«درخت ابریشم بیحاصل»
نویسنده: محمدرضا بایرامی
ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول: 1398
270 صفحه، 57000 تومان
****
«درخت ابریشم بیحاصل» شامل پانزده یادداشت از محمدرضا بایرامی نویسنده معاصر ایرانی است که پیش از این با اثر «کوه مرا صدا زد» از قصههای سبلان توانسته جایزههای خرس طلایی، کبرای آبی و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند. او که بابت نگارش رمانِ «لمیزرع» و کتاب «گرگها از برف نمیترسند» نیز جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را کسب کرده، حالا با توضیحی در یادداشت چهاردهم همین کتاب که عنوان اصلی کتاب را نیز به خود اختصاص داده و بخشی از آن در پشت جلد کتاب نیز آمده، اعلام کرده که دیگر نمیخواهد رمان بنویسد و بنابراین مثل معتادی که اگر اعتیاد را کنار بگذارد مجبور است مدتی متادون مصرف کند، سعی دارد در وادی نزدیکتری گام بردارد.
بر اساس همین توضیح است که نویسنده در این کتاب موضوعات مختلف مقاطع گوناگون زندگی خودش را برای خواننده توصیف و تعریف کرده است. در واقع بایرامی در این یادداشتها هم راوی رویدادهای مختلف دوران کودکی تا حال حاضر زندگی خودش است و هم مطالب پراکندهای را که گاه و بیگاه به دلایل یا مناسبتهای مختلف به رشتۀ تحریر درآورده در این کتاب یکجا جمع کرده تا به نوعی سالشماری از زندگی و در عین حال، چگونگی تحول نظام فکری خودش را به مخاطبان عرضه کند. پراکندگی این نوشتهها میتواند از خاطرهای دور در دوران کودکی و نامهای به معاون فرهنگی وزارت ارشاد باشد تا متن یک سخنرانی یا مطالبی که پیش از این در رسانههای مختلف منتشر شده بودهاند. به رغم اینکه نویسنده در ابتدای کتاب قید کرده که «برای در کنار هم قرار گرفتن مطالب این کتاب، دلایل مختلفی وجود دارد که خوانش متن، آن را نشان میدهد و بنابراین بینیاز از توضیح مییابم خود را.»، بدون تردید «کتاب» و «نوشتن» را میتوان نقطۀ اشتراک تمام یادداشتهای این اثر بایرامی ذکر کرد و آن را بخشی از تاریخ ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات جنگ، جوایز ادبی و دیگر حوزههای مهم ادبیات کشورمان دانست. از آن دست کتابها که بعدها ارجاعات به آن بیشتر و ضروریتر خواهد شد و از این رو هر چه بر تاریخ انتشار آن اضافه شود، ارزشش نیز افزایش خواهد یافت.
میتوان گفت بعضی فصول یا همان یادداشتهای «درخت ابریشم بیحاصل» دایرۀالمعارف جمع و جور و شستهرفتهای از سیر و سلوک نویسندگی در کشورمان محسوب میشود و نویسنده گاهی هم توانسته با زبان تلخ طنز در حد و اندازۀ یک کتاب از طریق مقایسۀ وضعیت مورد توصیفش با وضعیت مشابه در یک کشور دیگر به عمق دردمندی خود اشاره کند. شاید مهمترین نمونۀ روند مورد اشاره، یادداشت دوم کتاب تحت عنوان «روزی نویسندهای!» باشد. در این نوشتار، خواننده ضمن اینکه از چگونگی مطلعشدن یک نویسندۀ ایرانی (محمدرضا بایرامی) از دریافت جایزۀ ادبی خود در کشوری دیگر (سوییس) آگاه میشود، با شرح تلاش متعهدانۀ برخی فعالان و دلسوزان ادبیات کشورمان و البته گروه مقابل آنان نیز آشنا میشود. نوشآفرین انصاری، مهدی محقق، محمود دولتآبادی، محمدعلی زم، احمد مسجدجامعی، ابراهیم حاتمیکیا و ... از جمله افرادی هستند که در این یادداشت از آنها نام برده میشود. یادآوری برخی افراد و بعضی مراکز است که میتواند برای آن گروه از خوانندگان که به هر دلیلی دستی به قلم داشته و به نوعی با افراد یا مراکز مورد اشاره آشنایی داشته باشند، خالی از لطف نباشد.
اما گروه دوم خوانندگان کتاب، حتماً دستهای از افراد مشتاق نوشتن و پاگذاردن در وادی نویسندگی هستند. این کتاب به رغم زبان گاهی تلخ و ذکر پستی و بلندیهای فراوان و مصائب نویسندهشدن در ایران، میتواند نمونهای بارز از پشتکار به واسطۀ علاقه برای افرادی باشد که به خواندن و نوشتن علاقهمندند، اما به هر دلیلی نمیتوانند یا نمیدانند از کجا باید آغاز کرد. نویسنده در یکی از یادداشتها هنگام توصیف لحظهای که در کودکی داستان منتشرشدۀ خود را در مجلهای دیده، مینویسد: «اتفاقی روی داده بود که از پای گذاشتن انسان به کره ماه عجیبتر بود!»و در ادامه توضیح میدهد که چگونه از فرط علاقه و در اوج بیپولی نتوانسته در کلاسهای آموزشی شرکت کند، اما حین کارکردن در شرایطی که ناچار بوده بیش از 15 ساعت سر پا بایستد، در همین وضع داستانهای دیگری نوشته و دست کم چند صد رمان و مجموعه داستان خوانده؛ آثاری که بهترین استادانش بودهاند.
از نکات دیگر کتاب چکونگی رویآوردن محمدرضا بایرامی از نویسندگی برای کودکان و نوجوانان به ادبیات جنگ است. او دلایل این تغییر رویه در نوشتن را طی یادداشت ششم کتاب تحت عنوان «میراث شرقی!» ذکر کرده است. یادداشتی که متن سخنرانی او در دانشگاه بلگراد به مناسبت چاپ قصههای صربی «قصههای سبلان» است و در جای خودش خواندنی است. توضیح اینکه همانطور که پیشتر اشاره شد نام کتاب نیز از عنوان یادداشت چهاردهم آن گرفته شده است. این یادداشت شامل دو خلاصه طرح است که نویسنده آنها را بر اساس رمانهای خودش نوشته و به همراه متن انگلیسی در این کتاب منتشر کرده است. یادداشت پانزدهم کتاب نیز خلاصه طرح یک سریال است.