پایان بلندپروازی های یک آقازاده...

گروه سیاسی الف،   3980722108 ۵۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
پایان بلندپروازی های یک آقازاده...

روح الله زم آقازاده‌ای که طی سال های گذشته با ماجراجویی در عرصه سیاست و پیوستن به اپوزیسیون قدم به قدم به عرصه ای غیر قابل بازگشت وارد شده بود امروز دستگیر شد.

او نه اولین آقازاده مخالف خوان بود و نه آخرین آن خواهد بود. در تاریخ جمهوری اسلامی ایران نمونه های متعددی از نوع رفتار و کردار روح الله زم دیده شده اما او از این بخت برخوردار بود که در زمانه ای مخالف خوانی کند که شبکه های مجازی گسترش زیادی یافته اند و عمق اثرگذاری تبلیغاتی و رسانه ای ابزارهای جدید ارتباطی آنچنان زیاد شده که هر کسی با سرعتی خیره کننده در معرض اخبار و تحلیل های مختلف درست و غلط قرار می گیرد.

استفاده از این فرصت، روح الله زم را به سرعت در میان مردم «مشهور» کرد، چیزی که به نظر می رسد او سخت بدان نیازمند بود !

فارغ از توفیقات امنیتی در برخورد با مخالف خوانی های عامه پسند روح الله زم آنچه در این میان شایسته توجه است تحلیل و بررسی زمینه های مختلف رشد چنین پدیده هایی در میان برخی مدیران و مقامات جمهوری اسلامی است.

بنابر سنتی نانوشته یا به تعبیر بهتر بدعتی که در دهه دوم انقلاب گذاشته شد خانواده برخی مسوولان در جمهوری اسلامی رفته رفته از بطن زندگی مردم دور شدند. این دوری علاوه بر بعد جغرافیایی قابلیت اثرگذاری برجغرافیای ذهنی و روحی را نیز دارد. محدود شدن دایره نشست و برخاست و رفت و آمد به مدیران و خانواده های دیگر مسوولان، استفاده از امکانات ویژه و بهره مندی از سرمایه اجتماعی قوی و ارتباطات گسترده پدر، تحصیل در مدارس خاص، انتظارات بالا در خانواده برای رشد اقتصادی و اجتماعی فرزندان در حد و اندازه های تحرک اجتماعی پدر و... جملگی هدف‌های بسیار بزرگ و بلندی را نوعا برای این فرزندان ترسیم می کند که ناکامی در ارضای آن دردناک و برانگیزاننده واکنش های دفاعی است.

پدران این آقازاده ها به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی عمیق و گسترده انقلاب به ناگهان و بعضا بدون آنکه بخواهند در مصدر مسوولیت های سیاسی و اجتماعی واقتصادی مهم قرار گرفته اند و مسیر تدریجی تحرک اجتماعی را به سمت طبقات بالاتر اجتماعی به سرعت طی کردند اما این پسران در رقابت با پدران خود از پیش بازنده اند چرا که در شرایط نرمال اجتماعی چنین تحرکی به ندرت رخ می دهد و هر نوع تحرکی خواه نا خواه باید از مسیر بوروکراتیک و به نظم درآمده ای بگذرد که در شرایط انقلاب ضرورتی به طی کردن این مسیر نیست.

بسته به میزان پایبندی پدران به آرمان های ایدئولوژیک یا ارزش های اخلاقی، موانع پیش روی پسران بلندتر و محکم تر هم می شود و به این احساس محرومیت نسبی بیشتر دامن می زند.

اگر پدران در معرض انتقادات عمومی به ناکارآمدی های اقتصادی هم باشند و از آن مهم تر پسران نیز در اعتقاد به مشروعیت نظام ارزشی و سیاسی پدران دچار تردید شده باشند تنها گزینه پیش روی این پسران که دیگر سفره انقلاب هم برایشان محقرتر از آن می نماید که سیرشان کند، گسترده تر کردن روابط سیاسی و اجتماعی و نشستن بر سر سفره های بزرگ تر در آن سوی مرزهاست.

برخی از این فرزندان پی کار خود می گیرند و بی سر و صدا سبک زندگی دیگری را - عموما در غرب- کاملا در تضاد با ظواهر و اظهارات رسمی پدران در این سوی مرز انتخاب می‌کنند اما برخی دیگر که جاه طلب ترند در نمایش ضدیتشان با «رژیم» از هیچ چیز فروگذار نمی کنند و البته در پشت همین نقاب نیز محرومیت های فروخورده را جبران مي کنند.