«نه داستان»؛ جی دی سلینجر؛ ترجمه کاوه میرعباسی؛ نشر ماهی وسواس مرگ و از خود بیگانگی

حمیدرضا امیدی‌سرور،   3980723078

سلینجر در طول عمر خود هرچه از دست خبرنگاران و حتی منتقدان گریزان بود، آنها به او و البته آثارش  بیشتر توجه نشان می‌دادند؛ «نه داستان» نیز از چنین شرایطی برخوردار بوده است. این داستانهای کوتاه از جنبه های مختلف مورد توجه قرار گرفته و هنوز نیز مورد توجه و در خور بررسی محسوب می شوند

وسواس مرگ و از خود بیگانگی

«نه داستان»

نویسنده: جی دی سلینجر

ترجمه: کاوه میرعباسی

ناشر: ماهی، چاپ اول و دوم، بهار 1398

207 صفحه، 25000 تومان

****

شاید در نگاه نخست بگوییم: بازهم یک ترجمه دیگر از روی اثری که پیش‌تر به فارسی برگردانده شده بود! آن هم با ترجمه‌ای مقبول برای زمان خود... اما خب چه ایرادی دارد؟ هر ترجمه تازه‌ای، حتی از آثاری که مکرر به فارسی برگردانده شده‌اند، محل اشکال نیست، البته به این شرط که بتواند ضرورت موجودیت خود را اثبات کند. برای دست یابی به این مهم نیز هیچ احتیاجی به توضیح مترجم و ناشر وجود ندارد. ترجمه خوب دیر یا زود جایگاه خودش را پیدا می کند، در میان اهل کتاب ضرورتش آشکار شده و ترجمه های قبلی را کنار زده و به حاشیه می برد. 

در این مورد اصلا شک نکنید. نمونه اش مجموعه آثار کافکا که بارها به فارسی ترجمه شده و انصافا ترجمه های خوبی هم در میان آنها وجود دارد. اما برگردان علی اصغر حداد از این آثار که در ابتدا به زعم برخی دوباره کاری به نظر می رسید، به تدریج ضرورت خود را اثبات کرد، تا جایی که بسیاری (همانند صاحب این قلم) احساس کردند که باید این کتابها را دوباره و این بار با همین ترجمه که نشر ماهی منتشر کرده بود، در کتابخانه داشته باشد.

انتشار «نه داستان» اثر جی. دی .سلینجر که با ترجمه کاوه میرعباسی و به همت نشر ماهی وارد بازار نشر شده، می‌تواند نمونه‌ موفق دیگری از این قسم بازترجمه‌ها باشد. با اینکه ناشر اثری معروف و بسیار خوانده شده از نویسنده‌ای با شهرت سلینجر را با ترجمه‌ای تازه به بازار فرستاده، نیازی برای نوشتن مقدمه و موخره و آوردن دلیل و برهان ندیده است! آنچه باید انجام می شده در مرحله ترجمه، ویرایش و ظرافت‌های کتاب پردازی انجام شده و نتیجه نیز پیش روی مخاطبان قرار گرفته است؛ از کتابخوانهای متفنن گرفته تا اهل دقت و نظر که ابعاد گوناگون کار را می‌نگرند. 

این نویسنده نامدار اما بد قلق، عمری دراز داشت که بخش اعظم آن در کنج عزلت و پشت دیوارهای بلند خانه‌ای گذشت که سخت مراقب بود تا کسی راه به داخل آن نیابد و همین سخت گیری جماعت را تشنه و کنجکاو می ساخت. آثار زیادی از او منتشر نشد، اما روایت شده که آثار بسیاری در نیمه دوم عمر خود که کار تازه ای به چاپ نسپرد، نوشته است. اما کسی چه می داند؟ سلینجر که حاضر نبود دوربین عکاسان تصویری از او ثبت کند، تن به گفتگو نمی داد، پاره ای از آثارش را اجازه انتشار مجدد نمی داد، بعید نیست چیزی ننوشته باشد و یا اگر نوشته برای اینکه حرص دوستدارانش را در بیاورد پاره کرده و در سطل زباله ریخته و یا در آتش شومینه خاکستر کرده است.

این درست که عمده شهرت و محبوبیت سلینجر میان خاص و عام مدیون رمان جذاب، عمیق و خوشخوان ناطور دشت بوده اما مجموعه‌ی «نه داستان» نیز نه تنها از آثار شاخص کارنامه سلینجر که بی اغراق ازجمله شاهکارهایی است که به تنهایی می تواند نام یک نویسنده را برای همیشه ماندگار کند.

 سلینجر نوشتن این داستانها را در اواخر دهه چهل شروع کرد، داستانهایی که به صورت پراکنده در نشریات و گاهنامه ها منتشر شدند. او با اینکه داستانهای کوتاه  دیگری نیز داشت اما برای انتشار این مجموعه نه داستان را از میان آنها برگزید و با اینکه می توانست نام یکی از داستانها را برای این مجموعه انتخاب کند و یا نام دیگری روی آن بگذارد، عنوان ساده «نه داستان» را برگزید. خوشبختانه در ترجمه تازه این کتاب برخلاف ترجمه پیشین که از قضا در زمان خود ، برگردان قابل قبولی هم بود از همین عنوان استفاده شده است. در ترجمه پیشین تنها هشت داستان از مجموعه حاضر به فارسی در آمده بود؛ اما میرعباسی متن کامل کتاب را که شامل نه داستان است، به فارسی درآورده و این را نیز باید از مزیت های ترجمه حاضر برشمرد. عنوان این داستانها بدین قرار است: « یه روز عالی برای موزماهی»، «عمو ویگیلی در کانتیکات»، «در آستانه جنگ با اسکیموها»، «مرد خندان»، «در قایق بادبانی»، «تقدیم به ازمی، با عشق و نکبت»، «دهانم زیبا، چشمانم سبز»، «دوره آبی دودومیه اسمیت» و «تدی».

داستانهای سلینجر زبانی به ظاهر ساده دارند، دیالوگ‌ها نیز در بسیاری موارد معمولی جلوه می کنند. اما این ظاهر ماجراست، چرا که همه چیز در نهایت دقت و هوشمندی انتخاب شده، در پشت این سادگی فریبنده مفاهیمی پیچیده و عمیق از روابط و روان و ذهینیت شخصیت ها به مخاطب منتقل می شود که از کار در آوردن لحن و زبان داستان و دیالوگ ها را دشوار و نیازمند نکته سنجی مترجم در انتخاب معادل ها می کند. از این نقطه نظر حاصل کار مترجم و خوش سلیقگی ویراستاران نشر ماهی کیفیتی مطلوب به ترجمه حاضر داده است به گونه ای که آن را نمونه ای موفق در میان ترجمه های موجود از آثار سلینجر بدل ساخته است.

سلینجر در طول عمر خود هرچه از دست خبرنگاران و حتی منتقدان گریزان بود، آنها به او و البته آثارش  بیشتر توجه نشان می‌دادند؛ «نه داستان» نیز از چنین شرایطی برخوردار بوده است. این داستانهای کوتاه از جنبه های مختلف مورد توجه قرار گرفته و هنوز نیز مورد توجه و در خور بررسی محسوب می شوند.

برخی این داستانها را بخشهایی از یک پیوستار دانسته اند که می توان آغاز، میانه و پایانی برای آنها در نظر گرفت. پاره‌ای نزدیکی های درونی و بیرونی این داستانها نیز به چنین فرضی دامن زده، برای نمونه چهار عضو خانواده گلس در برخی داستانهای این مجموعه سروکله شان پیدا شده و یا نامی از آنها برده می شود. از سوی دیگر آنکه سلینجر در طی پانزده سالی که مشغول نوشتن این داستان‎ها بود، آثار کوتاه بیشتری نوشته و در مطبوعات منتشر کرد، اما تنها این نه داستان را برای انتشار در کنار یکدیگر و در قالب یک کتاب برگزید.

به هر حال این گزینش چه به لحاظ محتوایی بوده باشد و چه به لحاظ کیفیت ادبی، حتی با کنار گذاشتن فرض پیوستگی داستانها به عنوان یک رمان، نمی‌توان منکر نزدیکی آنها به لحاظ مفاهیم پنهان در لایه های زیرین این آثار شد. این داستانها دارای جزئیات به شدت فکر شده و هنرمندانه هستند.در اغلب این داستانها از خود بیگانگی و وسواس مرگ یکی از مفاهیم تکرار شونده محسوب می شود وبسیاری از شخصیتها درست در مرزی قرار گرفته اند که معصومیت در پشت سر آنهاست و انحطاط پیش روی‌شان. گویی آدمهایی هبوط کرده‌اند، هبوطی که با رسیدن به بزرگسالی شکلی عینی به خود گرفته  و تقدیری جز از دست رفتن معصومیت در انتظار آنها نیست؛ چرا که از بزرگسالی گریزی نیست و با از دست رفتن کودکی جهان پراز چالش، بی‌حاصل و روبه انحطاط در انتظار آدمی نشسته است.

سلینجر داستانهایی ساده‌ای نوشته که همه از عهده خواندن آن بر می آیند، هرکس به قدر بضاعت خود چیزی در آن می یابد، اما بزرگترین هنر او در این است که مخاطب را دعوت به خواندن مکرر این داستانها می کند، نه فقط به واسطه لذتی که از خوانش آنها و ورود به شخصیت های جذاب این داستانها در خود احساس می کند، بلکه از آن جهت که هربار نکته تازه ای از ظرافتهای داستانی و ادبی این جهان  به ظاهر ساده اما در واقع پراز رمز و راز و پیچیده دست‌شان را می‌گیرد.