اگر ماجرای قتل همسر دوم نجفی این‌گونه روایت نمی‌شد...

گروه سیاسی الف،   3980314023 ۱۴۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

بدون شک برخی انتقادات صورت گرفته به نحوه اطلاع‌رسانی حادثه ممکن است درست باشد و حتماً می‌بایست التزام به قوانین در تمامی مراحل رسیدگی به این پرونده در نظر گرفته شود. شاید بخشی از این اشتباهات نیز به دلیل این بوده که برای اولین بار یک شخصیت مشهور که دارای عناوین و منصب‌های سیاسی و مدیریتی مهمی بوده مرتکب قتل همسرش شده بود؛ آما برخی نیز مشغول مبهم و غبارآلوده کردن فضا و ماهیگیری سیاسی بودند.

اگر ماجرای قتل همسر دوم نجفی این‌گونه روایت نمی‌شد...

به گزارش الف، صبح روز سه‌شنبه ۷ خرداد ساکنان برج آرمیتا در سعادت‌آباد تهران از وقوع درگیری و دعوای زن‌وشوهری در طبقه هفتم مطلع می‌شوند اما ظاهراً بعد از چند دقیقه درگیری پایان می‌یابد و فردی نیز دیگر پیگیر ماجرا نمی‌شود؛ اما چند ساعت بعد با بازگشت پسر 13 ساله مقتول از مدرسه با جسد خونین مادرش روبه‌رو می‌شود.

بدین ترتیب دقایقی بعد تیم جنایی پایتخت به سرپرستی محمد شهریاری، رئیس دادسرای جنایی تهران و بازپرس دشتبان کشیک ویژه قتل به همراه سرهنگ مسلمی رئیس اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدند.

فرزند مرحومه در خصوص جزئیات قتل مادرش گفت: من حدود ساعت 9 صبح از منزل خارج شدم و ساعت 12:30 هنگامی‌که به منزل برگشتم با جنازه مادرم در وان حمام مواجه شدم.

رسانه‌های کشور حدوداً ساعت ۱۳:۳۰ خبر قتل همسر دوم محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران را منتشر می‌کنند.

در این خبر محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی عنوان می‌کند میترا استاد، همسر دوم نجفی به علت اصابت گلوله در خانه‌اش به قتل رسیده است. خبر مربوط به قتل بعد از رسانه‌ای شدن، بلافاصله موردتوجه عموم جامعه و رسانه‌ها قرار می‌گیرد و در مدت‌زمان بسیار کوتاهی به خبر پربارید آن روز تبدیل می‌شود (خبرهای مربوط به این حادثه تا به امروز جزء پربازدیدی‌ترین اخبار تمامی رسانه‌ها بوده است).

بعد از انتشار خبر قتل، یک از سایت‌ها مدعی می‌شود محمدعلی نجفی صبح در دوربین آسانسور محل قتل همسر دومش دیده‌شده و قوی‌ترین مظنون برای این قتل است! انتشار این خبر هم‌زمان می‌شود با غیبت نجفی در تهران و جستجوی پلیس برای یافتن اولین مظنون.

اما محمدعلی نجفی 10 ساعت بعد از قتل همسر دومش به اداره آگاهی تهران می‌رود و به این جنایت اعتراف می‌کند.

شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران دقایقی بعد از تسلیم شدن نجفی در پلیس آگاهی تهران گفت: همان لحظات نخست نامه نجفی نشان می‌داد که او قاتل است اما با توجه به حلالیت خواستن‌هایش بیم آن می‌رفت اگر این نامه‌ها و ماجرای قاتل بودن نجفی رسانه‌ای شود ایشان دست به خودکشی بزنند سعی کردیم مطلبی با صراحت اعلام نکنیم اما ایشان تحت تعقیب بودند تا اینکه هم‌زمان با اعزام مأموران به ویلای دماوند نجفی با پای خود نزد پلیس آگاهی رفت و تسلیم شد.

وی گفت: نجفی با اعتراف به قتل همسرش انگیزه خود را از ارتکاب جنایت، اختلافات خانوادگی مطرح کرده است.

سردار لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران نیز در این خصوص گفت: می‌دانستیم قاتل دکتر نجفی است او را ردگیری کرده بودیم تا اینکه خودش تسلیم شد و اعتراف کرد. وی افزود: سلاح گرم استفاده‌شده در قتل نیز توسط نجفی تحویل پلیس شد و تحقیقات ادامه دارد.

اما با انتشار عکس‌ها و فیلم‌های حضور محمدعلی نجفی در اداره پلیس آگاهی، نقدها و انتقادات فراوانی به نحوه استقبال، رفتار پلیس با متهم که به قتل اعتراف کرده، گزارش خبرنگار صداوسیما و در اختیار داشتن آلت جرم برای تشریح جرم، مواجهه خبرنگاران با نجفی و ... بیان شد. همچنین در اکثریت مطالب منتشره از خونسردی و آرامش نجفی در روایت ماجرای قتل نوعی تعجب بیان‌شده بود.

بدون شک برخی انتقادات صورت گرفته به نحوه اطلاع‌رسانی حادثه ممکن است درست باشد و حتماً می‌بایست التزام به قوانین در تمامی مراحل رسیدگی به این پرونده در نظر گرفته شود. شاید بخشی از این اشتباهات نیز به دلیل این بوده که برای اولین بار یک شخصیت مشهور که تا قبل از آن دارای عناوین و منصب‌های سیاسی و مدیریتی مختلف و مهمی بوده مرتکب قتل همسرش شده بود. به‌خصوص اینکه در ماه‌های قبل از آن انتشار عکس‌های خصوصی از زندگی محمدعلی نجفی و همسرش انعکاس فراوانی در رسانه‌ها یافته بود و نوعی کنجکاوی را در بین افکار عمومی برانگیخته بود. کنجکاوی که هر بار نیز با انتشار عکسی دیگر به‌نوعی تشدید می‌شد. درواقع برای اولین بار بود عکس‌هایی از زندگی شخصی یکی از مسئولان و مقامات توسط خودش یا همسرش (البته به دلیل تعداد عکس‌های منتشرشده در فواصل زمانی مختلف احتمالاً نمی‌توان گفت شهردار سابق از این امر مطلع نبوده و یا رضایت نداشته) منتشر می‌شد.

دراین‌بین برخی نیز مشغول مبهم و غبارآلوده کردن فضا و ماهیگیری سیاسی بودند. مثلاً دراین‌باره می‌توان به متهم کردن یک جریان سیاسی در قتلی خانوادگی، خیانت مقتول و مهدورالدم بودن یا مأمور بودن مقتول اشاره کرد. این‌گونه افراد و گروه‌ها با زیر پا گذاشتن اخلاق همیشه تلاش دارند همه قضایا و حوادث را سیاسی جلوه دهند تا به‌زعم خود بتوانند آورده‌ای نصیب جریان سیاسی خود کنند.

اما با تمامی این بی‌اخلاقی‌ها، شاید بتوان به کم و کیف نحوه اطلاع‌رسانی صورت گرفته در ماجرای قتل همسر دوم ایراداتی را وارد کرد، اما نمی‌توان منکر لزوم و ضرورت اطلاع‌رسانی بهنگام دراین‌باره شد. بدون شک نمی‌شد مردم را به‌صورت کلی و مبهم در جریان وقایع و رخدادها و ماوقع این قتل قرار می‌داد؛ چراکه آن موقع نیز ممکن بود دوباره بحث‌ها و جاروجنجال‌های دیگری مطرح می‌شد که حتی باورپذیری برخورد با متهم، انجام تحقیقات و بازپرسی درباره قتل و روال رسیدگی به پرونده نیز تحت‌الشعاع قرار می‌گرفت.

تصور کنید پلیس بدون انتشار هرگونه فیلمی از مراجعه نجفی پشت دوربین قرار می‌گرفت و صرفاً به خبر دستگیری یا معرفی او اکتفا می‌کرد. نجفی را راهی بازداشتگاه می‌کرد و اعلام می‌شد که وی در مرحله بازپرسی و در اختیار بازپرس ویژه قرار دارد. بازپرس نیز در مواجهه با پرسش‌های بیشمار خبرنگاران اعلام می‌کرد تا پایان تحقیقات نمی‌تواند هیچ اطلاعاتی در اختیار رسانه‌ها قرار دهد.

آیا در این شرایط به تشویش اذهان عمومی و اوج‌گیری شایعات و گمانه‌ها کمک نکرده بود؟ فرض کنیم نجفی مدتی بعد (یک هفته یا چند روز بعد) درحالی‌که راهی دادگاه است با خبرنگاران مواجه شود و با همان خونسردی لحظات اول بخواهد به تشریح ماجرا بپردازد آیا همین کسانی که در رسانه‌های ضدانقلاب و بعضاً داخلی نحوه اطلاع‌رسانی ماجرا را به‌نقد کشیدند و به داستان‌سرایی‌های خودساخته پرداختند نمی‌گفتند: چرا پلیس به وظیفه اطلاع‌رسانی خود در یک پرونده مهم عمل‌نکرده است؛ و یا اینکه: ببینید با نجفی در دوران بازداشت چه کرده‌اند که او این‌چنین خونسرد و غیرعادی دارد سخن می‌گوید! و یا اینکه در زندان تحت‌فشار او را وادار کرده‌اند قتل را به گردن بگیرد و... بدیهی است چنین اطلاع‌رسانی باعث می‌شد برخی رسانه‌های مسئله‌دار و جریانات ضدانقلاب نیز فضای مانور بیشتری برای تشکیک و شبهه آفرینی در اختیار داشته‌اند که شاید پاسخ دادن به‌تمامی آن‌ها غیرممکن بود.