یک عکس؛ یک شرح | «رضا جان انقلاب این طور نیست که تو فهمیده‌ای...»

گروه سیاسی الف،   3980911047 ۱۰۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
یک عکس؛ یک شرح | «رضا جان انقلاب این طور نیست که تو فهمیده‌ای...»

«... در زمان انقلاب از جمله خاطرات جالبم دیدار با شهید بهشتی بود. روزی به خانه ایشان در پل رومی‌ رفتم . برایم جالب بود که در اتاق پذیرایی مبل داشت و بوی ادکلن می‌داد...

-  شما چطور انقلابی هستید که مبل و یخچالی مدل بالا و پر از گوشت و دارید و این طور زندگی می‌کنید؟

-... رضا جان تئوری‌های انقلاب این طور نیست که تو فهمیده‌ای. تو نمی‌توانی زیبایی و رفاه را نفهمی و بعد از انقلاب رفاه را به وجود آوری. باید تمرین کنیم که زندگی خوب چطوری است تا بتوانیم زندگی خوبی به مردم بدهیم.... ما اگر نفهمیم خوبی چیست هیچ وقت نمی‌توانیم خوبی را به مردم هدیه کنیم. ... اینها (ادکلن ومبل و...) از پول تدریس خودم تهیه شده‌اند. ادکلن هم می‌زنم چون همه باید روزی ادکلن بزنند...» *

نزدیک چهل سال از آن روزهایی که «رضا جان ها» نمی گذاشتند آب خوش از گلوی بهشتی پایین برود، می‌گذرد. او متهم بود به داشتن مبل و یخچالی که در آن شیر و گوشت هم بود! یعنی چیزی که هر انسانی به طور طبیعی باید به آن‌ها دسترسی داشته باشد.

 نزدیک چهل سال می گذرد از آن روزهایی که خوش لباسی و خوش بو بودن مساوی بود با «‌طاغوت» و کوچکترین نشانه ای از رفاه نشانه زالو صفت بودن! 

آن سال ها گذشت و رفته رفته مزه شیرین رفاه زیر دندان همان هایی آمد که در ستایش فقر شعرها می سرودند. حالا اما باید باز هم موقعیت جدید را با اقتدا به بزرگان توجیه کرد و از ماشین شیک مطهری و نحوه زندگی بهشتی در خانه و ادکلن زدن و خوش پوشی خاطره گفت و خلاصه یعنی اینکه: ما هنوز هم در همان راه هستیم!

راه اما کدام است؟

 آن بهشتی که ادکلن می زد و روی مبل می نشست، همان کسی است که این ها را برای «همه» می خواست. او خوب می دانست که رفاه نسبی لازمه و شرط رشد انسانی است و بشر اول باید از چاه طبیعت بیرون بیاید تا سر به آسمان بساید. اما به همان اندازه نیز از «تک خورها» و «تبعیض» بیزار بود. به همین دلیل هم در همان روزهای نخست پیروزی انقلاب پیشنهاد عجیبی به همه اهل «بازار» داد: بیایید به توصیه همان پیامبری که عطر را دوست می داشت و تجارت هم کرده بود اقتدا کنید و همچون انصار که مهاجرین را در روزهای حضور پیامبر در مدینه در آغوش گرفتند بخشی از داشته هایتان را با دیگران قسمت کنید تا این انقلاب بوی خوش دین واقعی را بیابد چرا که انقلاب بدون اثر در زندگی و بازار و برابری هیچ معنایی ندارد.... و ... «مادام که در جامعه در یک سو گرسنه وجود دارد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار، این جامعه لجن است حتی اگر تمام چهره اش را با قرآن بپوشانید!» 

بهشتی خودش هم می گفت حاضر است برای این منظور پیش قدم شود و از زندگی متوسط و رفاه نسبی اش که حتی با معیار های آن زمان «ثروت» محسوب نمی شد در این «راه» هزینه کند؛ راهی که معلوم نیست اصلا ما شناخته باشیم! چرا که هنوز هم اسیر تقابل های کاذب هستیم. اگر دیروز رفاه و آسایش مادی را در برابر دین و اخلاق و برابری و انقلاب تعریف می کردیم امروز چشم مان را با توسل به همان دین و اخلاق بر روی تبعیض و فقر و فاقه روز افزون مردمان بسته ایم و رفاه را برای «همه» نمی خواهیم. 

نه ما هنوز در بیراهه‌ایم !
---------------------------------------
* گفت‌گوی رضا کیانیان با ماهنامه «صنعت سینما»