امپراتوری ابلهان!

مهدی نورمحمدزاده،   3980405174
امپراتوری ابلهان!

سالها پیش وقتی اولین بار با رمان «ابله» داستایوفسکی روبرو شدم، مدتها ذهنم درگیر این سئوال بود که چرا نام این رمان باید «ابله» باشد؟! حتی یک جورهایی ناراحت بودم که داستایوفسکی نام ابلهان را با رمان شاهکار خود جاودانه کرده است، هرچند می دانستم که هیچ کار این غول نویسندگی دنیا بی حساب و کتاب نیست!

در لغت نامه ها، «بلاهت» را معادل کم خردی، نادانی و بی عقلی معنا کرده اند. هر چند با توجه به این معانی، ما خودمان را ابله نمی دانیم، اما به یقین در طول زندگی و بخشی از رفتارهای خود ردپایی از بلاهت را شاهد بوده ایم! به بیان دیگر، بلاهت یک ویژگی انسانی است که با شدت کم یا زیاد به صورت یک طیف پیوسته در غالب زندگی ها جاری است و حذف کلی آن هم، نه ممکن است و نه ضرورت دارد. فقط باید تاحد ممکن آن را کنترل کرد و از طرف منفی این طیف سرنوشت ساز(بلاهت محض) به سمت مثبت آن(عقلانیت) حرکت کرد. اما اگر بخواهیم از منظر کاربردی و شخصیت شناسی «ابله» را معنا کنیم، چه می توان گفت؟! به عبارت دیگر ابلهان چه ویژگی هایی دارند و چطور آدمهایی هستند؟!

ابلهان، حداقل دو ویژگی مهم و مشترک دارند: اول اینکه دستگاه فکری و ساختار تعقلی منسجم و منظم ندارند و دوم اینکه تفاوت موقعیت ها را درست متوجه نمی شوند! فقدان دستگاه فکری و ذهنیت عقلانی، باعث می شود که ابلهان همواره دچار تناقض های منطقی و جدی باشند، هرچند که خودشان متوجه این نقص و اشکال خود نیستند. گرفتاری در باتلاق تناقضات منطقی، یک نشانه مهم از بلاهت است.تفاوتی هم نمی کند، چه رییس جمهوری که دوماه قبل، نیروی نظامی یک کشور دیگر را تروریست می خواند و حالا مدعی است که بخاطر کشته شدن احتمالی 150 نفر از همان تروریست ها، دستور حمله موشکی به پایگاههای همان نیروی نظامی را لغو کرده است! و چه مدعیان دانش و فرهنگ و حتی سلبریتی هایی که این تناقض آشکار و مضحک را متوجه نمی شوند و برای حس انسان دوستی و دل نازک جناب ترامپ مرثیه سرایی می کنند!

تناقضات دیگری هم می توان ذکر کرد:  فلان مسئول فرهنگی که از بدحجابی جامعه نگران است و فریاد «وا اسلاما» سر می دهد، اما مشکلی با بی حجابی دخترش در یک کشور خارجی ندارد! کاندیدایی که در جمع رفقای خود به بی سوادی اقتصادی و اجتماعی خود معترف است، اما باز دم انتخابات احساس تکلیف می کند و دنبال شناسنامه اش می گردد! بماند که برای ماهیت این تناقضات، دلایل دیگری هم می توان فرض نمود.

نشانه دیگر بلاهت، موقعیت نشناسی است. هرچند در هیچ کتاب روان شناسی نوشته نشده که پیژامه پوشیدن نشانه نادانی و بلاهت است، اما همه ما به بلاهت کسی که در یک مجلس رسمی با پیژامه حاضر شود، حاضریم قسم بخوریم! درک درست نداشتن از تفاوت موقعیت ها، فاجعه آفرین است.چقدر سخیف است تصور مردی پا به سن گذاشته که در یک مهمانی بزرگ، مثل یک نوجوان پانزده ساله شوخی و خنده می کند! یا استادی مدعی فضل و دانش، که وسط یک مباحثه علمی داغ، شروع به تعریف جوک های مستهجن می کند! تشخیص ندادن موقعیت ها و اندازه های صحیح شوخی و خنده، نقد و اصلاح و حتی جنگ و درگیری، هم در ابعاد فردی و خانوادگی و هم در ابعاد اجتماعی و ملی می تواند منجر به نتایج معکوس شود و ما را به سمت منفی طیف بلاهت متمایل کند.

حالا بی خیال رفتارهای فردی، به نظر شما در رفتار جامعه امروز ما، نشانه های بلاهت چقدر به چشم می خورند؟! در سخنرانی ها و تحلیل های رسانه ای؟! در انبوه پیام های تلگرامی و اینستاگرامی؟! و حتی در سونامی کامنت ها و لایک هایی که به پای سلبریتی ها تلف می شوند...روحت شاد داستایوفسکی!