فردا سالروز كودتای ننگين 28 مرداد با تبانی آمريكا و انگليس و آغاز دور دوم ديكتاتوري محمدرضا پهلوی و غارت نفت ايران توسط شركتهاي نفتی امپرياليستی است. 66 سال از اين تاريخ می گذرد. حرف و حديث درباره كودتا تاكنون زياد زده شده است. انقلاب اسلامی هرگونه كودتا در كشور و بازگشت ديكتاتوری را بلاموضوع كرده است.
براساس آخرين رويدادها و رخدادهاي سياسي در ايران، منطقه و جهان به بهانه كودتای 28 مرداد ميشود هفت نكته را بهروزرسانی و به يك مسئله اشاره كرد كه در زير می خوانيد.
1- با آزاد شدن نفتكش ايرانی بايد جنگ نفتكشها را خاتمه يافته تلقی كرد. يك بار هم در اوج جنگ تحميلي، آمريكايیها طعم تلخ جنگ نفتكشها را چشيده بودند و يك آتشبس اعلام نشده در خليج فارس و درياي عمان برقرار شده بود و دو طرف ماجراجويی در آبهای جنوبي ايران را براي هميشه خاتمه يافته تلقی كرده بودند. اما اينكه چرا اين تجربه را تكرار كردند بايد به حساب بلاهت سياسی و نظامی آنها گذاشت.
2- خطر جنگ براي هميشه، حداقل تا انتخابات رياست جمهوري آمريكا دفع شده است. استراتژيستهاي نظامي آمريكا و رژيم صهيونيستي هرگونه جنگ با ايران را يك «دام» ميدانند. چرا كه در دريا حرفي براي گفتن ندارند و در خشكي هم زمينگير هستند. پايگاههاي نظامي آمريكا و انگليس در منطقه يك سيبل ثابت براي موشكهاي زمين به زمين، هوا به زمين، دريا به دريا و ... است كه در همان دقايق اوليه نبرد تلفات سنگيني به دشمن وارد خواهد شد. ضمن اينكه انواع سامانههاي دفاعي ايران آماده پذيرايي از هرگونه مهمان ناخوانده به هوا، فضا، دريا و خاك ايران ميباشند. سقوط پهپاد فوقپيشرفته آمريكا توسط يك سامانه ابتدايي دفاعي ايران حداقل اين هشدار را به دشمن داده است. لذا گزينه نظامي آمريكاييها نه تنها روي ميز نيست حتي اثري از آن در زير ميز هم ديده نميشود.
3- كاهش تدريجي تعهدات برجام آنهم در چارچوب برجام هرگونه بهانهاي را از آمريكا گرفته است. لذا هر ائتلاف جهاني در منطقهاي عليه ايران را از آمريكا سلب كرده است. ديپلماسي خارجي آمريكا، امروز فاقد هرگونه اجماعسازي عليه ايران است.
4- برخي از كشورهاي عربي كه بر طبل جنگ با ايران ميكوبيدند و روي كمك آمريكا و ناتو حساب باز كرده بودند اكنون بينند آمريكاييها نه تنها قادر به دفاع از آنها نيستند بلكه خودشان هم در دفاع از خود دچار مشكل هستند.
آنهاييكه در كاخهاي شيشهاي خود نشسته بودند و گاهي سنگپراني ميكردند فهميدهاند اين سنگها بهزودي به شيشه كاخهاي آنها اصابت خواهد كرد. لذا لحن سياسي خود را عوض كردهاند و محتاطتر سخن ميگويند. ضمن اينكه دُم آنها در تله يمن زير ضربات موشكي و پهپادی مقاومت يمن گير كرده است و به دنبال راه فراری از اين معركه ميگردند.
5- رژيم صهيونيستي خوب ميداند اگر كبريتي به انبار باروت غرب آسيا بيفتد اولين آتشسوزي مهيب آن در تلآويو و حيفا و شهركهاي صهيونيستنشين بيشترين قرباني را خواهد گرفت. آنها خط تماس خود با غزه، مرز لبنان و سوريه را گرم و سوزاننده حس ميكنند. اگر آمريكا دست به ماجراجويي عليه ايران بزند يا صهيونيستها در اين ماجراجويی سهمی داشته باشند، بايد فاتحه خود را قبل از هر تحرك و تحريكی بخوانند. اين حقيقت در كنفرانس هرتزليا امسال بهخوبی واكاوی شده و به آن واقف هستند.
6- از زمان كاهش تعهدات و ادب كردن دشمنان در دريا چند ماهي ميگذرد. بيش از اين گاهي تهديدات دريايی برای كشتيهاي تجاري در برخي نقاط دريايی منطقه و فرامنطقه گزارش میشد اما اخيراً اين گزارشها به صفر رسيده اين نشان ميدهد دشمن پيام قرص و محكم اقتدار ايران را دريافت كرده است.
7- آمريكاييها امروز روز بيش از هر زمان به گفتوگو و مذاكره نياز دارند، پلهپله هم عقب مينشينند و گاهي پيشنهادهاي شيرين ميدهند كه حكايت از
«شيرين عقلي» آنهاست.
شيرينترين پيشنهاد آنها در همين سفر اخير ظريف به آمريكا بود، وقتي به طور قاطع رد شد. با عصبانيت، تحريم وزيرخارجه ايران را فرياد زدند. آنها فهميدهاند از تهران يك صدا در منطقه و جهان شنيده ميشود و از اين بابت سخت عصباني هستند. ترامپ نياز به يك عكس يادگاري پيش از هر توافقي با رئيس جمهور ايران دارد. اگر نشود با وزيرخارجه و اگر هم نشد با يك مقام پايينتر! اين به آنها آرامش ميدهد. آنها از قرار گرفتن عكس ظريف در كنار ذوالفقار انقلاب، سردار سرافراز اسلام و ايران حاج قاسم سليماني در وزارت خارجه يكه خوردند و عجيب بيمناكند.
آنها اين پيام را خوب دريافت كردهاند كه ديپلماسی خارجي نظام در خدمت راهبرد نظامی انقلاب و راهبرد نظامی انقلاب در كنار ديپلماسي سياست خارجي است و اين دو مقوله تفكيك ناپذيرند.
اما مسئلهای كه در پشت اين هفت نكته بايد كشف كرد، چيست؟
آمريكاييها از هرگونه ضربه نظامي به ايران طي 40 سال گذشته نااميدند. يك بار همان اوايل انقلاب زمان كارتر آنرا امتحان كردند . خداوند بزرگ پوزه آنها را در صحراي طبس به خاك ماليد. لذا تهاجم سياسي، فرهنگي و تحريم اقتصادي را در دستور كار قرار دادند. محصول اين راهبرد دو جنگ نرم عليه ملت ايران بود كه آنهم شكست خورد اما آنها از تداوم نبرد نرم عليه ملت نااميد نيستند.
پايه و مايه اصلي اين نبرد، «فشار از پايين و چانهزني در بالا» براي تأمين منافع واشنگتن در تهران بود. مدتي در اين وادي كار كردند اما نتيجه نگرفتند. بصيرت مردم، فشار از پايين را متوقف كرد. لذا؛ «فشار از بيرون و چانهزني در درون» را در دستور كار قرار دادند. اين راهبرد تقريبا اواسط فتنه سال 88 شكل گرفت كه نمايندگان جنبش سبز به اتحاديه اروپا و كنگره آمريكا رفتند و اعلام كردند كاري از ما ساخته نيست شما بايد تحريمهاي بيسابقه، شكننده و سخت را در دستور كار قرار دهيد. البته همين حرف را سرويسهاي امنيتي كه آنها را اداره ميكردند به آنها ياد دادند. چون خود آنها هم به همين فكر افتادند. منافقين و سلطنتطلبها و منافقين جديد بدان راهبرد پيوستند و هنوز هم در همين وادي هستند.
دولت و ملت در برابر اين راهبرد ايستادهاند. امروز رهبری نظام، هوشمندانه قوا را در يك صف در برابر آمريكا به خط كرده است.
اين وسط نفوذیها، نقشه دور زدن تحريمها را به دشمن گزارش میكنند و دست در دست منافقين با راهبرد فشار از بيرون و چانهزني در درون همراهی ميكنند. دستگاههای امنيتی، قضائی و نظارتی بايد خيلی مراقبت كنند تا ملت ايران از اين گردنه عبور كند.
آنها كه با تشديد فشار از بيرون مشغول چانهزني در درون هستند بايد حواس خود را جمع كنند سر خود را در اين وادي به توفان خشم ملت به باد ندهند.
دستگاههاي امنيتي و قضائي خط نفوذ را از لابهلای همين تئوری «فشار از بيرون و چانهزني در درون» در برخي از احزاب و گروههای بیريشه و نيز برخی كارگزاران در دستگاهها میتوانند كشف و خنثي كنند. نبايد به دشمن اجازه داد با بازخوانی تاريخ به فكر باز توليد كودتای ديگر باشد.