《جوکر》؛ تحریف عدالت طلبی و ترویج بی تفاوتی در برابر اسطوره سرمایه داری

گروه فرهنگی، ترجمه سامان سفالگر،   3980907160 ۴۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۹ تکراری یا غیرقابل انتشار

بسیاری از منتقدان، از فیلم جنجالی جوکر، با این استدلال که خشونت شخصیت اصلی آن، انقلابی را بر علیه جامعه ظالم و نابرابر رهبری می کند، ستایش و تمجید کرده اند. با این حال، عادی سازیِ خشونت در فرهنگ عمومی موجب بی تفاوتی مردم به درست و غلط در مسائل مرتبط با سیاست و زندگی اجتماعی می شود.  

《جوکر》؛ تحریف عدالت طلبی و ترویج بی تفاوتی در برابر اسطوره سرمایه داری

فیلم جوکر، داستان آرتور فلِک، بیمار روانیِ منزوی و دلقک مهمانی ها را روایت می کند که سعی دارد تبدیل به یک استندآپ کمدین مشهور شود اما مورد پذیرش قرار نمی گیرد و مدام تحقیر می شود. وی در واکنش به تحقیرها علیه خود، انتقامش را از جامعه با تبدیل شدن به یک قاتل و به راه انداختن شورش و قیام بر علیه ثروتمندان می گیرد.

اگرچه این فیلم توانست در جشنواره ونیز امسال، به عنوان بهترین فیلم انتخاب گردد و برنده جایزه شیر طلایی شود، با این حال، نظرات مختلفی در رابطه با آن وجود دارد. بسیاری از منتقدان، از فیلم جنجالی جوکر، با این استدلال که خشونت شخصیت اصلی آن، انقلابی را بر علیه جامعه ظالم و نابرابر رهبری می کند، ستایش و تمجید کرده اند. آن ها می گویند جوکر یک قهرمانِ تحقیر شده است که خشونتش به منزله اقدامی شجاعانه در راستای ابراز کردن خودش است.


برخی دیگر(از منتقدان)، رویکرد منفی تری را در مورد جوکر اتخاذ می کنند و دیوانگی، ستمگری، و نیت شرورانه وی را خطاب قرار می دهند. برخلاف راسکولنیکوف که شخصیتِ قاتلِ رمان "جنایت و مکافات" اثرِ گاستایووسکی بود، جوکر یک دیوانه انتقام جو است که جنایات خود را در نهایت خونسردی انجام می دهد و هیچ احساس مسوولیت و ابراز پشیمانی هم نمی کند. کارگردان فیلم جوکر "تاد فیلیپس" با استانداردهای دوگانه ای که در فیلم خود بکار برده، نوعی سرگشتگی و گیجی را تداعی می کند. فیلیپس در جایی گفته: من فیلم جان ویک 3 را تماشا کرده ام. جان ویک یک قاتل سفید پوست است که 300 نفر را می کشد. چرا این فیلم با استانداردهای متفاوتی مواجه شده است؟ صادقانه بگویم من واقعا این موضوع را درک نمی کنم.


سوال مهم تر در مورد فیلم جوکر این است که آیا یک قاتل روانی فردی مناسب برای عهده دار شدن نقش اصلی در فیلمی است که قصد دارد از نظمِ موجودِ اجتماعی انتقاد کند؟ درست است که ایالات متحده آمریکا در مقایسه با اکثر کشورهای توسعه یافته، به شدت از توزیع نابرابر ثروت رنج می برد و قطعا به تغییر اجتماعی نیاز دارد، با این حال، آیا جوکر و شرارت هایش و همچنین فیلم های دیگری که در مورد هیولاهای قاتل و اِعمال خشونت بی حد و حصر زیاده روی می کنند، ابزارهای مناسبی برای ترویج و ارتقا عدالت اجتماعی هستند؟


تاد فیلیپس(کارگردان فیلم جوکر)، و خواکین فینیکس(بازیگر نقش جوکر)، هر دو سعی کرده اند تا انتقادهایی از این نوع را با این استدلال که هیولاهایی نظیر جوکر، قربانیان بی عدالتی هستند، رد کنند. تاد فیلیپس در این رابطه می گوید: جنایات آن ها(هیولاهایی مثل جوکر) از نبودِ عشق، ترومایِ(آسیب هایِ) دوران کودکی، و نبود شفقت و دلسوزی در جهان، نشات می گیرد. اضافه بر این، همانطور که "دیوید سیمز" در نشریه آتلانتیک گفته است، جوکر را به سختی می توان اولین فیلمی در تاریخ دانست که بر یک ضدقهرمانِ مزاحم تمرکز می کند. تاکنون در فیلم های زیادی زامبی هایی که مغز انسان ها را می خورند، خون آشام ها، و یا قاتلان سریالی، به مثابه منتقدان فرآیند استثمار سرمایه داری، امپریالیسم آمریکا، سرکوب جنسیتی، و برتری طلبی و نژادپرستی انسانی و غیره، به تصویر کشیده شده اند. در واقع، در این نقطه این سوال برجسته می شود که چرا تاکنون هیچ هیولایی به مثابل حاملِ بالقوه ایده های انقلابی در نظر گرفته نشده است؟


این ایده که یک هیولای قاتل به مثابه سمبل اعتراض و یا شکایت از انزوای اجتماعی درآید و در نتیجه این امر، مستحق سمپاتی و دلسوزی باشد، از آرا و تفکرات دو فیلسوف فرانسوی با نام های "ژیل دلوز" و "پیر فلیکس گاتاری" نشات می گیرد. ژیل دلوز و گاتاری با به چالش کشیدنِ توضیحِ "رنه ژیرارد" در مورد ریشه های خشونتِ غیرعقلایی و نفرت علیه دیگری(نظیرِ اقلیت های قومی و مذهبی که تصویری شیطانی از آن ها ارائه می شود و قربانی خشونت طلبی می شوند)، مفهوم دیگری بودن/Otherness را به خون آشام ها نیز توسعه دادند(این یعنی آن ها هم قربانی خشونت هستند). این امر موجبِ ایجاد یک تغییر پارادایمی(Paradigm Shift) در فهمِ هیولاهای قاتل به مثابه دیگری(یعنی موجودیت هایی که خود قربانی هستند) شد. به تدریج، این شخصیت ها به نحو روزافزونی در مرکزِ توجهِ مطالعات دانشگاهی، نقد فرهنگی، و فرهنگ عمومی قرار گرفتند.


تعلقِ خاطر به همدردی و دلسوزی با عاملانِ خشونتِ افراطی، ریشه در چرخشی ایدوئولوژیک در رابطه با شیوه ها و چشم اندازهایی دارد که از منظر آن ها به انسان ها نگریسته می شود. این تغییر، بازتاب دهنده اثرِ نقد رادیکالِ انسان گرایی(اومانیسم) و ردِ(عدم پذیرش) انسان محوری است که به طور خاص توسط طرفداران جنبش حقوق حیوانات و ترابشریت/ transhumanismو پسا انسان گرایی/ posthumanism، از دهه 1990 میلادی در فرهنگ عمومی منعکس شده است(من این موضوع را در کتاب خودم با عنوان "جشن مرگ در فرهنگ معاصر" مورد بررسی قرار داده ام).


داستان هایی که به خشونت، از منظری زیبایی شناسانه و هنرمندانه پرداخته بودند و در آن ها هیولاهای آرمان گرا بر علیه انسان ها شورش می کردند، خیلی زود بواسطه مشروع سازی ایده های خود(که در غیر اینصورت به مثابه سرگرمی های دست چندم و پست در نظر گرفته می شدند) تبدیل به موضوعاتی محبوب در میان مخاطبان و به طور کلی مردم شدند. پیامدهای سیاسی و اجتماعی عادی سازی خشونت در فرهنگ عمومی چیست؟ استفانی زاکارک در مجله تایم، جوکر را اثری در چهارچوب "پوچ گرایی پر زرق و برق" خطاب می کند که در آن، شخصیت اصلی(یعنی جوکر)، الهم بخشِ هرج و مرج و ناامنی است. این فیلم مطمئنا مناظره جدیدی را در مورد رابطه میان خشونت داستانی و خشونت در زندگی واقعی، کلید زده است.


پیش از پخش فیلم جوکر، خانواده های قربانیان تیراندازی دسته جمعی سال 2012 در شهر "آرورا"، در سینمایی در کلرادویِ آمریکا بیانیه ای را صادر کرده و نسبت به خشونت و وحشی گری هایی که در جریان فیلم جوکر به تصویر کشیده شده، ابراز نگرانی کردند. این اقدام به این دلیل انجام شد که تیراندازی دسته جمعی سال 2012 در شهر آرورای کلرادو نیز در جریان نمایش یک اثر دیگر از کمپانی برادران وارنر(این کمپانی تهیه کننده فیلم جوکر است) با نامِ "شوالیه تاریکی برمی خیزد" اتفاق افتاده بود. این بیانیه، کمپانی برادران وارنر، تاد فیلیپس، و خواکین فینیکس را مجبور کرد تا در مورد اعتراضات خانواده های قربانیان حادثه تیراندازی، موضع گیری کنند.


در این راستا، بیانیه کمپانی برادران وارنر به مردم توصیه می کرد که داستان را با واقعیت قاطی نکرده و اشتباه نگیرند. با این حال، پاسخ خواکین فونیکس(بازیگر نقش جوکر) نمودی از تغییر در فرهنگ عمومی در دهه های اخیر است. وی می گوید: من فکر نمی کنم که فیلمساز مسوولیتی برای آموزش اخلاقیات و یا شناخت تفاوت میان درست و غلط به مخاطبان داشته باشد. با این حال، از منظری اخلاقی و از چشم اندازِ عدالت اجتماعی، اگر فیلم جوکر را ندایی برای تغییر اجتماعی بدانیم، پس این فیلم در نهایت در مورد شناخت و تشخیص درست از غلط است. زاکارک در نشریه تایم، تناقض حاکم بر شخصیت جوکر را خطاب قرار می دهد. وی این سوال را مطرح می کند: آیا جوکر یک تبهکار است یا باید وی را سخنگوی سرکوب شدگان(افرادی که در جامعه، لگدمال شده اند) تلقی کرد. وی ادامه می دهد: این فیلم می خواهد هر دویِ این تصاویر را از جوکر ارائه کند. این زبانِ دوگانه یِ فیلم، صادقانه به نظر نمی رسد. "سیمساگرید" در آتلانتیک می نویسد: تاد فیلیپس، جوکر را به مثابه یک ضدقهرمان تعریف می کند، یک شخصیتِ شیطانی که در قالب فیلم تبدیل به سردسته تبهکاران برای اجرای آنچه عدالت می خوانند می شود.


با این حال، هیچ منتقدی تاکنون در مورد ماهیت غیرصادقانه حاکم بر فیلم جوکر صحبت نکرده و سعی نکرده آن را توضیح دهد. جوکر یک مرد دیوانه است که اقدامات خشونت بارش(اقداماتی که در نهایتِ بی تفاوتی و با خونسردی انجام می شوند) به مثابه سرگرمی، درک و اجرا می شوند. اقدامات دیوانه وارِ جوکر به هیچ عنوان، ندایی برای یک انقلاب و یا ایجاد تغییر اجتماعی نیستند. فیلمِ جوکر به جای آنکه مخاطبان خود را برای اعتراض علیه بی عدالتیِ اجتماعی الهام بخشی کند، نسخه ای کالایی شده از ضدقهرمانگرایی را به تماشاگران خود می فروشد که ارزش های ناب و استثناییِ زندگی بشری و آزادی های دموکراتیک را قویا رد می کند. اگرچه این ایده زاکارک که فیلم ها نمی توانند ایجاد خشونت کنند، معتبر است با این حال، آن ها به احتمال زیاد به افکار و عقاید ما در مورد اینکه چه چیزی مجاز و درست است، شکل می دهند.


در نهایت، باید این سوال را پرسید که چگونه خشونت علیه انسان ها در قالب یک فیلم مثل جوکر، بر ارزش و برداشتِ ادراک شده(عرفی) در مورد زندگی، کرامت و عزت انسان ها، بی اثر خواهد بود؟ اضافه بر این، اگر آنگونه که خواکین فینیکس معتقد است، فرهنگ را نمی توان جدایِ از سیاست تصور کرد، پس عادی سازی خشونت و بی رحمی در فرهنگ عمومی می تواند بی تفاوتی فراگیری را در جداکردن و تمییز دادن درست و غلط در زندگی عمومی سبب شود. اکنون ما باید این سوال را از خود بپرسیم که تا چه میزان این بی تفاوتی(که به مثابه عقیده ای حرفه ای در چهارچوب صنعت سرگرمی نیز حمایت می شود)، رفتارهای شومنی(ترامپ) که در حال حاضر، کاخ سفید را به اشغال خود درآورده، تحت تاثیر قرار داده است؟ ***نویسنده: دینا خاپائوا، وی نویسنده کتاب جشن مرگ در فرهنگ معاصر است.

***لینک: https://www.project-syndicate.org/commentary/joker-refutes-human-value-democratic-freedom-by-dina-khapaeva-2019-11