از زمانی که یک نفر خواسته یا ناخواسته لقب سلبریتی را بر روی پیشانی خود میبیند، باید خود را در دنیایی تصور کند که زیر رگبار شدید "چرا؟ چگونه؟ چطور؟"ها قرار گرفته؛ دنیایی که با قبل از حکّ شدن آن لقب سلبریتی بسیار بسیار متفاوت است.
شمار زیادی از سلبریتیهای معترض به این دنیای پر از گیر و سوال، در عین حال که لذتهای خاص خود را از قرار گرفتن در این دنیا میبرند، از چراییِ سادهی سلبریتی شدن غافلاند. «سلبریتی» یعنی مشهور؛ مشهور یعنی فردی که به شهرت دست پیدا کرده؛ شهرت را کسی به دست میآورد که عده زیادی از مردم او را بشناسند؛ زمانی که عده زیادی شما را میشناسند یعنی شما خواه ناخواه در پیشگاه چشمانِ بسیاری قرار گرفتهاید؛ و دقیقاً علت سلبریتی شدن، همین دیده شدن توسط «بسیاری» است!
اما مقصود نویسنده از تقسیم زندگی این افرادِ مشهور به دو دنیای قبل و بعد از سلبریتی شدن، آن است که خیل عظیمی از آنها مشغول نمایش و شوآفِ تمام حظّ و خوشیهای بعد از سلبریتی شدن هستند و در عین حال از وجود پرسشها و کنجکاویهای بسیارِ آن «بسیاری» گلایه دارند!
در حالی که فرد سلبریتی به واسطه بیشتر بودن آمار «بسیاری»اش در صفحه اینستاگرام، قرارداد چاقوچلهتری را میبندد و حق استفاده بیشتری از تصاویر و فیلمهایش دریافت میکند، توقع دارد هیچکدام از «بسیاری» کاری به نحوه بهرهگیری او از این مزایا نداشته باشند؛ مزیتهایی که به طور مثال ممکن است در قالب "هرطور رفتار کردن" و "هرگونه لباسی پوشیدن" در طی یک سفر خارجی نمایان شود.
در این لحظه یک سری اسامی خاص و جنجالی به ذهن مخاطب خطور میکند؛ افرادی که بعد از این نوع خوشگذرانیها، توسط همان «بسیاری» مورد یک سوال خاص قرار گرفتهاند. سوالی که از تفاوت رفتار سلبریتیها در جلوی دوربین رسانه ملی و جلوی دوربین پاپاراتزیها نشأت میگیرد. تفاوتی که با گفتن تعدادی واژه ناسیونالیستی جلوی دوربین اول و عملی کاملاً خلاف آن در جلوی دوربین دوم، این پرسش را تُندتر و بیپرواتر میکند.
«بسیاری» برای این ظنّ خود کلمات زیادی را به سمت پایگاه سلبریتیها پرتاب کردهاند؛ دورو، ریاکار، متظاهر، تزویرگر و... اما نکته در اینجاست تنها چیزی که در دل همه این عبارتها جای دارد، "دروغ" است! حال کسی که خود را مشهور میداند و آگاه است که چشمهای بسیاری رفتار و عملکردش را میبینند و سپس این تناقضهای آشکار را در حرف و عملش باعث میشود، نباید شِکوه و شکایتی از منسوب شدن به این واژهها داشته باشد.
واژههایی که رشد و نمو آنها در جامعه نتیجهای جز سیاهنمایی و تلخانگاری فضای عمومی ندارد؛ فضایی که به شدت در گیراگیر سطحی از لاکچرینمایی است و به هر علت و وسیلهای چنگ میزند تا حرف خود را به کُرسی بنشاند. در چنین شرایطی است که جزء به جزء حرکات و رفتارهای سلبریتیها آثاری چندبرابر بر اعتمادسازی در جامعه دارد.
در روزگاری که میزان باور مردم به برخی مسئولین به دلیل داشتن تناقضهایی از همین جنس کاهش پیدا کرده است، متاسفانه مشاهده میکنیم هنرمندانی که در بزنگاهها خود را پرچمدار نقد و انتقاد از مسئولینی که دچار اینگونه تضادها هستند معرفی میکنند، حال خود نیز درگیر این تناقض شدهاند.
البته این بار کمی شانس با سلبریتیها یار است. احتمالاً تا دفعه بعد این حاشیه جدید سلبریتیها در بحبوحه سروصدای ایجاد شده به دلیل شکار عقابِ جهانیِ ترامپ کمرنگتر دنبال می شود. اما نه فقط سلبریتیها و مسئولین، بلکه همه آنهایی که داعیهدار فرهنگ کشور هستند باید نگران این ناسازگاریها باشند و بیندیشند که در نهایت بهای این دروغها چه خواهد بود؟