دختری است که از خانواده گریخته و در کنار دوستانی زندگی میکند که با آنها نیز احساس آرامش و امنیت ندارد. شیوا در ذهن فرود و از نگاه او، تجلی الههی رقص هندو است و تجسم هنر زن بودن در عین مردانگی. اما در نظر خودش، دختری تنها و بیپناه است که نیاز به پیداکردن کاری دارد که برایش پول به همراه داشته باشد. تقابل نگاه فلسفی و درونگرایانهی فرود با نگاه ماتریالیستی و برونگرایانهی شیوا موضوع محوری بحث بین این دو و پیکرهی اصلی کل نمایشنامه را شکل میدهد.