الگوهای واقعی و تقلبی

سید حسین میربهرسی، گروه تعاملی الف،   3981113016
الگوهای واقعی و تقلبی

الگو برداری یک جور پرهیز از سعی و خطاست و می تواند موجب سرعت بخشیدن در دستیابی به اهداف مشخص زندگی و صرفه جویی در وقت و زمان شود. ما یا باید شخصا چیزی را تجربه کرده و براساس قوانین و تعاریف خاصی به خوب یا بد بودن آن برسیم و یا باید با نصب العین قراردادن الگوها فقط در مسیر از پیش تعیین شده آن الگوی مشخص گام برداریم. البته مقتضیات هر برهه ای می تواند روش های مخصوص به همان دوره و زمانه ، برای حرکت در مسیر الگوی مورد نظر را دارا باشد.

برای مثال حجاب در شرع مقدس اسلام همراه با ارجاع آیاتی در قران است که با تفسیر مفسران و سنت نبوی و احادیث ائمه اطهار نیز می تواند در برگیرنده چارچوبی مورد وفاق بیشتر بزرگان دین از شیعه و اهل سنت باشد که با اندک تغییری قابلیت اجرا دربین دختران و بانوان مسلمان را نیز داشته باشد اما گاهی برای دستیابی به روح جاری در آیات و حقیقت آن چه قصد و خواست خدا در نزول آیات مربوط به حجاب بوده است می توان به یک الگوی مجسم و عینی که کوچک ترین شک و شائبه ای در سیره و ایمان وی نداریم تمسک جست مثل وجود مقدس حضرت فاطمه (س). در این صورت و با وجود اخبار صحیح و روایات متعدد از نوع پوشش و حجاب آن حضرت، کار برای بانوانی که به دنبال اجرای دقیق شرع و آیات الهی در خصوص حجاب هستند آسان شده و با الگو قرار دادن حجاب فاطمی دیگر نیازی به تجربه کردن بهترین نوع پوشش که رضایت خدا را به همراه داشته باشد نخواهند داشت. هرچند همان گونه که اشاره شد مقتضیات هر دوره ای شرایط خاص خودش را دارد که با کمک گرفتن از نظر مراجع و متخصصان آن دوره می توان تغییرات احتمالی و البته منطبق بر الگو را نیز در نظر گرفت.

در تعریف الگو و الگو سازی رسانه ای چنان بلبشو و قشقرقی برپاست که جوان جویای الگو در بازار رسانه ای موجود برای  یافتن الگوی خود دچار سرگیجه و رفتاری انتزاعی شده است. گاهی به او می گویند الگوی یک جوان مومن حضرت علی اکبر (ع) است و در زادروز آن حضرت نیز با بیشترین توجه تصویری و شنیداری به الگو بودن این فرزند برومند امام حسین (ع) برای جوانان ایرانی و غیرتمند پرداخته می شود. اما با غفلت عمدی از پرداختن به جزئیات چرایی این الگوی 1400 سال قبل برای جوان امروزی با همه مولفه ها و مصادیق موجود که آنان را در بر گرفته است او را در تنهایی و تهاجم سرگیجه بار حجم انبوه این پرسش ها  به حال خود رها می‌کنند. او را تنها می گذارند تا خود به تنهایی و بر اساس ذائقه و حس و حالی که دارد یا از علی اکبر (ع) یک موجود خیالی فرازمینی و مختص همان دوره یزید و جنگ کربلا بسازد و یا اصلا بی خیالش شده و حداکثر در دهه محرم و سر دیگ نذری و سینه زنی های دسته و هیات محله شان به یاد آن حضرت بیفتد و بعد هم در فراموشی و روزمرگی هایش تا سال بعد سراغی از این الگوی حقیقی جوانان نگیرد.

در آشفته بازار این کوتاهی ها ی دامنه دار فرهنگی که کم کم و در طی سال های اخیر به قدری بر روی هم تلنبار شده است که حتی همین حالا هم برای جبران آنها خیلی دیر است، جوان ما به نوعی در حیرت و سرگشتگی خلاء فرهنگی و پرسش های بی پاسخ، از سر اجبار و بدون آن که خود و ما و دیگران متوجه باشیم به نوعی به تعادل فرهنگی رسیده است. در این تعادل مخفی و نامحسوس او دیگر پرسشی ندارد و به قول خودش بی خیال همه چیز شده است. در این بی خیالی فرهنگی مهم ترین بخش ماجرا سطحی نگری و به سرعت رد شدن از هر محتوایی است.

باید با هنرمندی تمام هر چند سخت و دشوار الگوهای گذشته مان را در ظرف زمان معاصر گنجاند و برای جوانانمان توضیح  و شرح دهیم که مثلا اگر علی اکبر (ع) در شبکه های اجتماعی بود به چه مقولاتی بیشتر توجه می کرد. و یا اگر تلفن هوشمند داشت چه استفاده صحیحی از آن می برد و  چگونه رفتار می کرد و صدها مثال عینی و به روز شده از این دست. ما فقط کلی گویی کرده ایم و به او می گوییم مصادیق را خودت پیدا کن. الگوی تو باید حضرت علی اکبر (ع) با مختصر تعاریفی که در چند روز محدود قبل از عاشورا و کارزار کربلا از او در تاریخ ثبت شده است باشد. اما برای وی توضیح نمی دهیم که مشکلات پر تعداد و گاهی عجیب و غریب این دوره را چگونه با الگوی رفتاری آن حضرت تطبیق داده و حل کنیم. به او نمی گوییم چگونه هنگام بیکاری و با دارا بودن فوق لیسانس الگوی تو باید علی اکبر باشی. به او نمی گوییم وقتی با تمام وجودت احساس می کنی باید ازدواج کنی و گرنه احتمال گناه کردنت زیاد است چگونه از آن حضرت کمک بگیریم. به او نمی گوییم پاک بودن در فقر و فشار شدید اقتصادی و در عین حال دزدی نکردن چگونه با تمسک به وجود آن نازنین شدنی است و اصلا اگر آن حضرت همین حالا جای تو بود چه می کرد؟

وقتی بی توجه به این غفلت ها و کوتاهی ها خیلی آسان و بی تفاوت از کنار مصادیق و تعاریف الگو سازی هایمان برای جوان امروزی می گذریم، نتیجه اش این می شود که از او با صدای بلند بشنویم : برو بابا دلت خوشه.
حتی در تجسم بخشیدن به الگو ها و به روز کردن شخصیت های گذشته نیز به غلط آدرس داده ایم. اگر برای فاطمه شدن و فاطمی بودن کسی را مثال زده ایم هیچ گاه به تبعات آن نیندیشیده ایم. در رسانه چنان یک مجری یا هنرپیشه را بالا برده و اعتبار می بخشیم که در مخیله مان هم نمی گنجد اگر یک روزی روزگاری با " معصومیت از دست رفته " او روبرو شویم چه جوری می خواهیم سرو ته ماجرای دسته گل آب دادنش را جمع کنیم. در چنین حالتی آیا جوان ما حق ندارد بگوید:" این که خودش .... ، دیدید همه اش فیلمش بود ". اگر از همان ابتدا و پیش از آن که اجازه می دادیم اصل به حاشیه رفته و نمونه تقلبی جای اصل را بگیرد، به تبیین جایگاه آن حضرت در زمان حال و تطبیق شرایط جاهلیت صدر اسلام با جاهلیت مدرن و جدید غرب و خطرات آن می پرداختیم و به جای این که با دست خود به اصل حجاب و اسلام و زن مسلمان ضربه بزنیم، ذهن مخاطبان جوان را چنان آگاه و مصون کرده بودیم که هر گونه کژی و اشتباه انسانی از مجری یا هنرپیشه ی متظاهر گرفته تا حتی خطیب منافق را فقط به پای خاطی و نه دین و اصل معرفت الهی باید گذاشت و کوتاهی هایمان را با فرافکنی به دوش جوانانی که همواره متهم به درک نادرست از دین می شوند و یا سالوس بازی شخص خاطی و صدها دلیل و بهانه و موارد دیگر به غیر از متولیان فرهنگ و حوزه و دانشگاه و خطبا و مسئولان و خودمان نمی گذاردیم، دیگر نه شاهد الگوسازی های غلط می شدیم و نه سراسیمه در پی جبران عواقب ناشی از تاثیر سوء این الگوهای ساختگی و پوشالی بر کردار و رفتار نسل جوان کشورمان بودیم.