«تضادهای دوگانه در هفده نمایشنامهی اکبر رادی»
نویسنده: دکتر هلن اولیایینیا
ناشر: قطره؛ چاپ اول 1397
۲۷۶ صفحه، ۳۳۰۰۰ تومان
****
نمایش و بزرگانِ نمایش، هردو به یک اندازه جفادیدهاند. تلویزیون و رادیو و پس از آن طاعون دیجیتال، جامعهی در حال گذار به مدرنیتهی چپ اندرقیچی و گیج و وحشتزده را از تماشاخانهها فراری داده و نمایش را به انحصار قشری خاص در آورده است. در گذشته به تماشاخانه رفتن از نشانههای مد روز بودن و در جرگه بودن طبقهی بالا و متوسط بود اما امروز این هنر والا در نظر بیشتر مردم سخت ناشناخته، حوصلهسربر و مبهم میرسد. اگر بتوان از جامعهای آماری از مردم کوچه و خیابان دربارهی نمایش، تاریخ نمایش در ایران و بزرگان نمایش ایران پرسید بیگمان با پاسخهایی مهمل و بیمعنی و با اسامی یک مشت کمدینهای تئاترهای عامهپسند روبهرو خواهید شد، حال آنکه این جامعه گهوارهی بزرگانی چون بهرام بیضایی، اکبر رادی، محمود استادمحمد، عباس نعلبندیان و حمید سمندریان نیز بوده است و اگرچه دامنهی ابتذال وسیع و بسیار عمیق بوده اما چنین نوادری را نیز به خود دیده است. دکتر هلن اولیایینیا انگیزههایش را از نوشتن کتابی دربارهی آثار رادی چنین شرح میدهد:
«هنگام تدریس در دانشگاه، متوجه آشنایی کم و تقریبا بیگانگی مطلق دانشجویان با تئاتر ایرانی شدم. افزون بر آن، مجلات ادبی نیز در آن زمان اصلا انگار با تئاتر به عنوان یک ژانر ادبی که حق زیادی به گردن ادبیات دارد، قهر بودند. با خود اندیشیدم که چگونه باید این دانشجویان معصوم و بعضا شیفته با آثار ارزشمند فارسی و ایرانی آشنا شوند؟ با خواندن مصاحبهی زندهیاد رادی دریافتم که او نیز چقدر از این بیمهری به تئاتر دلشکسته بوده است و همین همدلی سبب شد که کار خواندن و نوشتن دربارهی آثار وی را آغاز کنم.»
بیگانگی با آثار اکبر رادی، بیگانگی با بخش مهمی از فرهنگ مدرن ایرانی است. جامعهای که میبایست پس از گذشت چند دهه، اکبر رادی را به آن معرفی کرد، جامعهای است که از بن و اساس در ابتذال غوطه میخورد و دریچههای تنفس خود را گم کرده است. اکبر رادی با آثاری که همیشه رو به سوی جامعهاش داشت و جدای از نوآوریهای بسیار در درام و تکنیک روایت و نمایش، همواره در اندیشهی غوطهخوردن در اعماق طبقات در حال رشد جامعهی ایران بود، باید بسیار بیشتر و خارج از فضاهای آکادمیک، در رسانهها، رادیو و تلویزیون بوگرفته و منحط مورد بازشناسی و بازخوانی قرار بگیرد. رادی با ۲۳ نمایشنامهای که نوشت، جامعهاش را مورد تحلیل قرار داد. او جامعهی ایران را زیر میکروسکوپ نقد مدرن قرار داد. نقدی که در چارچوب درام اتفاق میافتاد و هرکس که راهی به تماشاخانه یا کتابهای نمایش داشت میتوانست سویههای این تحلیلهای ژرف و ساده را به تماشا بنشیند. آدمهای نمایشنامههای رادی به ظرافت و پیچیدگی تمام، نمونههایی حیرتانگیز از مابهازاهای حقیقی خود بودند و هرکدام از آن آدمهای سرگشته میتوانند در آینهی تمیز و مدرن آثار او چهره و حقیقت خود را به تماشا بنشیند. نمایشنامههای رادی چنین امکانی را به جامعهای میدهد که برای چندین دهه نیازمند بازنگری و اصلاح خود است اما از روبهرو شدن با سیمای خود وحشت دارد. چه پیشکشی از این نیکوتر؟
چنان که گفتیم، انگیزهی هلن اولیایینیا از نوشتن کتابی دربارهی هفده نمایشنامهی رادی با محوریت تحلیل تضادهای دوگانه در آنها شناساندن این نویسندهی بزرگ به اکثریت جامعه و نیز پاسداشت عمری فعالیت هنری اوست. کتاب مقدمهی خواندنی دربارهی به حاشیه رانده شدن نمایش در ایران دارد که خود انگیزهنامهای بسیار مهم برای نوشتن کتابی چنین ارزشمند است. اولیایینیا در فصل اول کتاب، خلاصهی هفده نمایشنامه را آورده تا خواننده در فصلهای بعدی (اگر نمایشنامهها را هم نخوانده باشد) با پیشفرضی ذهنی به متن کتاب وارد شود. خلاصهی نمایشنامههای «ارثیهی ایرانی»، «افول»، «صیادان»، «از پشت شیشهها»، «مرگ در پاییز»، «هاملت با سالاد فصل»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «شب روی سنگفرش خیس»، «روزنهی آبی»، «ملودی شهر بارانی»، «تانگوی تخم مرغ داغ»، «کاکتوس»، «شب بهخیر جناب کنت»، «آهنگهای شکلاتی»، «پایین، گذر سقاخانه»، «آهسته با گل سرخ» و «منجی در صبح نمناک» در این فصل آمده است با این توضیح که در همین خلاصهها هم تحلیلهایی مجمل و مفید گنجانده شده و به خلاصهی صرف بسنده نشده است. در حقیقت نویسنده به پیرنگ نمایشنامهها به طور ویژه نظر داشته و تشریح پیرنگ را بر خلاصهنویسیهای معهود و بیکارکرد ترجیح داده است و این بسیار با اندیشهی رادی دربارهی نمایشنامه همسو است؛ او نمایشنامه را یک واحد کامل ادبی در کنار شعر و داستان میدانست و از این رو به خودبسندگی متن باور داشت و این نظریه را که «متن خرج اجراست» نادرست میانگاشت. زبان در نوشتههای رادی اصالت ویژهای دارد و گاهی بیرحمانه و خودآگاه، جنبههای دیگر اثر را زیر سیطره میگیرد. کاربرد زبان در نمایشنامههای او بسیار گوناگون است و به زمان و اقلیم و ردهی اجتماعی خاصی محدود نمیشود.
نویسنده پس از آشنایی با نظرات و تعاریف اکبر رادی، بر آن است تا با نگاهی پانورامیک به بررسی نمایشنامههای او بپردازد. چنانگه گفتیم، او در این پژوهش، تضادهای دوگانه در آثار رادی را مورد بررسی قرار میدهد. با توجه به تمرکز نمایشنامههای رادی بر خانواده و جامعه، تضادهای دوگانه به دو دستهی تضادهای اصلی و تضادهایی تقسیم میشوند که به تبع مضامین اصلی، از دستهی اول منشعب میشوند؛ تضادهای برآمده از موضوع خانواده مانند والدین/ فرزندان، سلطه/ تبعیت، سنت/ مدرنیته، ایمان/ زهد ریایی، شوهر/ زن، طغیان/ تسلیم و تضادهای دوگانهی مرتبط با موضوع جامعه چون قدرت/ ضعف، سلطه/ تبعیت در مقولهی طبقه (اشرافیت/ فئودالیسم، ارباب/ رعیت، فرهنگ/ بیفرهنگی، فخرفروشی و نوکیسگی/ تواضع) در مقولهی فرهنگ (روشنفکری/ تحجر، ایثار/ فرصتطلبی، سالوس/ صداقت، خیانت/ وفاداری و جوانمردی) و در مضمون مسب اعتبار و منزلت اجتماعی (ریا و عوامفریبی/ پاکی و صداقت).