اقدام تروريستی امريكا در به شهادت رسانيدن شهيد حاجقاسم سليمانی از زواياي گوناگون قابل پرداختن است:
اول- الان بيش از گذشته به اثبات رسيده است كه بر مناسبات بينالمللي، زور حكومت ميكند و كشورهايي كه از گذشته قدرتمند بودند و اين زور نهادينه شده را در قالب حق وتو در اختيار دارند از زور براي پيشبرد اهداف سلطهگرانه و تامين منافع ملي خود بهره ميگيرند. در اين شرايط نميتوان انتظار رعايت حقوق دولتها و ملتها را داشت چراكه اساسا اصول حقوقي و انساني و اخلاقي در مناسبات جهاني مبنا نيست. اكنون تامين منافع ملي هر كشوري وابسته مستقيم به ميزان قدرتی است كه دارد و دولتهای زيادهخواه با استفاده از حق وتو اجازه اتخاذ هيچ تصميم جمعی در شورای امنيت سازمان ملل عليه اقدامات ضد انساني خود را نميدهند.
دوم- امريكا به سهم ظالمانه خود در شوراي امنيت هم راضي نيست و قدرتي بيش از آن ميخواهد. به همين دليل رسما و بدون ملاحظه، قوانين بينالمللي را به هيچ ميگيرد و قلدرمآبانه قراردادهاي جمعي و فيمابين را يكطرفه ملغي ميكند كه خروج از برجام و تحميل تحريمهاي يكجانبه نشانه بارز اين رويه است. توسل به ترور و حذف فيزيكي مخالفان هم يكي ديگر از اقداماتي است كه در دستور كار اين كشور قرار دارد. پيشتر هم شاهد بوديم كه امريكا يكي از مدافعان جدي اسراييل در ترور رهبران جنبش حماس و ديگر رهبران جهادي فلسطين بود و اينك در ماجراي ترور ناجوانمردانه شهيد حاجقاسم سليمانی ماهيت ضد انسانی خود را بيشتر برملا كرده است.
سوم- جمهوري اسلامي در اين ساختار ظالمانه قدرت بينالملل نميتواند بدون قدرتمندي و نفوذ منطقهاي و بهرهگيري از تمامي منابع داخلي و خارجي قدرت، آينده خود را تضمين و منافع درازمدت خود را تامين كند. بنابراين نظر برخي دوستان كه تصور ميكنند ماموريت نظام سياسي در ايران فقط ملاحظه مرزهاي ملي است و بيرون از آن نبايد در جستوجوي نفوذ و اقتدار بود مورد پسند و قبول من نيست.
در جهان به هم پيوسته كنوني، كشورهاي زيادي همسرنوشت و هممنافع هستند و به اشكال مختلف بايد با يكديگر همكاري كنند. بگذريم كه برخی از كشورها از جمله ايران به دليل موقعيت سوقالجيشی و استراتژيك و برخورداری از منابع و امكانات اقتصادي هميشه مورد توجه ديگران هستند و اگر دولت سياسي در ايران هم كاري به ديگران نداشته باشد، ديگران او را رها نخواهند كرد.
چهارم- تجربه جمهوري اسلامي در 40سال گذشته نشان ميدهد، ايران اسلامي مانع جدی اجراي طرحها و برنامههاي كلان امريكا براي منطقه خاورميانه است. امريكا هم برای حاكم كردن متحد خود يعنی اسراييل بر منطقه و هم براي تسليم كردن ديگر كشورهای جهان به هژمونی و سلطه امريكا بر جهان، نيازمند ايجاد نظمي نوين در خاورميانه است. اين هدف چه بسا به تغيير مرزهاي جغرافيايي كشورهاي منطقه هم نياز داشته باشد.
در چند سال گذشته اگر ايران نبود و دفاع ايران از عراق و سوريه جريان نداشت و مبارزه با داعش با بهرهبرداری از همه توان شيعيان لبنان، سوريه، عراق، ايران، افغانستان، پاكستان و كشمير انجام نميشد قطعا امريكا به هدف خود ميرسيد و منطقه ما اكنون جغرافياي سياسی ديگری داشت.
پنجم- آيا اين اقدامات در راستاي تامين منافع ملي ايران نيست؟ تحولات عراق و سوريه و ديگر همسايگان ما قطعا بر منافع ملي ما هم اثر دارد. آيا واقعا مهم نيست كه مثلا در افغانستان طالبان حاكم باشد يا يك دولت طرفدار ايران؟ ما بايد اجازه ميداديم، داعش در عراق و سوريه تثبيت ميشد و كشوري تازه با دشمني حاد با ايران در همسايگي ما ايجاد ميشد؟ بايد راضي ميشديم، اسراييل بر لبنان و حزبالله حاكم شود و حمايت از آن مظلومان نكنيم؟ كردستان عراق اگر مستقل بشود بر سرنوشت تماميت ارضي ايران تاثيري ندارد؟ سادگي است اگر تنها به دليل اينكه در خارج از مرزهاي جغرافيايي حضور يافتهايم اين تلاشها را مورد بيمهري قرار بدهيم و اهميت آن را درك نكنيم.
ششم- تاكنون چنين تبليغ ميشد كه مردم ما از اين سياست جمهوري اسلامي ناراضياند و دلشان نميخواهد، ايران در بيرون از مرزهاي ملي حضور موثر داشته باشد. به نظر من حضور باورنكردني مردم ما در مراسم واقعي يا سمبليك تشييع شهيد سليماني در سراسر كشور يك پيام مهم را دربرداشت كه مردم ما زحمات اين شهيد بزرگوار و يارانش را در راستاي منافع ملي ارزيابي ميكردند و امنيت كنوني را محصول تلاشهاي فداكارانه و صادقانه آنان ميدانند.
هفتم- اين روزها خيلي گريه كردم. گريه براي خلوص و سادگي و ايمان حاجقاسم كه حسرتبرانگيز است و امثال ما غبطه ميخوريم كه چرا از اين همه خوبيها فاصله داريم.
دليل ديگر گريههايم، همراهي با خيل عزاداراني بود كه بدون هيچ تلاش حكومتي به صحنه آمدند. آنان از درون سوختند و از دست دادن يك قهرمان را با تمام وجود خودشان حس كردند. تلخي اين واقعه در كام مردم واقعي است و تسليم شدن به بزرگي مردی است كه با خضوع نزد مردم بزرگ شده است.
يك دليل ديگر گريهام، خندههای شهيد حاجقاسم است. او نيست اما خندههايش هست و اين خيلی تلخ است و حزنآور؛ تجربهاي كه در شهادت احمد كاظمی هم داشتم و بی اختيار ميگريستم.
منبع: روزنامه اعتماد / سهشنبه ۱۷ دی ماه ۹۸