«راهنمای خواندن عناصر فلسفه حق هگل»
نویسنده: دیوید رز
مترجم: سید احمد موسوی خوئینی
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول 1396
264 صفحه، 25000 تومان
****
یکی از دغدغههای همیشگی همه دانشجویان و استادان فلسفه این است که متون اصلی حوزههای مختلف فلسفه ترجمه شوند. این دغدغه یک سلیقه نیست، بلکه ریشه در یک نیاز واقعی دارد. بدون متون اصلی نمیتوان در تفکر فلسفی زیاد پیش رفت و شخص در سطح معین و متوسطی درجا خواهد زد. رشد و ارتقای فلسفی بدون متون اصلی میسر نیست. از طرف دیگر، خواندن و فهمیدن متون اصلی به زبان مبدأ هم کار بسیار دشواری است، بهطوری که اندکی از افراد میتوانند آن متون را بدان نحو بخوانند و بفهمند. با توجه به این دشواری، بیشتر اهل فلسفه باید از بلندپروازی دست بشویند و به میانمایگی فلسفی تن دهند. اما در این میان ترجمه روزنه امید بزرگی است. صد البته منظور ترجمه خوب است؛ یعنی ترجمه دقیق و درست و خوانا. برخی از متون چنین بختی را داشتهاند و ترجمههای نیکویی از آنها به فارسی در دسترس است. اما ترجمه متون اصلی پایان کار نیست. سهل است، آغاز یک راه جدید و جدیست که پر از چاله و چالش است. این متون باید خوب فهمیده شوند؛ کاری که در ابتدا آسان مینماید، اما بعدا چنان مشکل از آب درمیآید که بیشتر افراد یا پا پس میکشند و یا از پا درمیآیند.
از این روی، کتابهای زیادی درباره متون اصلی نگاشته میشوند. بیشتر این کتابها کلیتی از آن متون را فراهم میآورند. اما این نوشتهها سه مشکل بزرگ دارند: 1- فقط خلاصه متون اصلی هستند؛ 2- آن متون را سادهسازی میکنند؛ 3- گزینشی هستند و برخی مطالب را حذف میکنند. به همین دلیل جانشین خوبی برای متون اصلی نیستند. در واقع متون اصلی فلسفه هیچ جانشینی نمیتوانند داشته باشند و باید مستقیم به سراغ آنها رفت. بنابر این توضیحات، بهترین کتابی که درباره چنین متونی میتوان نوشت، آن است که به خواننده چگونگی خوانش متون اصلی را بیاموزد. علیرغم نیاز جدی به چنین کتابهایی، جای آنها در زبان فارسی خالی مانده است. ترجمان علوم انسانی، به عنوان یک ناشر متعهد و هدفمند، با انتشار این مجموعه، یکی دیگر از کمبودهای علوم انسانی را برطرف کرده است.
***
«هگل پیشگام فکری نازیسم است». «هگل یکی از بزرگترین دشمنان آزادی بشر است». «هگل یکی از بزرگترین اسطورهسازان در باب دولت است». اولی حکم صریح کارل پوپر، دومی سخن آیزایا برلین و سومی نظر ارنست کاسیرر است که در تآیید همه آنها نیز میتوان به نوشتههای خود هگل ارجاع داد. به عنوان نمونه در بند 258 کتاب عناصر فلسفه حق میخوانیم: «نفع خاص دولت بزرگترین هدف است. دولت، روح است که در این جهان سکونت گزیده است و خود را به واسطه آگاهی، در این جهان متحقق میسازد... حرکت و سیر خدا در این جهان، دولت را به وجود میآورد.» هگل برای همگان خوراک مناسبی فراهم آورده است، حتی برای مخالفانش.
زمانی بود که هر کس میخواست به سراغ فلسفه سیاسی هگل برود، لازم بود پیه انواع مختلف بدنامی را به تن خود بمالد؛ زیرا بیشترین نکوهش و حتی ناسزایی که روانه هگل شده مربوط به فلسفه سیاسی اوست. اما امروزه زمانهای شده که ندانستن هگل نکوهش میشود. نه فقط این، بلکه هگل را بسیار مفید و آموزنده معرفی میکنند. برای مثال راجر اسکروتن، فیلسوف انگلیسی، تحلیلی و لیبرال، از نظریه اخلاقی و سیاسی لیبرالی جان استوارت میل و دیدگاهش درباره آزادی انتقاد میکند و اظهار میدارد که اگر میل با فلسفه هگل آشنا بود و با آن همدلی نشان میداد میتوانست تلقی خود را از روح انسانی اصلاح کند و نظریه بهتری بپروراند.
با همه حرفوحدیثها آنچه مسلم است این است که تأثیر فلسفه سیاسی هگل در عمل هم بسیار گسترده بوده است. هاینریش هاینه میگوید: «اندیشه مقدم بر کردار است، همانگونه که برق پیش از رعد میآید.» اگر این سخن هاینه را بپذیریم، میتوان گفت که رخدادهای قرن بیستم ریشه در ایدههای قرن نوزدهم دارند. در این میان هیچ فلسفهای به اندازه فلسفه هگل بر اندیشهها و رخدادها اثرگذار نبوده است. اینکه این تأثیر خوب یا بد، خیر یا شر بوده، بحث دیگری است.
جالب است که هم مارکس چپگرای قرن نوزدهمی برای کمونیسم خود از هگل بهرهبرداری کرده و هم جان رالز قرن بیستمی راستگرای برای لیبرالیسم خود از بصیرتهای او سود برده است. امروزه نیز که نقد نئولیبرالیسم رواج پیدا کرده و رستاخیز نظریات چپگرایانه همچون قرائتهایی نوین مارکسیستی را شاهدیم، فلسفه سیاسی هگل حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اما هگل فیلسوف سطحی و سادهاندیشی نیست. از این روی دیدگاه وی فراتر از نفی ساده لیبرالیسم است. هدفی که هگل در فلسفه سیاسی خود دنبال میکند، آنقدر واقعگرایانه و جدی است که همچنان برای ما درسهای بسیاری دارد که از او بیاموزیم. مزیت بزرگ هگل آن است که نقاط مثبت لیبرالیسم را میپذیرد و آنها را اموری ضروری برای زندگی انسان تلقی میکند؛ منظور چنین مواردی است: آزادی، برابری فرصتها، آزادی بیان و حق داشتن عقاید مختلف. اما از طرف دیگر واقعگرایی هگل او را به این نتیجه رسانده بود که "دولت" امری گذرناپذیر است و نیز دولت هویتی مستقل دارد که نمیتوان آن را به هیچ چیز دیگری فروکاست؛ چیزهایی مثل سرجمع نهادها یا مجموع تک تک شهروندان. از این روی مسئله اساسی هگل چگونگی جمع میان فرد آزاد و دولت مستقل است. یک فرد آزاد چرا باید با دولت هماهنگ شود و از طرف مقابل، یک دولت مستقل چگونه باید باشد تا حقوق و ارزشهای فرد آزاد محفوظ بماند؟
پاسخ بزرگ و مفصل هگل به این پرسش بسیار پیچیده است و همین پیچیدگی منشأ نزاع بوده است. اختلاف نظر و تفاوت دیدگاهها درباره فلسفه سیاسی هگل بهقدری زیاد است که اگر کسی بخواهد به داوری خاطرجمعی دست پیدا کند، چارهای ندارد جز اینکه خود آثار هگل را بخواند. تنها به این صورت است که میتوان به علت اختلاف نظر، جمعبندی یا نظر شخصی دست یافت. اما فهمیدن او هم کار سادهای نیست، بهویژه اندیشههای سیاسی او. منبع اصلی فلسفه سیاسی هگل کتاب پانصد صفحهای عناصر فلسفه حق است که یکی از چهار اثری است که به قلم هگل نگاشته شد و برخلاف بیشتر آثارش درسگفتارهای او نیست که توسط شاگردانش جمعآوری شده و پس از مرگش منتشر شود. از این روی، جزو آثار اصلی و مهم هگل است. واضح است که چنین کتابی نیاز به راهنمای مطالعه داشته باشد. این راهنما که در زبان فارسی همتایی ندارد، همه وجوه لازم برای فهم فلسفه سیاسی هگل را پوشش میدهد؛ از جمله شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه هگل.
محال است که اندیشههای سیاسی یک متفکر با اوضاع زمانهاش بیگانه باشد. به همین دلیل، بدون در نظر گرفتن این اوضاع آن اندیشهها مبهم و غالبا مورد بدفهمی قرار میگیرند. بیشتر انتقادهای تند هم ناشی از سوءتفاهمی است که ریشه در نادیده گرفتن شرایطی دارد که متفکر ناظر به آنها سخن گفته است. این مطلب درباره هگل نیز صادق است. نهفقط صادق است، بلکه باید بیش از دیگر موارد جدی گرفته شود؛ زیرا خود هگل تصریح و تأکید میکند که یک متفکر نمیتواند از زمانهاش فراتر رود، همانگونه که یک انسان نمیتواند از روی سایه خودش درگذرد. زمانه مثل سایه به اندیشههای متفکر چسبیده است. اگر این حکم درباره اندیشههای سیاسی و اجتماعی صادق نباشد، پس درباره چه چیزی صادق است؟ هگل آن را درباره فلسفه، معرفت، منطق و متافیزیک هم صادق میداند، چه رسد به فلسفه سیاسی. توجه به شرایط زمانه است که باعث شده برخی اندیشمندان از هگل فیلسوفی مرتجع به تصویر بکشند. از نظر نویسنده این کتاب، هگل محافظهکاری معقول و معتدل است که طرفدار اصلاحات در زمان و شرایط مناسب است، ولی دگرگونی بنیادی و آرمانگرایی را در سیاست احمقانه، خطرناک و اساسا ناممکن میداند. دیوید رز بر همین اساس کتاب هگل را بازخوانی میکند.
نکته مهم دیگر در رویکرد هگل به سیاست این است که او تمایزی میان فلسفه سیاست و علم سیاست قائل نیست و به همین دلیل به مباحث هنجاری نیز میپردازد. برخلاف بسیاری از کتابهای فلسفه سیاسی، هگل با جرأت و جسارت، رویکردی هنجاری را در پیش میگیرد. او در عرصه سیاست از بایدها و نبایدها سخن میگوید. البته او در این اثر خود از آزادی انتزاعی، آزادی فردی، مالکیت، اراده، برابری، مجازات، اخلاق، خانواده، جامعه مدنی و انواع گوناگون نهادها بحث میکند. اما مقصود نهایی او دولت است که سنتز نهایی همه آن مقولات است. حال این پرسش مطرح میشود که باید و نبایدهای سیاسی هگل بر چه اساسی استوار است؟ هر ارزش و هنجاری ناظر به غایتی است. برای مثال انسان باید راستگو باشد و نباید دروغ بگوید تا به رستگاری اخروی یا سعادت دنیوی یا بهروزی اجتماعی یا خوشی فردی یا شادمانی درونی برسد. به هر حال با توجه به غایتی چنین هنجاری وضع شده است. درباره هگل این غایت چیست؟ نکته کلیدی برای فهم اندیشه هگل این است که او دولت عقلانی را مد نظر دارد؛ یعنی قوانین و نهادها چگونه باید باشند تا دولت یک دولت عقلانی باشد. اثبات این مطلب ساده نیست و هگل راه دراز و پرپیچوخمی را طی میکند تا دیدگاه خود را موجه سازد. کتاب دیوید رز راهنمای این سفر است؛ سفری که چه در رسیدن به هدف موفق باشد و چه نباشد، در مسیر دستاوردهای زیادی حاصل میشود.
همان آیزایا برلین که آنگونه منتقدانه درباره هگل حکم کرد، پس از آنکه ایرادات اساسی او را ذکر میکند، در ادامه درباره او میگوید: «با این همه نباید جانب انصاف را فروگذاشت. هگل به پیشرفت تمدن خدمات ارزندهای کرد» و شروع میکند به شرح و شمردن آن خدمات.
*دکترای فلسفه