با وجود گاهشماري متفاوت، اولين روز از ماه هفتم عبري، هميشه حوالي اولين روز از ماه هفتم خورشيدي يعني مهرماه است. به حكم «تورات»، يهودي ها اول ماه هفتم عبري را «روش هشانا» (آغاز سال) ميدانند. صاحب نظراني گفتهاند كه «ميتراكانا» كه به آن مهرگان ميگوييم، در دوران هخامنشيان، جشن آغاز سال محسوب ميشد. جالب تر اينكه ميتراكانا ابتداي ماهي بود كه آن زمان «بغَ يادي» نام داشت و روش هشانا هم آغاز ايام دعا و ياد خدا تا روزه «يوم كيپور» در روز دهم است. با اين وجود، جشن ابتداي بهار هميشه در ايران مهم بود. يهودي ها هم جشن بهاره در ماه اول خود دارند.
برخي محققين ميگويند كه اشتراك اين مناسبتها مربوط به تاثير گاهشماري بابل است اما نميتوان از كثرت موارد مشابه ميان باورها و رسوم محلي ايرانيان (بدون قصد تبعيت با حتي آگاهي) با سنتهاي خاص يهودي چشمپوشي كرد. در جستجوي چرايي شباهتهاي فرهنگي ايران و يهود، گفتني است كه برخي مورخان بر اين باورند كه «نحميا»، يكي از يهوديان دربار پادشاه هخامنشي، پيامبري بود كه پس از آزادي يهوديان از اسارت «بخت النصر»، بر احيا و نگارش مجدد متون معروف به «عهد عتيق» به دست «عزرا»، نظارت داشت. البته عهد عتيق يهود (تنخ) نه تنها بخشي از تاريخ ايرانيان را روايت ميكند، بلكه ميراث ارزشمندي براي تمدن بشري است. «فردريش نيچه» كه خود به يونان باستان مشغول بود، عهد عتيق يهود را شكوهمندتر از ادبيات يوناني توصيف ميكرد تا جايي كه در بزرگداشت آن گفت: «پسند هر كسي از عهد عتيق، سنگ محكي براي سنجش بزرگي و كوچكي اوست!» او كه پسر يك كشيش مسيحي بود، از اين فراتر هم رفت و مدعي شد كه بزرگترين گناه ادب اروپايي اين است كه «عهد جديد» ملال انگيز مسيحي را به عهد عتيق يهودي چسباند و آن را «كتاب كتابها» يعني كتاب مقدس ناميد. (بند ٥٢ از كتاب فراسوي نيك و بد)
پنج كتاب اول عهد عتيق را تورات ميگويند. در اينكه اين كتب در معرض حوادث، كم و زياد و حتي دستخوش تغيير و اصلاح تعمدي شده اند، جاي شكي نيست. علي رغم اين، حضرت «موسي» در ادبيات مسلمانان فارسي زبان، جايگاهي ويژه دارد. به عنوان مثال، نام موسي را ميتوان بيش از ٤٠٠ بار در آثار مولوي شمرد، از جمله در «مثنوي معنوي»:
تا قيامت هست از موسي نتاج
نور ديگر نيست ديگر شد سراج
پيش از اينها، موسي و تورات در «قرآن كريم» تكريم و تصديق شده بودند. (آيه ٣ سوره ٣) در حالي كه نام پيامبر اسلام تنها پنج بار در قرآن ديده ميشود، نام موسي بيشتر از هر نبي ديگر، ١٣٦ بار تكرار شده است. ٤١ مرتبه هم نام بني اسرائيل را ميتوان ديد. قرآن كريم حتي در تذكر نعمتهاي مخصوص حضرت عيسي، يادآوري ميكند كه او نيز تورات را آموخته بود. (آيه ١١٠ سوره ٥)
غرب دست از آبرو شسته است و هر زمان كه نيازمند شود، به اتهام زني دروغين پناه ميبرد. «آنتي سميتيزم» برچسبي است كه هرگز به مسلمانان كه نسبت پيامبرشان با ابراهيم و «سام» را ميدانند، نميچسبد؛ وقتي غربيان اين اتهام سخيف را بر ايرانيان مسلمان متمركز ميكنند، بسيار مضحك تر به نظر ميرسند. در مقابل، يهود ستيزي در فرهنگ اروپايي مصداق مييابد كه در آن از «پسر خدا» ميگويند و بسياري از ايشان خونخواه آن عيسي ناصري هستند كه با موي بور و چشم آبي بر صليب تصوير شده است. هنوز چند دهه بيشتر از بزرگترين كشتار و كوچاندن يهوديان اروپايي نميگذرد...
روش هشانا به حكم تورات است و قرآن كريم از تورات به كتاب هدايت و نور ياد ميكند. (آيه ٤٤ سوره ٥) هر مسلماني ميتواند حتي روش هشانا را به يهوديان تبريك بگويد، اما نه به كساني كه مديون جان و مال فلسطينيها هستند. مطابق احكام اسلامي، مسلمانان با كساني كه همكيشانشان را از شهر و ديارشان آواره كردهاند، دوستي نميكنند. به شهادت تاريخ، ايرانيان پيش از اسلام حتي به آوارگي يهوديان راضي نبودند و هر زمان كه توانستند، از "مقاومت" ساكنان ساحل شرقي مديترانه در برابر طمع غرب (يونان و روم) پشتيباني كردند. متون عهد عتيق گواهي ميدهند كه ايرانيان حامي تاريخي حقوق متعارف يهوديان هستند. بر همين اساس، جامعه يهودي ايران يكي از بزرگترين جوامع يهودي خاورميانه است. امروز كساني كه با غرب همدستي مي كنند، خيانتكاراني هستند كه با سو استفاده از نام يهوديت، به جنايت عليه "همكيشان ايرانيان" مشغولند. اينان متوهمانه در پي تغيير هويت جغرافيا و تحريف مسير تاريخ هستند، به علاوه، يكي از ارزشمندترين ميراث فرهنگ بشر (عهد عتيق) را هم تحقير كرده اند، بنابراين لايق دريافت هيچ خوش باشي از سوي ايرانيان نيستند.
توصيفي از اين بي لياقت ها را مي توان در آيه پنج سوره جمعه ديد:
كساني كه تورات به ايشان داده شد اما به آن توجه نكردند، همچون الاغي هستند كه كتابهايي را بر پشت ميكشد.