«زخمی که از زمین به ارث می‌برید»؛ عطیه عطارزاده؛ نشر چشمه وحشیانه بگو گرگ حیوان بهتری است

آرش محسنی،   3980724095 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

به طور کلی شعر عطیه عطارزاده با همه‌ی علاقه‌اش به زبان‌گرایی و فخامت کلام، شعری است که به شعر فروغ متمایل است. می‌توان لحن و نگاه فروغ را در شعر او و البته شعر بسیاری از شاعران معاصر دید

وحشیانه بگو گرگ حیوان بهتری است

«زخمی که از زمین به ارث می‌برید»

نویسنده: عطیه عطارزاده

ناشر: چشمه، چاپ اول،۱۳۹۷

 ۱۱۰ صفحه،  ۱۶۰۰۰ تومان

 

****

بازار نشر حال خوشی ندارد، اما بازار شعر در خرابی مطلق است. اگر چنین احوالاتی ادامه پیدا کند، دور نیست که اضمحلال رسمی شعر مدرن فارسی در لبه‌های قرن جدید اتفاق بیافتد. مخاطب شعر نو به سرعت در حال ریزش و کاهش است و شمارگان دفترهای شعر به گواهی شناسنامه‌ی کتاب‌ها و اعلام رسمی برخی ناشران، به ۵۰۰ نسخه، ۳۰۰ نسخه و کم‌تر رسیده است. شعر نو که زمانی با ظهور شاعران نوگرایی چون نیما یوشیج، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، منوچهر آتشی و چند تن دیگر ره صدساله را به چند سال پیمود و به اوج کارکرد و تاثیر اجتماعی سیاسی خود رسید، پس از خاموشی بزرگان به ادبار تجربه‌های خام و ناپخته، بازی‌های افراطی با کلمات و جریان‌های ساختگی و بی‌نتیجه دچار آمد و سیاست‌های بالادستی وزارت‌ ارشاد و سازمان‌های رسمی برای شاعرسازی و رواج شعر مورد پسند خودشان به نتایج روشن و قابل عرضی منجر نشد. در این میان چند ناشر انگشت‌شمار هنوز چراغ شعر را در آشفته‌بازار نشر روشن نگاه داشته‌اند و هنوز با همه‌ی فشارهای اقتصادی و بی‌اعتنایی مخاطب، شعر منتشر می‌کنند. نشر چشمه از مهم‌ترین ناشرانی‌ست  که هنوز در فروست جهان تازه‌ی شعر، شعر شاعران جوان را به دست مخاطبان اندکش می‌رساند و اگرچه همیشه نقدهایی جدی به پروسه‌ی انتشار آن‌ها بر او وارد است اما در چنین احوالی کاری بس محترم و ارزشمند می‌کند. شماره‌ی صد و بیست و دوم این فروست، دفتر شعر عطیه عطارزاده است. «زخمی که از زمین به ارث می‌برید» عنوان دومین دفتر شعر این شاعر جوان است که ۵۱ شعر تازه‌ی او را در بر می‌گیرد. شعرهای این کتاب در شش بخش جمع آمده‌اند. بخش‌ها نام خاصی ندارند و مخاطب بعد از خواندن یازده شعر با فصل یک برخورد می‌کند و از این به بعد شاهد عددگذاری و نام‌گذاری فصل‌هاست.

 

می‌توان در هرکدام از شعرهای این کتاب طرحی از نیشخند به انسان معاصر را دید. عطارزاده در این شعرها با نگاهی ابزورد به مناسبت‌های زندگی روزمره، گرفتاری‌ها و معضلات پیچیده‌ی انسان عصر جدید پوزخند می‌زند و در چهره‌ای که از او و جهانش تصویر می‌کند، شتاب‌زدگی، فراموشی، تنهایی و ناامیدی او را نشان می‌دهد.

 

شعر عطیه عطارزاده نوعی سیر در تاریخ و اسطوره با تلاش برای انطباق هر دو با زندگی پس از دوران مدرن است. ارجاعات بسیاری در شعر او هست که به اتفاقات و شخصیت‌های تاریخی و اساطیری می‌پردازند و بسیار پیش آمده که شاعر در پاورقی آن ارجاعات را بدون توضیح رها می‌کند. گاه سطری استفاده‌شده از شاعر دیگری را ارجاع می‌دهد و گاه بدون اشاره به سطری مشهور از آن می‌گذرد. اسامی تاریخی را بدون ذکر توضیح در پاورقی یا پایان کتاب در شعرش می‌آورد که مخاطب برای فهم آن‌ها به دانشی پایه‌ای از تاریخ و شخصیت‌های تاریخی و مثالی دارد. 

 

زبان شعری عطارزاده زبانی طبیعی است که میل به سادگی دارد اما برای پوشاندن این تمایل دست به دامن زبان آرکاییک شعر فارسی یا متون عرفانی قدیم می‌شود:

 

«مجموع مادرانم هستم

مجموع پدرانم

مجموع کودکانی که به دنیا نیامده‌اند

صیغه‌ی جمع نهنگان مرده‌ام

صیغه‌ی جمع شقه‌شقه‌شدن پای مسیح مصلوب بر باد

و دست کشیدن به مه

انگار مرگم را با خودم هرجا که بخواهم ببرم…»

 

یا:

 

«به شستن ظرف‌ها ادامه بده

به احضار مردگان بر جداره‌ی قاشق

به گذشتن از مرز مکدر بشقاب

برای رسیدن به شی ناممکن

به دست کشیدن بر دملی چرکین در حواشی لیوان

به شستن ظرف‌ها ادامه بده

به کندن زخمی که تمام‌ناشدنی است…»

 

جهان شعری عطارزاده با همه‌ی خامی‌ها و گاه ناهم‌سازی‌های بسیار، جهانی است که شاعر سعی در ساختن آن با عناصر فرهنگی ایران قدیم، حوادث تاریخی و نشانه‌های کهن دارد. با این همه همیشه نیم‌نگاهی به زندگی خودش در دنیای مدرن هم دارد و من فردی او در همه حالت زنی است که به ظرافت‌های زنانه به جهان می‌نگرد. شعر او می‌خواهد شعری باشد که به مدد زبان از قراردادهای معمول شعر زنان تن بزند اما خواه ناخواه نمی‌تواند هویت و خاستگاه خود را بپوشاند:

 

«صبر کن

اگر بروی گرگ می‌شوی

وقت نمی‌کنی به من بگویی

از این دو درخت بادام کهن‌سال

کدام‌یک منم

کدام‌یک زنی که در پایان جهان به مرز آسمان دست می‌کشد…»

 

یا:

 

«تلاش کن کلمات را فراموش کنی

تلاش کن به جهان بهتری فکر کنی

تلاش کن حفره‌هات را با مرغ‌های تکه‌شده توی کیسه‌های پلاستیکی

یا همین بلیت اتوبوس تکه‌پاره پر کنی…»

 

به طور کلی شعر عطیه عطارزاده با همه‌ی علاقه‌اش به زبان‌گرایی و فخامت کلام، شعری است که به شعر فروغ متمایل است. می‌توان لحن و نگاه فروغ را در شعر او و البته شعر بسیاری از شاعران معاصر دید. شاعرانی چون رویا زرین برای تن‌زدن از تسلط فروغ بر شعر و جهان‌بینی‌شان به افراط مفاهیم و شخصیت‌های اسطوره‌ای را در شعرشان به کار می‌گیرند یا به وفور از مظاهر عصر مدرن استفاده می‌کنند اما سرانجام این صدای فروغ فرخ‌زاد است که در شعرشان شنیده می‌شود. عطارزاده نیز با این‌که در توسعه‌ی زبان فروغ دست به آزمایش و تجربه زده اما از این قاعده مستثنا نیست. نگاه غالب زنی افسرده، یاغی و ناامید، سیمای کلی شعر زنان را شکل داده است و دشوار بتوان از سیطره‌ی این شمایل که نماینده‌ی بزرگ و بی‌چون و چرای آن فروغ است رها شد.

 

کتاب زخمی که از زمین به ارث می‌برید در ۵۰۰ نسخه منتشر شده و این برای جامعه‌ای هشتاد میلیونی زیان‌بار است. جامعه‌ای که شعر نمی‌خواند در حالی که دنیا آن را با شعر می‌شناسند محکوم به نابودی و فرسایش تدریجی است.