فوايد عرب نشناسي رياض براي ايران

میرزاسعدین داورپناه، گروه تعاملی الف،   3980706186 ۱۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۸ تکراری یا غیرقابل انتشار
فوايد عرب نشناسي رياض براي ايران

تاريخ عرب به دلاوري كساني مي‌بالد كه بدون ابزار جنگي قابل توجه، امپراتوري هاي ثروتمند ايران و روم را شكست دادند. صدر اسلام شاهد پيروزي هاي متعدد ضعفا بر قدرتمندان بود. تاريخ جنگ‌ها، حكايت فراز و فرودها است. تجربه تلخ شكست ارتش هاي عربي از اسرائيل طي جنگ ٦ روزه هم نمونه تلخي از يك جنگ فراموش ناشدني است. عرب ها در آن جنگ تاسف بار، علي رغم برتري قابل توجه نظامي، به سختي از ارتش اسرائيل شكست خوردند. اخيرا ضربه كاري يمني ها به عربستان سعودي، يك رديف ديگر به فهرستي اضافه كرد كه در آن نيروي نظامي ضعيف تر، توانست كه شكستي بزرگ به نيروي قوي تر تحميل كند.

ضربه انصارلله يمن به تاسيسات حفاظت شده عربستان، يك پيروزي انكار ناپذير است. علاوه بر تاثير اين پيروزي بر معادلات جنگ، گرفتار شدن سران رياض به احساسات، سبب بيشتر شدن زيان سعودي از اين شكست خواهد شد. رياض در تداوم اشتباه محاسباتي خود، پيرو سياست‌هاي واشنگتن، مسئوليت حمله عرب هاي يمني را متوجه ايران مي داند. اين خطاي محاسباتي اگر چه فشار تبليغاتي مقطعي بر تهران وارد مي كند، اما از نگاهي ديگر به سود ايران است. هر خطاي محاسباتي هزينه اي دارد و علي رغم تهديدات، فرصت هايي را ايجاد مي‌كند.

به تامل در تجارب قرن بيست تا امروز، مي توان الگويي را مشاهده كرد كه بزرگي هر قدرتي در اين منطقه را به شكل يك مثلث فرضي، مربوط مي‌كند. بر اساس اين فرض، ابعاد سه ضلع: موازنه «غيرت»، اعتنا به «شريعت»، احترام به «عربيت»، بزرگي مثلث قدرت منطقه اي را تعيين مي كند.

حتي طي توضيح چرايي ظهور گروه هاي تروريستي مثل داعش، همين معادله مثلث قدرت، قابل استفاده است؛ تا زماني كه ادعاي غيرت و شريعت داعشيان باورپذير بود، نمايش قدرتي چشمگير داشتند. سعودي اگر چه به سنت هاي خود مي بالد اما متاثر از معاشقه عريان با امريكا، ضلع غيرت ضعيفي دارد؛ تا آنجا كه در واكنش به بدگماني هاي فزاينده، هر از چندي مجبور مي شود كه رسما روابط پنهان با اسرائيل را تكذيب كند. در ضلع شريعت نيز سران تازه به دوران رسيده سعودي، براي رفع اتهام پشتيباني از افراط گرايان ديني، نمايش فاصله گرفتن از احكام شريعت را بر صحنه برده اند. بر اساس الگوي مثلث قدرت، آنچه براي مانور قدرت سعودي باقي مي ماند، عربيت و داعيه رهبري جهان عرب است. حاكمان رياض هم دقيقا به سراغ همين گزينه رفته اند. سعودي سعي كرد در دوران افول مصر و عراق و سوريه و ليبي، به زير لواي عربيت بخزد، بلكه علمداري كند اما هوشمندي لازم را نداشت. رياض اگر چه تشديد تقابل با ايران را براي تقويت ضلع عربيت قدرت منطقه اي خود استفاده كرد، اما مشغوليتش به نزاع با قطر و سوريه و اخوان المسلمين و حزب الله لبنان و حماس فلسطين و حشد شعبي عراق و انصارلله يمن، وجاهت عربي او را متزلزل كرد و جهان عرب را به تشديد صف بندي هاي داخلي كشيد.

اگر روزگاري جمال عبدالناصر يا صدام حسين فخر فروشي مي‌كردند و جسارت آغاز جنگ داشتند، با خيال بهره مندي از حمايت خلق عرب به ميدان مي رفتند. اما رياض كه استراتژي خود را بر رهبري جهان عرب متمركز كرده است، با احاله مسئوليت گروه هاي موثر عربي به پايتخت يك قدرت غير عرب منطقه، خطاي استراتژيك مرتكب شده است. اين اصرار بر اتصال پايتخت ها و گروه هاي عربي به ايران، نه تنها ضلع عربيت مثلث قدرت تهران را تقويت كرده، بلكه اعتبار رياض براي رهبري جهان عرب را كاهش داده است.

در دوران افول اخوان المسلمين، اعتبار گفتمان ايراني «برادري اسلامي» دربرابر «برادري عربي»، رونق دارد. اندازه اضلاع غيرت و شريعت طي ترسيم مثلث قدرت ايران هم غير قابل رقابت هستند و ضلع عربيت آن نيز تقويت شده است. در رقابت، عربستان قدرت بزرگي است كه نيروي خود را هدر مي‌دهد. رياض در رهبري جهان اسلام، درماند و به شاخه اي ديگر پريد. اكنون جهان عربي كه دليران آن در گروه‌هاي متحد تهران گرد آمده اند و در برابر نيات غريب رياض صف آرايي كرده اند، دست كم دو قطب دارد. در نتيجه اين ياركشي، روياي سيادت رياض در جهان عربِ متفرق نيز، بيش از پيش، از تعبير دور شده است.

(درخشش و پايداري انصارلله هم شايد كه مديون توجه به سه ضلع مثلث قدرت است. يمني‌ها خود را عرب اصيل معرفي مي‌كنند و نوشته‌هاي پرچم معروف انصارلله، نشان آگاهي از ارزش غيرت و شريعت در معادلات قدرت منطقه است.)