كرونا اگرچه موضوعی است كه در علم تجربی بدان پرداخته میشود، اما به لحاظ توابع و نتایجش، میتوان آن را مثل بسیاری از مقولات مهم دیگر، از منظر فلسفی نیز نگریست. ویروس کرونا از حوادث مهم تاریخ بشر است و از فلسفه و اهل فلسفه انتظار میرود كه در مواجهه با این رخداد جهانگیر حرفی برای گفتن داشته باشند. بهراستی فیلسوفان نوپرداز چگونه به این بحران فراگیر مینگرند و از منظر فلسفی در این زمینه چه افقهای روشنی را میگشایند و چه چشماندازی را عاید میگردانند؟ نگرشی كه در محافل علمی و تریبونهای عمومی كمتر بداند پرداخته شده یا میشود.
ضرورت این نوع نگرش زمانی بر ما بیشتر آشكار میشود كه بدانیم این پدیده، بحرانی جهانی است. توابع و نتایج این بحران، ابعادی وسیعتر و عمیقتر از مرگ شماری از مبتلایان، اختلال فضای کسب و کار و تصاعد فشارهای وارده بر کادر درمانی دارد. تا جایی كه طیف گستردهای از حوزههای انسانی را به خود مشغول داشته است؛ از سیاست و اقتصاد و جامعهشناسی و انسانشناسی و روانشناسی گرفته، تا فرهنگ و حقوق و اخلاق و ادبیات و شعر، جملگی متأثر از این پدیدهاند. چندان كه اكنون و آینده ما را تحتالشعاع خود قرار داده است. ورود دو تعبیر «جهان پیشاكرونا» و «جهان پساكرونا» در ادبیات زبانی كه این روزها زیاد شنیده و خوانده میشود، محصول ظهور همین پدیده جهانی است.
این روزها ساعت و دقیقهای نیست كه بنگاههای خبرپراكنی و فضاهای مجازی و فنّاوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، خبری در این زمینه انعكاس ندهند و مخاطبان خود را از آخرین رویدادهای ناشی از آن، با تمامی جزئیاتش باخبر نسازند و نتیجتا، ترس بر جان آدمیان نیفكنند؛ تا آنجا كه به قول سعدی شیرینسخن:
گر بگویم كه مرا حال پریشانی نیست/ رنگ رخسار خبر میدهد از سرّ ضمیر!
همه حرفها و سخنها این روزها حول محور كرونا میچرخد. خبری نه خوشتر، كه جهانیتر از این نیست. لذا چه چیزی از این پدیده مهمتر و نقشآفرینتر؟
پرسش از كرونا
اگر خواسته باشیم نگاهی فلسفی به این پدیده مهم و نوظهور و فراگیر بیفكنیم و از منظر فلسفی دریچهای ولو در ابعاد كوچك به روی این پدیده عینی و انضمامی باز كنیم، باید ابتدا با طرح پارهای پرسشهای بنیادین توجه خود را هر چه بیشتر به این موضوع و ابعاد گسترده آن متمركز كنیم؛ چراكه طرح پرسش، ما را در درنگ هر چه بیشتر در این خصوص یاریگر خواهد بود. پرسشهایی از این دست:
ـ آیا با كرونا، سبك زندگی انسان تغییر مییابد؟ آیا انسان معاصر به عصر «تمدن بیجامعه» روی میآورد؟
ـ در سایه كرونا چگونه میتوان زندگی را معنادار كرد و به زندگی معنای جدیدی بخشید؟
ـ آیا کرونا حامل الهیات جدیدی است؟
ـ كرونا آمده است با انسان چه كند؟ آیا بشر مدرن و پیشرفته را به آزمون فراخوانده است؟ آیا كرونا آدمی را با تمامی پیشرفتهایش به مبارزه طلبیده است؟! آیا میخواهد با «نیچه» همنوایی كند و این پیام را در گوش زمان بخواند كه اصلا پیشرفتی نیست، جز بخشی اندك! بتی است كه پیشرفت مینماید؟
ـ آیا كرونا آمده است كه مقوله مرگ را در اندیشه آدمیان راه دهد و كلام سقراط را بار دیگر به یادآور شود كه: «زندگی مشق مردن است»؟
ـ آیا میخواهد این هشدار را به ساكنان زمین دهد كه محیط زیست چندان هم كه فكر میكنند، قابل اعتماد نیست؟ جای پایمان بیاندازه سست است و اطرافمان خالی است و سقف تواناییهایمان بیاندازه كوتاه و ادعایمان همه بر باد است؟
ـ آیا كرونا آمده است كه به تنهایی انسان دامن بزند و زاویه نگاه بشر امروز را در خصوص مقوله «دیگری» تغییر دهد؟ از این پس نسبت «من» با «دیگری» در سایهسار این پدید ه نوظهور چگونه رقم خواهد خورد؟
ـ آیا كرونا میخواهد سخن «جان راسكین»، آن منتقد هنری را تكرار كند كه: در یكی بودن توانگری و پیشرفت تردیدی است؟ یا سخن «جورجو آگامبن»، آن فیلسوف ایتالیایی را بیانگر باشد كه كرونا آمده است وضعی استثنایی برای حكومتها به وجود آورد؟
ـ آیا كرونا آمده است انسان تكنولوژیزده معاصر را از زمان و مكان كنونی خود جدا سازد و به ناكجاآباد رهسپار گرداند؟
ـ كرونا را با اخلاق چه نسبتی است؟ آمده است در اخلاق زیستی و قاعدههای اخلاقی تغییری ایجاد كند، یا اخلاق زیستی موجود را استحكام بیشتری ببخشد؟
ـ آیا كرونا امید شخصی و امید اجتماعی را از ساكنان زمین گرفته است؟ یا اینكه نه، میتوان با كرونا زیست، در عین حال امید هم داشت و همچنان با امید زنده بود؟
ـ آیا این پدیده تغییر اساسی در رویكرد انسان به هستی ایجاد میكند و هستی را به گونهای دیگر در ذهن بشر جلوه میدهد؟
ـ آیا كرونا میخواهد همان كاری را با ما كند كه این بشر بیرحم با طبیعت كرد؟ آیا این كمترینها دستساز خود ماست كه چونان هیولای فرانكنشتاین عزم سقوطمان را كرده است؟ آیا به ما هشدار میدهد كه از سرعت بكاهیم و مانع شویم آنچه خود میسازیم، بر ما حاكم شود؟ میخواهد عمارت بادكنكی باد و بود بشر عصر جدید را فروبریزد؟ میخواهد بلندپروازیها و ایدئالیسم دلیران ه بشر را به سخریه بگیرد؟
ـ آیا از این پس ما در موقعیت سیارهای قرار داشته و بیش از پیش چنانكه «بیل گیس» گفته است، با خطر ویروسها مواجهیم؟
بر این فهرست میتوان همچنان افزود. هر یك از این پرسشها، بُعدی از ابعاد كرونا را برایمان روشن میكند. البته شاید برای فلسفه و اهل فلسفه هنوز زود باشد كه در مقطع فعلی به تمامی این پرسشها عطف نظر كنند و پاسخی روشن و قانعكننده بدهند؛ زیرا كرونا هنوز به تمامیت خود نرسیده است. باید صبوری فلسفی پیشه كرد تا او غایت هستی خود را آشكار سازد و آغاز و انجامش را كاملا رو كند. آنگاه است كه میتوان حرفی از منظر فلسفی برای گفتن داشت؛ زیرا تأمل خردورزانه مثل فلسفه پس از پایان وقایع آغاز میشود. در بحبوحه وقایع، تفلسف كردن چندان خردمندانه نیست و راه به جایی نمیبرد. پس آیا باید نتیجه گرفت كه فلسفه و اهل فلسفه در حال حاضر در مواجهه با كرونا حرفی برای گفتن ندارند و تا لحظه فرجامین همچنان باید منتظر ماند؟!
البته این درست كه كار فلسفه از آنجایی آغاز میشود كه یك واقعه به پایان خود رسیده باشد، اما این دلیل نمیشود كه از دادن پاسخ به برخی از پرسشهای مطرحشده در این مقطع حساس كه خیل نظرات به آن دوخته شده است، صرف نظر كرد. وقتی به حساسیت موضوع توجه كنیم، باید اعتراف كرد كه نمیتوان نسبت به آن از منظر فلسفی بیاعتنا بود و تا اطلاع ثانوی مسكوتش گذاشت.
كرونا و اخلاق زیستی
اجمالا یك پرسش در میان همه این پرسشها میدرخشد و آن این كه: كرونا تا اینجای كار چه آموزه اخلاقی برای بشر امروز داشته است؟ آیا میخواهد بگوید اخلاق نیاز اول ماست؟ یا آمده است در اخلاق زیستی و قاعدههای اخلاقی تغییری ایجاد كند؟ میخواهیم در این مقال، اندكی در اطراف این پرسش تأمل فلسفی كنیم.
به نظر میرسد این بحران را بتوان زینهاری به بشر خردمند امروز تلقی كرد كه اخلاق را چونان دیباچهای بر سیاست و اقتصاد و اجتماع باید قلمداد نمود و آن را نیاز نخست و اولویت اول خود، چه در حوزه نظر و چه در حوزه عمل، و چه در روابط و مناسبات اجتماعی و جهانی به شمار آورد و بیش از گذشته، به ضرورت زیست اخلاقی در جامعه جهانی تأكید ورزد. این بحران به ما بیش از پیش توجه میدهد كه بدون اخلاق نمیتوان زیست جمعی داشت و در یك خیمه گرد هم آمد؛ هرچند این خیمه، كرهای به گستردگی زمین باشد. لزوم فاصلهگذاری فیزیكی و اجتماعی كه این روزها فراوان به آن توصیه میشود، از منظری مصداق عینی این ضرورت اخلاقی است كه بیش از پیش ما را به لزوم رعایت انضباط اجتماعی در كشور و بین كشورها رهنمون میدارد.