هم‌معنایی "کار" با "فروش"، نتیجه‌ی غلبه‌ی "بازار" بر "صنعت" / قسمت اول به بهانه‌ی بیلبورد سازمان فنی‌حرفه‌ای در فرودگاه یزد

کمیل سوهانی،   3980304139 ۱۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۵ تکراری یا غیرقابل انتشار

هفته‌ی دوم اردیبهشت ماه سفر دو روزه‌ای به شهر یزد داشتم. در هنگام بازگشت در فرودگاه شهید صدوقی بیلبوردی دیدم که شیرینیِ سفر به شهر قنات و قنوت و قناعت را از کامم زدود و تلخی یک درد تاریخی را جایگزین آن کرد.

به بهانه‌ی بیلبورد سازمان فنی‌حرفه‌ای در فرودگاه یزد

هفته‌ی دوم اردیبهشت ماه سفر دو روزه‌ای به شهر یزد داشتم. در هنگام بازگشت در فرودگاه شهید صدوقی بیلبوردی دیدم که شیرینیِ سفر به شهر قنات و قنوت و قناعت را از کامم زدود و تلخی یک درد تاریخی را جایگزین آن کرد.

روی بیلبورد بزرگی در محوطه‌ی بیرونی فرودگاه نوشته شده بود:

"مدرسه کسب و کار"
"بزرگمهر به یزد آمد"
"تحول در مدیریت فروش و بازاریابی"

در زیر این بیلبورد هم سه لوگو از "وزارت علوم، تحقیقات و فناوری"، "سازمان آموزش فنی‌حرفه‌ای کشور" و "بنیاد نخبگانِ تجارت" دیده می‌شد.

تلخیِ این تبلیغ تنها به خاطر سه خط متنِ به ظاهر معمولیِ آن نیست، بلکه به دلیل فرامتنی است که در مسیر سلسله توجهاتِ نگارنده به مساله‌ی همنشینی و هم‌معناییِ مفهوم "کار" با "فروش" در ایرانِ امروز دارد.

از چه زمانی فروش و تجارت و بازار مهمترین وجوه مفهومِ "کار" در ایران شدند؟ آیا در همیشه‌ی تاریخِ ایران این دو مفهوم معادل یکدیگر بوده‌اند؟ اینکه سازمانِ فنی و حرفه‌ایِ کشور به عنوان مسئول آموزشِ مهارت‌های کار، "فروش" را سرلوحه‌ی آموزش‌های خود قرار می‌دهد به چه معناست؟

 این بیلبورد برای من ادامه‌ی داستانِ تلخِ ارجمندیِ بانکداران، شاپینگ‌مال‌سازان، بسازبفروش‌ها، واردکنندگان و خام‌فروشان و خواری و ناکامیِ تولیدکنندگان و صنعتگرانِ این سرزمین است.

داستان تلخی که ریشه‌های تاریخی آن به زمان‌هایی برمی‌گردد که به تدریج "خام‌فروشی" و "پخته‌خری" در ذائقه‌ی انسان ایرانی خوش نشست.

نوشیروانی در کتابِ "سرآغاز تجاری شدن کشاورزی در ایران" ص ۲۲۱ می‌نویسد:

"در پی رواج مبادلات تجاری پولی (زودبازده) در قرن نوزدهم، اقتصاد روستایی از راه مناسبات بازرگانی به بازار گسترده‌تر ناحیه‌ای، مملکتی و در نهایت، به بازار جهانی پیوند خورد. در نتیجه‌ی این تحول، جنبشی در تولید محصولات کشاورزی به وجود آمد که آن را بیشتر به سمت تولید محصولات تجاری سوق می‌داد".

 اولین صادرات ایران به هند، روسیه و اروپا شامل پشم، کرک، ابریشم، تنباکو و تریاک بود. خیلی زود پنبه به این اقلام صادراتی اضافه شد و کِشت گسترده‌ی آن در مزارع استان‌های مختلف به منظور صادرات رواج یافت.

امیرکبیر در زمان خود با هوشمندی متوجه این مساله شده و برای جلوگیری از این روند خانمان‌سوز قدم‌هایی برداشت، فریدون آدمیت در کتاب "امیرکبیر و ایران" ص ۴۰۲ می‌نویسد:

بیش از این دانستیم که محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی می‌ساخت. جوهر اندیشه‌ی اقتصادی او این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد، صادرات ایران افزایش گیرد، و بازار کالای فرنگی محدود شود. وگرنه ایران همچنان کشور مصرف‌کننده‌ی متاع خارجی باقی می‌ماند، نه بنيه اقتصاديی می‌یافت، و نه در نتیجه از نظر سیاسی می‌توانست روی پای خود بایستد. پس جهت عمومی سیاست‌ حمایت اقتصادی میرزا‌ تقی‌خان علیه نظام رقابت اقتصادی و آزادی تجارت روس و انگلیس بود... انگلستان به موجب عهدنامه ۱۲۵۷ و اصل "دولتهای كاملة الوداد"، حق آزادی تجارت را بزور گرفت...تجارت ایران و انگلیس مطلقا موازنه‌ای نداشت؛ انگلیس خریدار هیچ متاع ایرانی نبود و حال آنکه ایران بازار فروش کالاهای مصرفی انگلیس بود... اگر میرزا تقی خان زورش می‌رسید قانون آزادی تجارت با روس و انگلیس و مأخذ حقوق گمرکی پنج درصد را یکسره برهم میزد، ورود کالای فرنگی را بسیار محدود می‌ساخت و حقوق گمرکی را بالا می‌برد. چنانکه به امضای قرارداد بین ایران و فرانسه که طرح آن در زمان محمدشاه تنظیم شده بود تن در نداد، سفیر فرانسه قهر کرد و از ایران رفت اما امیر آن قرارداد را نبست، اما از عهده‌ی امیر و ایران برنمی‌آمد که قرارداد با انگلیس و روسیه را لغو نمایند..."

عادت به صادراتِ خام و واردات پخته مقدمه‌ای شد برای میزبانیِ جامعه‌ی ایرانی از بیماری اقتصادیِ "آزار هلندی" با کشف نفت.

 در همه‌ی این سال‌های پر حادثه، گاهی کمتر و گاهی بیشتر، صنعت و تولید زیر سایه‌ی سنگین بازار و فروش بوده است.

 شاید آخرین پاگرد این داستان پرماجرا را بتوان سیاست‌های تعدیل اقتصادی و مالی‌سازی اقتصاد پس از جنگ هشت ساله‌ی تحمیلی دانست که به صنعت‌زدایی و رونق و ترک‌تازیِ بانک‌های خصوصی و موسسات مالی و اعتباری در اقتصاد کشور در سال‌های اخیر منجر شده است.

آری هم‌معناییِ "کار" با "فروش" داستانِ تلخِ دیروز و امروز کشوری است که به "خام‌فروشی" و "پخته‌خری" عادت کرده است.

این حجم از آموزش‌های بازاریابی و فروش در این وضعیتِ تولید در ایران کارکردی جز یافتنِ بازار برای اجناس خارجی در داخل کشور و یافتنِ بازار برای صادرات مواد خام معدنی و نفت و گاز به خارج از کشور ندارد.

ادامه دارد...