«شاهپری»
نویسنده: زهرا امیدی
ناشر: هیلا؛ چاپ اول: 1398
272 صفحه، 32000 تومان
***
«شاهپری» بر خلاف بیشتر داستانهای عصر کنونی که حاوی روایتهایی از زندگی مدرن شهریاند، نمونهای از بومینگاری در فضای داستاننویسی امروز محسوب میشود. مکان داستان مناطق غربی ایران را در برمیگیرد. بخشی از داستان در منطقۀ ایلام و حواشی آن و بخشی نیز در عراق رخ میدهد. بر همین اساس، رمان بر آداب و رسوم و آیینها و هنجارها و عرف همین جوامع استوار است. انقلاب سال 57 ایران را نیز میتوان مبنای زمانی این داستان به شمار آورد. رویدادهای داستان از پیش از انقلاب آغاز شده و تا زمان جنگ ایران و عراق ادامه دارد.
نکتۀ حانز اهمیت دیگر قصۀ شاهپری روایت زندگی از زبان راویان کودک است. نویسنده با انتخاب «محمد» و «شاهپری» به عنوان راویان کودک داستانش، این اختیار را داشته که بدون هیچ داوری و تحلیل بزرگسالانه، تفسیر رخدادها را بر عهدۀ مخاطب بزرگسال بگذارد. راویان داستان زهرا امیدی حوادث را به اندازۀ درک خود میبینند و برای خواننده توصیف میکنند. پدر «محمد» توسط شخصی به نام داودخان کشته شده و همین اتفاق در بخش اول کتاب، آغازگر روایتی است که خردهداستانهای بعدی را به دنبال دارد. اگرچه علت قتل چندان آشکار نیست و به نظر میرسد بر اساس همان عُرف رایج در منطقۀ وقوع، قتلی معمول و مرسوم است که از آن به عنوان مسائل ناموسی یاد میشود. شخصیت محمد در این فصل از منظر پرداختن به بومیگراییِ داستانی ابزاری در دست نویسنده بوده تا محل و بستر شکلگیری روایت را با جزئیاتی کودکانه در اختیار مخاطب قرار دهد. برخی کلمات و اصطلاحات خاص منطقه نیز در صفحاتی به چشم می خورد که در صورت ضرورت به صورت پانویس برای مخاطب معنی شده است.
در بخش دیگری از داستان این «شاهپری» است که وظیفۀ ادامۀ روایت را به عهده میگیرد. این دختر نیز از کودکی دچار درگیریهایی شده که وی را از مادرش جدا و به بغداد کشانده است. ادامۀ زندگی شاهپری در عراق ناشی از فرار دایی او به دلیل کشتن یک مأمور دولت در روستایی از توابع ایلام اتفاق میافتد. در واقع شخصیت اصلی رمان همین دایی است که عماد نام دارد و پیش از انقلاب در همان مناطق به کار قاچاق اسلحه مشغول است. بنابراین میتوان گفت سوداگری افراد و اقدام به ورود و خروج پنهانی ابزاری ممنوعه به عنوان یک موضوع خاص، شالودۀ داستان امیدی را تشکیل داده و این موضوعی است که در ادبیات داستانی کمتر به آن پرداخته شده و از تازگی برخوردار است. امر خلافی که منشأ و مبنای سایر خلافکاریها قرار میگیرد و به داستان فضایی آمیخته با هیجان میدهد. به ویژه اینکه راویان این ماجراها بزرگسال نیز نباشند و تصورات آنان از وقایع، صرفاً بیانکنندۀ پوستۀ بیرونی و نه پرداختن به علل و هستۀ درونی حوادث باشد. شاید به همین دلیل است که ماجرای قتل اولیه نیز بر خلاف آنچه انتظار میرود به گونۀ یک اتفاق نه چندان مهم توصیف شده و البته که این خونسردی تقریبی اهالی منطقۀ قتل نیز نشاندهندۀ آداب و سبک زندگی آنان بوده و دستمایۀ نویسنده برای نمایش کمتوجهی به حقوق انسانی افراد به ویژه زنان داستان قرار گرفته است.
یکی از همین زنان «سیاهگیس» نام دارد. زنی که بدون رضایت خود به همسری داودخان درآمده است. جایگاه داودخان در قصه یادآور همان ارباب یا خان ستمگر داستانها و فیلمهای برگرفته از نظام ارباب و رعیتی قدیم است که هم در مقایسه با بقیه از مکنت برخوردار است و به همین دلیل گویی محق است که به دلخواه خود زندگی کند. نویسنده با قراردادن خردهداستانهای متعدد در دل داستان اصلی، تلاش کرده تا چهرۀ فاقد انصاف و عدالت داودخان را به خواننده بنمایاند و در این مسیر از رقمزدن رفتارهای خشونتطلبانۀ آشکار بهره برده است. چیزی که به چشم محمد چندان قابل قبول نیست و به همین دلیل است که در صدد گرفتن انتقام پدرش از داودخان است.
ترکیب روایت اصلی این قصه بر بستر زندگی مردمان ایلام خواننده را به موضوع فقر و نابرابری رایج در خطّۀ مورد نظر از زمان پیش از انقلاب هدایت میکند. چرا که موضوع قاچاق به عنوان علتالعلل وقایع رمان، خود دلیلی بر نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و زمینهساز انواع ناهمواریها و جرایم در زندگی مردم است: «یک شب مادر خمرۀ روغن را شکست. من و احمد و ستاره دوان دوان رفتیم طرف کارخانه و کنار ورودیاش ایستادیم. جرأت نمیکردیم برویم تو. مادر کنار تنور پر از خاکستر نشسته بود و گریه میکرد. ستاره دستهای کوچکش را روی چشمهایش گذاشت و پای دیوار نشست. من و احمد هم بغضهایمان را قورت میدادیم و به روغنی که از خمره بیرون میریخت نگاه میکردیم. روز بعد تصمیمم آن قدر جدی بود که سه بار گلوله را پاک کردم و توی کلت گذاشتم...»
جهان قصۀ «شاهپری» جهانی است که شخصیتهایش از وقتی چشم باز میکنند، گرفتار واقعیتهای تلخ سیاسی و اقتصادی و اجتماعیاند. به گونهای که این گرفتاری تعادل زندگی آنان را از اساس بر هم زده و تلخی آن زنجیروار از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود. رمانی با موضوعی جدید و قابل تأمل در عرصۀ داستاننویسی امروز.