«آخرین معادله‌ی اسحاق سوری»؛ نوا جیکبس؛ ترجمه ماندانا قهرمانلو؛ نشر قطره توفیق در به دام انداختن مخاطب!

مهدی توکلی،   3980801096

«پیرمرد درروزی که قرار بود بمیرد، صبح زود از خواب بیدار شد و با عزم جزم کارش را آغاز کرد...» این خرده روایت در ابتدای رمان چنان جذاب شروع می شود که مخاطب را قانع می کند به خواندن ادامه بدهد و صفحات را یکی پس از دیگری پشت سربگذارد؛ به این ترتیب نویسنده شکار خود را به دام انداخته و دربند می کشد تا انتهای داستان با آن همراه باشد

توفیق در به دام انداختن مخاطب!

«آخرین معادله‌ی اسحاق سوری»

نویسنده : نوا جیکبس

مترجم : ماندانا قهرمانلو

ناشر: قطره، چاپ اول 1398

444 صفحه، 65000 تومان

 

*****

 

درمیان هنرهای بزرگی که یک نویسنده باید داشته باشد، توانایی مجذوب کردن خواننده در همان صفحات آغازین کتاب، از جمله مهمترین هنرهاست. چراکه برخورداری از این جذابیت به ارتباطی بدل می‌شود که می‌تواند تا پایان رمان ادامه داشته باشد. در میان نویسندگان بزرگ ادبیات داستانی کم نبوده اند کسانی که حتی در آثار موفق خود نیز از عهده این مهم برنیامده اند و مخاطبان دیرتر از حد معمول و تازه بعد از خواندن فصول آغازین و به تدریج با این آثار ارتباط برقرار کرده و جذب آنها شده اند.

نخستین چیزی که در رویارویی با «آخرین معادله‌ی اسحاق سوری» اثر نوا جیکبس جلب توجه می‌کند، برخورداری رمان از این ویژگی مهم در برقراری ارتباط با مخاطب است. این کتاب که به تازگی با ترجمه ماندانا قهرمانلو، به همت نشر قطره به بازار کتاب آمده، با یک پیش درآمد کوتاه شروع می‌شود، پیش درآمدی که جزو متن رمان است و نویسنده در واقع با این تمهید برشی کوتاه از زندگی یکی از شخصیت های تاثیرگذار در رمان یعنی اسحاق سوری  را در زمانی پیش از شروع داستان اصلی روایت می کند:

«پیرمرد درروزی که قرار بود بمیرد، صبح زود از خواب بیدار شد و با عزم جزم کارش را آغاز کرد...» این خرده روایت در ابتدای رمان چنان جذاب شروع می شود که مخاطب را قانع می کند به خواندن ادامه بدهد و صفحات را یکی پس از دیگری پشت سربگذارد؛ به این ترتیب نویسنده شکار خود را به دام انداخته و دربند می کشد که تا انتهای داستان با آن همراه باشد.
در ابتدای فصل اول نیز موقعیت دیگری برای جذب بیشتر مخاطب تدارک دیده شده، هیزل سوری در مراسم تدفین پدر بزرگش اسحاق سوری ناباورانه به تابوت او می نگرد که گفته شده خودکشی کرده، در حالی که نامه‌ای باز نشده از پدربزرگش را در دست دارد. نامه ای که درست یکروز قبل از تاریخ مرگ او نوشته شده است. در خلال این فصل توضیحاتی درباره زندگی، هیزل برادرش و همچنین پدربزرگ آنها داده می شود. مخاطب در انتظار گشوده شدن نامه‌ای است که کنجکاوی برانگیز است و محتوای آن نقطه‌ی عزیمت این داستان جذاب جلوه می کند. ناگفته پیداست که نویسنده با هوشمندی کوشیده از ظرفیت‌های موجود نهایت بهره را برده و داستان خود را پرکشش آغاز کند. جالب اینکه «آخرین معادله‌ی اسحاق سوری» نخستین رمان نوا جیکبس است و او را نمی‌توان نویسنده باتجربه‌ای حساب کرد، اگرچه با این رمان نشان می دهد که آنقدر داستانگوی  خلاق و مستعدی هست که بتواند مخاطبانش را راضی نگه داشته و مورد توجه قرار بگیرد.

نوا جیکبس دانش آموخته هنرسینماست، فرصت‌‌های مطالعاتی در دانشکده‌های سینمایی داشته، جایزه‌ای به واسطه تلاش های او در رابطه ارتقای علم در زمینه فیلم، نصیبش شده، تجربیاتی نیز در حوزه‌ی نمایشنامه‌نویسی پشت سر گذاشته است و در کودکی عاشق خواندن کتابهای پلیسی و پرماجرا بوده است؛ از آگاتا کریستی گرفته تا استیفن کینگ که به شکل محسوسی از همه اینها تاثیر پذیرفته و در نوشتن نخستین رمانش از آنها بهره برده است. تجربه نمایشنامه نویسی به او کمک کرده که از دیالوگها در پیشبرد داستان استفاده‌ای سازنده داشته باشد.تاثیرات آثار جنایی نیز  در موقعیت‌های داستانی و فضاسازی‌های آن قابل ردیابی هستند که نقش مهمی در جذاب شدن این رمان بازی کرده‌اند.

دیگر جنبه مهم در این رمان خواندنی به علاقه جیکبس به علم باز می‌گردد. البته نه بدان معنا که ما با رمانی علمی و تخیلی روبرو هستیم. بلکه او از علم به عنوان یکی از شاخص های مضمونی داستان استفاده کرده است. نقل قول آغازین کتاب از پی سر سیمون لاپلاس نیز ریشه در این بخش از علایق نویسنده دارد که ارتباط آن با رمان، در طول داستان رفته رفته برای مخاطب روشن می‌شود: «هوشی که در لحظه‌ای معین می‌تواند کل نیروهایی را درک کند که طبیعت به واسطه‌شان جان میگیرد و هم‌چنین موقعیت‌های مربوطه به وجودهایی را درک کند که با هم‌دیگر کلیت آن طبیعت را شکل می‌دهند، افزون بر این، موضوع آن‌قدر گسترده است تا این اطلاعات را برای تجزیه و تحلیل ارائه دهد... برای چنین هوشی هیچ چیزی غیرقطعی نیست و آینده مثل گذشته به روی دیدگانش باز می‌شود.» 

جیکبس نه فقط یکی از شخصیت های اصلی رمان را یک ریاضی‌دان انتخاب کرده، بلکه با پیوند زدن یک معادله ریاضی با محور اصلی داستان، رازگشایی از مهمترین اتفاق داستان را در گرو حل این معادله توسط شخصیت‌های داستان قرار می دهد؛ به این ترتیب که آخرین معادله اسحاق سوری باید حل شود تا این داستان نیز به پایان خود نزدیک شود.

داستان رمان از سه سطح برخوردار است که نویسنده در عین فاصله گذاری میان این خطوط داستانی، پیوندهای درون متنی درستی نیز میان آنها برقرار ساخته و با اینکه پاره‌ای از بخشهای داستان و روابط میان شخصیتها، در ابتدا تکان دهنده جلوه می کنند اما به واسطه بستر منطقی شکل‌گیری‌شان از کیفیتی پذیرفتنی برخوردارند. در واقع این رخدادهای شوکه کننده، در جهان داستان نه فقط معقول و پذیرفتنی هستند، بلکه از عناصر جذابیت بخشی به رمان نیز محسوب می‌شوند. «آخرین معادله‌ی اسحاق سوری» داستانی است خوشخوان، اما پر پیچ و خم که از ظرافت های روایی جذابی برای همراه کردن خواننده برخوردار است. فضای پر رمز و راز و ابعاد روانشناختی روابط و کنش های میان شخصیت ها، باعث می‌شود با تاکید بر اهمیت جزئیات برای حفظ لطف و جذابیت خوانش اثر، بدون توضیحات بیشتر درباره داستان که امکان دارد باعث از دست رفتن لطف خواندن رمان شوند، می‌توان این رمان سرگرم کننده را به علاقمندان ادبیات داستانی توصیه کرد.