سخنی مشفقانه با همایون شجریان و عليرضا قرباني «ایران مال» و «ته ناکجاآباد» فرقی نمی‌کند به شرطی که ...

علی اباذری،   3980806115 ۴۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
«ایران مال» و «ته ناکجاآباد» فرقی نمی‌کند به شرطی که ...

« ... به تازگی حضور حقیر همراه علیرضا قربانی در لوکیشن انتخابی مدیر هنری به منظور گرفتن چند عکس و مصاحبه، همراه تصاویر مرتبط با آیین رونمایی که آن‌ هم تنها به دلیل خاص بودن طراحی کتابخانه و دالانی با معماری ایرانی از سوی ایشان پیشنهاد گردیده بود...»

«... در این مورد خاص نه ما چنین گمانی را در مورد محل فیلمبرداری داشتیم و نه مطالب اثبات شده‌ای در این زمینه وجود داشت که ما از آن اطلاع داشته باشیم....»

این  روایت همایون شجریان و علیرضا قربانی است از ماجرای حضور خود در تالار کتابخانه مجموعه تجاری و تفریحی «ایران مال» که چند روزی است در محافل فرهنگی و هنری و فضای مجازی به واکنش های مختلفی دامن زده است.

آشکار است که دلیل انتقاد مخالفان، به پروژه ایران مال و تخلفات منسوب به ‌آن باز می گردد و اینکه نباید به کسی اجازه داد از نام و شهرت هنرمندان سوء استفاده کند  به خصوص آنکه این پروژه درست یا غلط کم کم به نمادی از زیست اجتماعی و اقتصادی طبقات نورسیده و برکشیدهء سیاست های ناعادلانه اقتصادی در کشور تبدیل شده که در سالیان اخیر حساسیت زیادی را در افکار عمومی برانگیخته است. سخن اصلی منتقدان اصیل و واقع نگر این است که مبادا هنرمندانی خوشنام و مشهور، خواسته یا ناخواسته، در ازای دریافت پول در خدمت تطهیر برخی از محافل و مقاصد سوداگرانه دربیایند . 

برخی در دفاع از همایون شجریان بر این نکته تاکید کرده اند که این ماجرا امری است که در حوزه فرهنگ و هنر رخ داده و نه او و نه علیرضا قربانی هیچکدام اهل سیاست نیستند. 

طبیعتا پاسخ منتقدان این خواهد بود که زندگی انسانی یک کلیت یکپارچه و به هم پیوسته است و نمی توان نظر و عمل انسان ها را در تقسیم بندی های اعتباری سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر محدود کرد. وجدان اخلاقی و مسوولیت های اجتماعی انسان ها حکم می کند همواره به این مساله مهم در زندگی خود توجه کنند و ببینند که در کدام سوی یک نزاع اخلاقی همیشه جاری که در عرصه سیاست بیشترین پژواک را می یابد ایستاده اند. 

 این سخن حقی است و هنرمند و سیاستمدار و اقتصاددان و نانوا و قصاب و  غیره نمی شناسد؛ وظیفه ای است « انسانی»  که به حکم وجدان و آگاهی بر دوش آدمیزاد گذاشته شده است و فارغ از اینکه تخلفات منتسب به پروژه ایران مال اثبات شود یا نشود توجه به حساسیت های عمومی و اخلاقی نکته ای نیست که یک هنرمند متعهد از کنار آن به آسانی عبور کند.

واکنش همایون شجریان و علیرضا قربانی به نقد منتقدان هم خود حاوی همین نکات و حساسیت هاست. همایون شجریان خود را آگاه و مسوول در این زمینه معرفی می‌کند وقتی که می نویسد: « من فراتر از این مردم نیستم و هر جا آنان می‌توانند حضور داشته باشند چنانچه لازم باشد من هم خواهم بود. چه آنجا کاخ سعد آباد و کنسرت «سی» باشد چه کتابخانه‌ای در یک مرکز خرید عمومی و چه سالن مجلل اسپیناس، چه فرهنگسرای بهمن که در رکاب پدر و گروه آوا افتتاح شد، چه کنسرت در خیابان و ته ناکجا آباد که آرزوی من است.»

علیرضا قربانی هم می گوید: « ما نیز مانند دیگر مردمان عزیزمان در سال‌های گذشته، از فسادهای مالی و غیرمالی که در کشور اتفاق افتاده، رنجیده خاطر هستیم و امیدواریم به زودی به تمام تخلفات و حقوق از دست رفته مردم در تمامی موارد رسیدگی شود... »

بنابراین اگر چه در توجه دادن به مساله ای اجتماعی و اخلاقی حق با منتقدان این دو هنرمند برجسته کشورمان است اما در لحن و بیان و زاویه نگاه برخی منتقدان رادیکال این دو هنرمند نیز به جای نقد، تازیانه و به جای ساختن سودای نابود کردن همه چیز و همه کس دیده می شود!

همایون شجریان و علیرضا قربانی و معدودی دیگر از هنرمندان تراز اول عرصه موسیقی سنتی در هر طبقه اجتماعی و اقتصادی که باشند در هر صورت در خاک همین سرزمین ریشه دارند و از آن گذشته حساب اهل هنر با اهل قدرت در نقد همیشه باید جدا باشد. اهل قدرت را باید بی رحمانه نقد کرد چرا که قدرت آنان آثار گسترده اجتماعی دارد که در صورت فساد،  ملک و ملت را رو به ویرانی می برد. اما هنرمند جماعت به قول یکی از شاعران پس از انقلاب حتی اگر آتش هم باشد مانند شمعی است که وجود خودش را می سوزاند !

متاسفانه در همه اقوام و سرزمین ها در طول تاریخ، هنر و هنرمندی پیشه ای بوده که طبقات بالاتر به دلیل فراغت بیشتر به آن پرداخته اند و هنرمند جماعت بدون پشتیبانی آنان دوام نمی آورد. تنها در دوران جدید است که با گسترش فراغت و فراتر رفتن از معیشت، هنر به عرصه عمومی راه یافته و از دایره زندگی نجبا و اشراف خارج شده است.  با استدلال سختگیرانه برخی منتقدان در زمینه نسبت هنر و تعهد اجتماعی یا نسبت هنرمند و طبقات برخوردار باید بسیاری از درخشان ترین آثار هنری این دیار و بلکه دنیا را هم معدوم کرد چرا که در ارتباط با طبقات بالای اجتماعی یا با حمایت آنان تولید شده اند!

 این زاویه نگاه رادیکال در نقد که به خصوص در میان برخی گرایش های افراطی چپ نما رایج است وقتی به سایر اقشار اجتماعی و به خصوص خود منتقدان و پیشه آن‌ها یا متفکرانی که اینان خود را به او منسوب می‌کنند، تسری می یابد، به طرز عجیبی به تناقض می‌افتد! به عنوان مثال بر اساس این منطق رادیکال، حتی متفکر بزرگی چون خود مارکس هم -که صاحب بدیع ترین و مهمترین بینش های نقادانه به جامعه جدید سرمایه دارانه بود و مابقی منتقدان معمولا به او تاسی می جویند-  زیر سوال است که چرا خودش را زیر چتر حمایت دوست تاجر و کارخانه دارش، ‌انگلس، قرار داد و راضی به حمایت او شد!

بنابراین آشکار است که با هر اندیشه مهمی از جمله اندیشه انتقادی و با هر متفکر بزرگی از جمله مارکس می‌توان دو نوع برخورد کرد:
 یا با ساده سازی و برگرفتن برخی از آموزه ها و با برخورد سطحی و ظاهر گرایانه، آن اندیشه ها را به مجموعه ای از باورهای نسنجیده و سخیف تنزل داد؛ کاری که متاسفانه اغلب احزب و جریان های سیاسی چپ گرا در ایران با اندیشه مارکس انجام دادند و یا با تامل و تعمق بیشتر در بینش های درست آن ها اصل سخن و آموزه را در شرایط و موقعیت های مختلف به طور مستمر بازاندیشی و حفظ کرد و البته سخن نادرست‌شان را هم وانهاد.

متاسفانه در برخورد با موضوع حضور همایون شجریان و علیرضا قربانی در پروژه ایران مال و موارد مشابه اینچنینی دیگر نیز به نظر می رسد برخی نقدها از همین جنس است یعنی ساده انگارانه و نیست انگارنه. نیست انگارانه به این دلیل که حاصل این نگاه چیزی نیست جز نابودی مناسبات اجتماعی متعارف به سودای ساختن آدمی دیگر و عالمی دیگر!

شوربختانه باید گفت گسترش بیش از حد مناسبات کالایی شده در جامعه جدید امروزی باعث شده است که حتی مقدس ترین و آرمانی ترین اندیشه ها و افعال آدمیزاد نیز به میانجی بازار  و به مثابه كالا در  يك فرايند مبادله اي انجام بگیرد تا چه رسد به فعالیت هنری. 

خواست از میان برداشتن چنین مناسباتی که عمیقا در جامعه انسانی امروز جایگر شده اگر به معنای ساختن جامعه ای باشد که در آن نه اثری از پول هست و نه اثری از میل به ثروت و رفاه ، سودای خامی بیش نیست و از نظر برخی جامعه شناسان نیز اساسا ناممکن می نماید که انسان از پیامدهای آن در امان بماند بنابراین انسان محکوم به اسارت در قفسي است كه از اين كنش ها ساخته مي شود . 

با این حال پیدا کردن راهی در میانه این موقعیت دشوار، وظیفه انسانی همه ماست. اگر هنرمندان ما برای حضور در «ایران مال» پول کلان گرفته اند (روایتی که پس از واکنش همایون شجریان در فضای مجازی دست به دست می‌شود) در صورت اثبات تخلفات منتسب به پروژه ایران مال، دانسته یا نادانسته مسوول هستند، هم اخلاقی و هم اجتماعی. اما اگر چنین اتفاقی دستمایه زیر سوال بردن فعالیت اقتصادی در هنر (به معنای متعارف و معمول) و ارتباط هنرمندان با طبقات بالای اجتماعی در راستای فعالیت هنری شود به نظر نمی رسد خود این منتقدان هم از پس این تعهد اخلاقی سخت گیرانه  و غير واقع بينانه در حرفه و موقعیت شغلی خودشان  بر بیایند.