«گلِ سَر»؛ لیلا نوروزی و سیروس همتی؛ کتاب نیستان جنگ مانعی در برابر عشق نیست

فاطمه صناعتیان،   3981022063

این کتاب به زبانی نمادین می‌خواهد بگوید که جنگ شاید بتواند مانعی بر سر راه عشق باشد اما آن چه باقی می‌ماند و پس از جنگ دوباره آشکار می‌شود و رشد می‌کند، عشق است

جنگ مانعی در برابر عشق نیست

«گلِ سَر»

نویسندگان: لیلا نوروزی و سیروس همتی

ناشر: کتاب نیستان؛ چاپ اول: 1398

59 صفحه، 14000 تومان

 

****

«گلِ سر» که در قالب فیلم‌نامه‌ی سینمایی مینیمال نوشته شده است، برشی از زندگی فردی و اجتماعی آسیب‌دیدگان جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق است. جنگی که شاید هرگز تمام نشد و در زندگی هر فرد ایرانی به نوعی ادامه دارد. این فیلم‌نامه‌ی کوتاه سینمایی با پانزده بازیگر، روایت ادامه‌ی جنگ است در زندگی گروهی از نوازندگان که گروه موسیقی گوشه را شکل داده‌اند. کتاب نیز نه به شخص که به یک تاریخ تقدیم شده است؛ 7/4/1366، روز بمباران شیمیایی سردشت، شهری مرزی در استان آذربایجان غربی. «گلِ سر» هرچند که داستانی عشقی نیست، اما پس از گذر از جنگ و آثارش، این عشق است که محور اصلی داستان را می‌سازد. گویی این کتاب به زبانی نمادین می‌خواهد بگوید که جنگ شاید بتواند مانعی بر سر راه عشق باشد اما آن چه باقی می‌ماند و پس از جنگ دوباره آشکار می‌شود و رشد می‌کند، عشق است.

«گلِ سر» با این که فیلم‌نامه‌ای مینی‌مال است، شخصیت‌های اصلی و فرعی زیادی دارد؛ چیمن امیرصولتی، نوازنده‌ی قره‌نی، دختری سی و چند ساله است که همیشه گلِ سری به سرش می‌زند و این دلیل نامی است که دیگران به او داده‌اند؛ گلِ سر. او آخرین بازمانده‌ی خانواده خویش است که در اثر بمباران شیمیایی سردشت در سال 1366، دچار مشکلات تنفسی حاد شده و بخش زیادی از بینایی خویش را نیز از دست داده است. این شخصیت محور همه‌ی اتفاقات اصلی داستان و در نتیجه شخصیت اول داستان فیلم‌نامه است. این در حالی است که در بسیاری از موارد، او کنشگر اصلی نیست و بیشتر در نقش کنش‌پذیر در برابر تصمیم‌های اطرافیانش ظاهر می‌شود. در مقابل تصمیم پدر که ماندن است در برابر رفتن و مهاجرت از شهر و کشورشان، مطیع است و در برابر تصمیم نامزدش که در سال‌های جنگ به سوئد مهاجرت می‌کند نیز چاره‌ای جز تسلیم نمی‌بیند. رحمان وافی، بازیگر مقابل نقش چیمن، مدیر شرکت آرایشی R.V و علاقه‌مند به موسیقی است. او که مدیر هنری تالار کورت لندن نیز هست، در تلاش است تا بتواند گروه گوشه را برای اجرا به لندن ببرد. رحمان که از نخستین سکانس تا پایانی‌ترین آن در فیلم حضور پررنگی دارد، پس از دیدن چندین اجرای خصوصی از گروه گوشه، آن‌ها را به اجرا در لندن دعوت می‌کند. نوازندگان گروه در هر شب اجرای عمومی در سالن بزرگ تهران، تنها با یک مخاطب مواجه می‌شوند که از آغاز تا پایان آخرین قطعه آن‌ها را همراهی می‌کند. او تمام بلیط‌ها را می‌خرد تا شاهد اجرایی خصوصی باشد.

بهروز لک، پسر مدیر گروه موسیقی و نوازنده‌ی دف، دایره، ضرب و تنبک است. او که چندسالی از چیمن کوچک‌تر است، دل در گرو عشق او دارد و سومین ضلع مثلث عشقی معمول در درام‌های عاشقانه را می‌سازد. بهروز گاهی دچار تعصب و به اصطلاح غیرت مردانه می‌شود و از این که دیگران به چیمن توجه کنند، عصبانی و برافروخته می‌شود. گاه با رفتارهای کودکانه و ناپخته‌اش باعث به دردسر افتادن خودش و کل گروه شده و زمانی با سوء برداشت‌هایش باعث رنجش دیگران می‌گردد. در جایی از داستان در مورد مادرش به رحمان وافی می‌گوید: «از وقتی پدرم تو تصادف عمرشو داد به شما مادرم تار رو بوسید و گذاشت کنار یعنی تو باغچه‌ی حیاط خونه‌مون دفنش کرد. همین چند وقت پیش دیدم داره ورزش می‌کنه، به سر و وضعش می‌رسه، سیگارشو ترک کرده .... آواز می‌خونه.» او را می‌توان در برابر چیمن و رحمان، نماد نرسیدن به بلوغ فکری و احساسی دانست. شخصیت‌های اصلی داستان را پرسوناژهایی فرعی همچون زیبا صداقت، مدیر گروه موسیقی گوشه و مادر بهروز، نوازندگان گروه، یحیی لک، پدر بهروز، دکتر مینایی، و ... همراهی می‌کنند.

لوکیشن‌های متعدد داخلی و خارجی پرتعدادی بستر فیلم را تشکیل می‌دهند. لوکیشن‌های داخلی نیز به نوبه خود از تنوع بسیاری برخوردارند و شامل فضاهایی مثل صحنه‌ی اصلی اجرا در تالار بزرگ تهران و لندن، پشت صحنه‌ها، خانه‌ی چیمن و ... می‌شوند. لوکیشن‌های خارجی نیز اکثراً خیابان هستند. این فیلم‌نامه از بیست و هفت سکانس تشکیل شده است که برخی ادامه‌ی سکانس‌های پیشین‌اند. اما خط روایت در کل داستان فیلم همچنان سرراست و تقریباً بدون چرخش یا شکست باقی می‌ماند. در کل روایت، تنها یک بار خط داستان شکسته می‌شود و فلاش‌بکی به گذشته، خاطره‌ای دور از نوجوانی چیمن و رحمان را روایت می‌کند.

فیلم‌نامه، به علت مینیمال بودن، به طراحی لباس و گریم و جزییات طراحی صحنه نپرداخته است اما هر جا که لازم دانسته شده از اشیائی همچون ساعت، میز و صندلی و حال و هوای فضا به طور مختصر صحبت شده است. هرچند که در زیرعنوان کتاب آمد است که این فیلم‌نامه، «برداشتی آزاد از شخصیت، زندگی و آثار پروین اعتصامی» است، اما شباهت و اثر چندانی از او، شرایط زندگی و ویژگی‌های شعری‌اش در کتاب دیده نمی‌شود. جز آن که زنان این اثر نیز همچون پروین اعتصامی، زنانی تنها، مستقل و پیشرو هستند که گاه از سوی جامعه به درستی درک نشده‌اند.