«در ازدحام بوسه»
نویسنده: نرگس مقصودی
ناشر: نیستان؛ چاپ اول 1398
154 صفحه؛ 32000 تومان
****
نرگس مقصودی در اولین اثر خود به نام ازدحام بوسه اولین تجربهاش از سفر اربعین را روایت کرده. توضیحی که روی جلد کتاب با فونت قابل توجهی خودنمایی میکند. اما حتی اگر روی جلد کتاب همراه عنوان نوشته نشده بود: «سفرنامه پیاده روی اربعین» تصویر روی جلد گویای همه چیز بود. کفشهای غبار گرفته افتاده بر خاک که تبدیل به گلدانی از نرگس شده. چه تصویری گویاتر و واضحتر از این؟ آیا باید به طراح جلد کتاب آفرین گفت یا به کسی که جان کلام کتاب را به طراح تفهیم کرده؟
نمیدانم کدام یک، باعث شد اشتیاقم برای خواندن کتاب شدت بگیرد؟ آشنایی با نویسنده یا همین طرح جلد زیبا. شاید همه اینها به علاوه اینکه اولین باری بود که قصد داشتم یک سفرنامه اربعین بخوانم. هیچوقت از هیچکس یک تعریف خوب از یک کتاب خوب اربعینی نشنیدم تا مشتاق به خواندن کتاب بشوم. دوست داشتم اولین سفرنامهای که میخوانم همراه با یک لذت ناب باشد. «ازدحام بوسه» از همان لحظهای که در سایت بارگذاری شد دلم را با خودش همراه کرد. مخصوصاً عنوان شاعرانهاش. عنوان شاعرانهای که در نامگذاری فصلها هم خودنمایی میکند.«یک مژه تألیف تو» « مقصد ما لانه این تربت است» « دجله شو در تشنگی اما ننوش» « باز جان از بوسه میگیرم ما»
اینها فقط نام تعدادی از فصلهای کتاب است. این اسامی شاعرانه، ذهن مخاطب را برای پرت شدن به یک فضای شاعرانه آماده میکند. اما متن کتاب کمتر از این شاعرانگی بهره برده. هرچند طبع نازک نویسنده در همین روایت رئال هم ساکت ننشسته و با ضمیمه کردن ابیات فارسی و عربی به متن کتاب، جان کلام را ادا کرده و آنچه خود از گفتن آن عاجز است را با زبان شعر به مخاطب ارائه کرده است. آراستن کتاب به آیات قرآن نیز به همین نیت بوده و در دل کتاب خوش نشسته. توضیح این نکته هم خالی از لطف نیست که قلم نویسنده در فصلهای اول به سمت شاعرانه نوشتن متمایلتر بوده. اما روایت رئال فصلهای بعدی بیشتر مناسب این کتاب است.
پیش از آنکه خواندن کتاب را شروع کنم، دوستی به همه سفرنامههای اربعین اعتراض داشت که همه داستانها از جایی شروع میشود که هزینه سفر، معجزهوار از آسمان رسیده و این سفر به طور عجیبی رزق و روزیشان شده.
از همینجا از نویسنده این کتاب اعلام برائت میکنم. چون نه حرفی از بیپولی زده و نه حرفی از معجزه. نرگس مقصودی روایتش را از خیلی قبلتر از این شروع کرده. از آنجایی که اصلاً قصد سفر نداشته. نه بهخاطر بیپولی. بلکه به خاطر خوشخواب و نازپرورده بودنش. به خاطر وسواسی بودنش و...
اما چه کسی میتواند خلاف جهت چرخ تقدیر حرکت کند؟ گاهی مثلاً یک دوست میشود مأمور کائنات و تو را به سمت مسیری از پیش تعیین شده هدایت میکند. و هر سفر مقدماتی دارد و مقدمات سفر خارج از کشور حتی اگر سفر اربعین باشد نیاز به پاسپورت و ویزا دارد. یکی از بهترین صحنههای کتاب، صحنه نیمه-شبی بود که همه کسانی که منتظر ویزا بودند دایره وار در انتظار شنیدن اسمشان در سالن بزرگ اداره گذرنامه نشسته بودند. بیش از دو هزار گذرنامه و حدود سیصد نفر منتظر. و هر بار که نام یکی از حضار از بلندگوی دستی مدل روضهخوانها خوانده میشود صدای صلوات است که فضا را معطر میکند. اینجا نقطه اوج فصل گذرنامه است. در صفحهها و سطرهای قبل چه دلهرهها که از سر نگذشته و چه بیبرنامگیها که نبوده و چه دعواها که نشده. در آن لحظه حساس خواندنِ اسمها، فیلمبرداری ممنوع نبوده. فیلمبرداری مساوی بوده با شکستن و خرد شدن گوشی. بی هیچ تعارف و مسامحهای. و چه حیف که ممنوع بوده. این صحنه مستند، شاید سینماییترین صحنه کتاب بوده و شاید سینماییترین صحنه کل کتاب. مثلاً اگر یک دوربین بود و این صحنه را ثبت و ضبط میکرد« اسمی خوانده شد و بعدش اسمی دیگر که این بود: نرگس مقصودی... هراسان، خوشحال، هیجانزده با ذوق کودکانهای فریاد زدم: منم... و تا به حال اینقدر خودم را بلند صدا نزده بودم و این قدر عاشق اسم نشده بودم...»
شاید به نظر برسد جواز سفر اینجاست که صادر میشود. اما جواز سفر خیلی پیش از این صادر شده. از همان زمانی که سوگند نامی مأمور میشود تا مسافر این قصه را با خود همراه کند. این سفرنامه داستان این همراهی است. روایت آنهایی که جا ماندند و روایت آنها که به دل جاده زدند. روایت تاول پاها و خستگی و بیخوابی. روایت آدمهای اشتباهی. و روایت احساس ناب. ازدحام بوسه از آن کتابهایی است که برای خواندن نوشته شدهاند. نه خواندن برای حسرت خوردن و اشک ریختن و آرزو کردن. بیشتر برای محک خود و سنجیدن عیارِ تاب و تحمل. اگر تا به حال این سفر را تجربه نکردید و قصد سفر دارید حتماً این کتاب را بخوانید و بعد تصمیم بگیرید که مرد سفر هستید یا نه.
شاید به نظر برسد جواز سفر اینجاست که صادر میشود. اما جواز سفر خیلی پیش از این صادر شده. از همان زمانی که سوگند نامی مأمور میشود تا مسافر این قصه را با خود همراه کند. این سفرنامه داستان این همراهی است. روایت آنهایی که جا ماندند و روایت آنها که به دل جاده زدند. روایت تاول پاها و خستگی و بیخوابی. روایت آدمهای اشتباهی. و روایت احساس ناب. ازدحام بوسه از آن کتابهایی است که برای خواندن نوشته شدهاند. نه خواندن برای حسرت خوردن و اشک ریختن و آرزو کردن. بیشتر برای محک خود و سنجیدن عیارِ تاب و تحمل. اگر تا به حال این سفر را تجربه نکردید و قصد سفر دارید حتماً این کتاب را بخوانید و بعد تصمیم بگیرید که مرد سفر هستید یا نه.