در جهان اسلام، به جز فشار سلفي و سنتيهاي اسلامي، سكولارهاي پيرو كمال يا جمال (آتاتورك و عبدالناصر) هم بر سياست موثر هستند. با وجود اينها، اخوان المسلمين نيروي اسلامگراي قدرتمندي در كشورهاي متعدد است، حتي اگر از سوي دولتهايي تروريستي محسوب شوند و يا سازمان آنها تحت فشار و محدوديت قرار گيرد.
مصر هم سابقه جمال عبدالناصر را دارد و هم وطن نخستين اخوان المسلمين است. آنچه در سازمان اخوان مصر اتفاق مي افتد، در ادامه بر شبكه بين المللي اخوان تاثير مي گذارد. اخوان از مسير پيچيده اي تا امروز راه آمده اند. حتي آنچه امروز حماس ناميده ميشود، دنباله اخواني هايي است كه براي مبارزه مسلحانه با اسرائيل به پا خاسته بودند. علي رغم ادعاي تغيير آن مرام مخصوصا در قبال دول كشورهاي اسلامي، بخشي از اخوانيهاي سوريه به وسوسه قيام مسلحانه گرفتار آمد و در نتيجه آن به سختي بدنام شد و شكست خورد.
اما آنچه از اخواني هاي مدني مصر هم ديده شد، نتيجه اي جز يك شكست بزرگ نداشت. البته اين شكست ها به معني پايان اخوان نبود و نيست. اخوان چنان ريشه دار و ثروتمند و سازمان يافته است كه بي ترديد بايد در انتظار بازسازي فكري آنها بود و در آينده تاثير بازنگري در تئوري هاي كنونيشان را مشاهده كرد. طي بي ثباتي سياسي جاري در كشورهاي جهان اسلام، هر جا از ميان شعارهاي مردمي، مطالبه «دولت مدني» شنيده شود، نشانه حضور اخوان است. اخواني ها شبكه منحصر بفردي دارند اما در هدف مانند جمهوري اسلامي، به دنبال تشكيل «تمدن اسلامي» هستند. آيت الله خامنه اي راه تمدن اسلامي را چنين ترسيم كرد كه پس از انقلاب و نظام اسلامي، دولت اسلامي و بعد جامعه اسلامي حاصل آيد تا به تمدن اسلامي بينجامد.
تفاوت بزرگ ميان دو مسير اين است كه اخوانيهاي امروزي در تئوري خود جامعه اسلامي را مقدم ميشمرند، از جامعه اسلامي هم به دولت مدني پل ميزنند تا شايد سرانجام تمدن اسلامي محقق شود. محمد مرسي، رئيس جمهور منتخب مصر، قرباني تاريخي اين تئوري سياسانه است. اخوانيها تجربه سياسي زيادي دارند و براي جا شدن ميان سنتيها و سكولارها و يارگيري از هر دو طرف، يك محدوده وسط تعريف كردند و از آن، دولت مدني مدعي دموكراسي بيرون كشيدند. مرسي كه به قدرت رسيد، دست به كار اصلاح شد. دسترسي دولت به الازهر را محدود كرد و نوعي نقش نظارت بر دولت را به عهده الازهر گذاشت. خطاي عجيب او هم ناشي از ناديده گرفتن عواقب آزادي عمل نظاميان در سنت سياسي منطقه بود. اخواني ها با داعيه دولت مدني، به نظاميان فرصت استقلال و توطئه براي فتح كاخ الاتحاديه را دادند و در نتيجه بر سرشان رفت آنچه رفت...
الگوي تمدن سازي جمهوري اسلامي در حال حاضر بي رقيب است اما پيشرفت آن در منطقه با موانع و محدوديت هايي هم روبرو است. محافلي متوهم باز هم سوداي برافراشتن علم عربيت در سر مي پرورانند و به شدت عليه غير ساميهاي منطقه جوسازي ميكنند. البته شبكه گسترده اخوان المسلمين هم بيترديد به تئوري هاي ديگر متوسل خواهد شد و قد علم خواهد كرد. بايد منتظر ماند تا تئوريهاي شكست خورده اي كه جانهاي بسيار فداي آن شد، بار ديگر اصلاح شوند و اخوان المسلمين در اين ميدان رقابت ظهور بيشتري بيابد و متعصبان نژادي را فرسوده تر كند.
دوران افول، دوران مهمي در تاريخ است چون عرصه تقويت رقباست. ايران استوار در فرصت افول ديگران، همواره نقش خود را به خوبي ايفا كرده و سهمي فراي انتظار به دست آورده است. با اينحال به اعتبار استدلالات و اقتضائات راهبردي، ايران فراي حفظ موجودي ارزشمند كنوني و تقويت مواضع، فعلا بضاعت تعريف يك شبكه سياسي گسترده تر در جهان اسلام را ندارد. اما در همسايگي، تركيه به پشتوانه ريشههاي عقيدتي و وابستگيهاي تاريخي، ظرفيت و فرصت بي نظيري دارد تا آنچنان كه كمال آتاتورك صاحب مكتبي تاريخساز شد، اكنون رجب طيب اردوغان را به مرشدي تاريخي در سياست جهان اسلام بدل كند، البته اگر هموطنانش هوشيار باشند!
اخوان المسلمين اگر چه براي الگوي جمهوري اسلامي رقيب محسوب ميشود، اما قدرت گرفتن مدعيان برادري اسلامي و مشغوليت ايشان به دشمني با آرزومندان اتحاد نژادي، لاجرم در جهت منافع ايران خواهد بود.