«بحران دموکراسی در ایران»؛ فخر الدین عظیمی؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری؛ نشر قطره قصه‌ی پر غصه‌ی دموکراسی در ایران

حمیدرضا امیدی‌سرور،   3980217158 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

دکتر عظیمی‌ در این کتاب که نخستین اثر او نیز هست، همچون مورخی‌ حرفه‌ای‌ به شکلی روشمند، بصیرت‌های‌ ناشی‌ از علوم‌ سیاسی‌ و جامعه‌شناسی‌ تاریخی را‌ با یکدیگر در آمیخته و به واکاوی سیاست‌ و نظام‌ پارلمانی‌ این دوره‌ مهم‌ (‌ ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲) پرداخته است و نقص‌های ساختاری قانون اساسی ایران را که موجب بروز بن‌بست های سیاسی بوده تحلیل کرده است

قصه‌ی پر غصه‌ی دموکراسی در ایران

«بحران دموکراسی در ایران»

نویسنده: فخر الدین عظیمی

ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری

ناشر: قطره؛ چاپ ششم

627 صفحه، 70000 تومان

****

 

از روزگار مشروطه بدین سو که ایرانیان با مفاهیم جدیدی در دنیای سیاست آشنا شدند و کوشیدند جنبه هایی از آن را در همین دیار محقق کنند، در سرزمین ما بیش از آنکه دموکراسی راستین نمود داشته باشد، این بحران دموکراسی بوده که خود را به انحاء مختلف در دوره های گوناگون جلوه‌گر ساخته است.

از جمله مهمترین دوره های تاریخی این دیار روزگاری است که حکومت رضا شاه پهلوی به دست دولت های بیگانه (که دیگر رویکرد او در زمامداری را در راستای منافع خود احساس نمی کردند)، فروافتاد. کار تا آنجا بالا گرفته بود که دولت های اشغالگر ایران به فکر تغییر پادشاهی و حتی بازگرداندن آن به قاجاریه افتادند، اما بخت با پهلوی جوان یار بود که هیچ یک از فرضیه های جایگزین محقق نشدند و سرانجام او در زمانی که مردم رهایی از حکومت پدرش را جشن گرفته بودند، در شرایطی بسیار متزلزل و شکننده، بر تخت سلطنت نشست.

محمدرضا پهلوی در آغاز سلطنت سیمای شاهی دموکرات را نشان می‌داد که قانون مشروطه را محترم می‌شمارد؛ اما این ماجرا چندان نپایید با تحکیم تدریجی قدرت او و بخصوص بعد از تغییر و تحولات منتهی به کودتای بیست و هشت مرداد، روندی معکوس را در پیش گرفت و نهایتا حکومتی را به وجود آورد که انقلابی همگانی علیه آن شکل گرفت و...

بی تردید سالهای حد فاصل سقوط سلطنت رضا شاه (در شهریور 1320) تا زمان سقوط دولت مردمی دکتر محمد مصدق ( در مرداد 1332) از جمله مهمترین دوره های تاریخ معاصر این دیار محسوب می شود که نقش مهی در تغییر و تحولات سیاسی سالهای بعد از خود داشت. کتاب «بحران دموکراسی در ایران» اثر فخرالدین عظیمی که با ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری به فارسی برگردانده شده و به همت نشر قطره به بازار آمده است از جمله آثار در خور اعتنایی است که به این دوره مهم از تاریخ معاصر پرداخته است. دوره‌ای که از قضا کمتر اثری می‌توان یافت که به صورت جدی و با تمرکز روی آن نوشته شده باشد. بی شک از همین روست که اثر حاضر با گذشت دو دهه از زمان انتشار آن با اقبال در میان صاحب‌نظران و همچنین مخاطبان روبه رو شده و تاکنون بارها نیز تجدید چاپ شده است.

نویسنده کتاب این دوره را به پنج بخش تقسیم کرده است و هر بخش را در چهار فصل که اغلب برپایه‌ی روی کار آمدن و فرو افتادن کابینه های دولت ها تقسیم بندی شده ارائه کرده است.

«سالهای انطباق ناآرام»، «سالهای سازگاری دشوار»، «تکاپوی قوام»، «تلاش برای کسب قدرت» و «تفوق نهضت ملی و افول سلطنت»  عناوین بخش های پنجگانه کتاب حاضر هستند که نویسنده در اواخر دهه هفتاد میلادی تا اواسط دهه هشتاد مشغول پژوهش و نگارش آن بوده که سرانجام به عنوان پایان نامه دکترای خود ارائه و سپس آن را منتشر کرده است.

دکتر عظیمی‌ که‌ فارغ‌التحصیل‌ دانشگاه‌های‌ تهران‌، لندن‌ و اکسفورد است‌ و رویکرد تحلیلی  او مبتنی بر اسناد سیاسی خارجی و داخلی و همچنین روزنامه های مربوط به آن روزگار است. نویسنده با مطالعه پرونده های سازمان اسناد دولتی انگلستان، خاطرات سیاسی چهره‌های موثر تاریخی و نیز بررسی نشریات و روزنامه های سیاسی  برداشتی واقع‌بینانه و همچنین بی‌طرفانه درباره رخداد های سیاسی  آن مقطع از تاریخ معاصر پرداخته که از جمله مهمترین امتیازات آن محسوب می شود که متاسفانه در پژوهش های مرتبط با تاریخ معاصر کمتر شاهد چنین نمونه هایی می‌توان بود. از دیگر ویژگی های کتاب حاضر برگردان دقیق و روان آن به فارسی است که صرف نظر از اعتبار نام مترجمان (خاصه عبدالرضا هوشنگ مهدوی) حاصل کار آنها نیز  توسط نویسنده کتاب مورد توجه و ویرایش قرار گرفته است.

یکی از جدی‌ترین انتقادهایی که همواره به دکتر محمد مصدق در کسوت نخست وزیر دولتی مردمی وارد می سازند در نحوه تعامل او با مجلس شورای ملی (به عنوان مهمترین رکن ضامن دموکراسی در آن روزگار)، است. مصدق که خود به عنوان یکی از بزرگترین خادمان سپهر سیاسی این سرزمین از مجلس برخاسته و به نخست وزیری رسیده بود، مدام با این نهاد در چالش و کشاکش بود تا بر قدرت خود بیفزاید و نهایتا کار او به تعطیل کردن مجلس هم کشیده شد که این فصل از دوران حکومت او را به یکی از فصول بحث برانگیز مبدل ساخت و تا به امروز نیز منتقدان او برای فروکاهش شأن مصدق به عنوان چهره‌ای دموکراسی خواه دست روی این فصل از زمامداری او گذارده اند.

با وجود بحث های زیادی که روی این مهم انجام شده، گذشته از مخالفان مصدق، حتی موافقان و طرفداران او نیز نتوانسته‌اند تحلیلی درست از دلایل این مسئله و چرایی قرار گرفتن دکتر مصدق در این مسیر بیان سازند.یکی از مهمترین ویژگی‌های کتاب «بحران دموکراسی در ایران» اثر فخرالدین عظیمی آن است که با توجه به نوع رویکرد نویسنده برای ارائه گزارشی سیاسی از آمد و رفت دولت ها بستری برای درک و دلایل این مهم فراهم آمده است.

فخرالدین عظیمی در کتاب خود به درستی روی یکی از دلایل اصلی ناکارآمدی دولت ها تمرکز جدی داشته است و آن چیزی نیست جز قرار گرفتن دولت ها  میان دو بازوی مهم قدرت سیاسی در ایران؛ یکی اختیارات نهاد سلطنت و شخص شاه که به دلیل پیشینه تاریخی علاوه بر وسعت، عمیق و ریشه دار بوده و دیگری قدرت متمرکز در مجلس که به دلیل خلاء دیگر نهادهای دموکراتیک در ساختار یک حکومت پارلمانی در ایران،  جملگی در این نهاد جمع شده بودند.

از همین رو بود که دکتر مصدق برای کارآمدی کابینه خود و انجام اصلاحات سیاسی که ضرورت آن را حساس می کرد، ناگزیر هم با مجلس و هم با شاه دچار چالش‌های جدی شد. این تنها مختص مصدق نبود، قوام نیز در دوره‌هایی از نخست وزیری خود با این معضلات روبه رو شده بود.

دکتر عظیمی‌ در این کتاب که نخستین اثر او نیز هست، همچون مورخی‌ حرفه‌ای‌ به شکلی روشمند، بصیرت‌های‌ ناشی‌ از علوم‌ سیاسی‌ و جامعه‌شناسی‌ تاریخی را‌ با یکدیگر در آمیخته و به واکاوی سیاست‌ و نظام‌ پارلمانی‌ این دوره‌ مهم‌ (‌ ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲) پرداخته است و نقص‌های ساختاری قانون اساسی ایران را که موجب بروز بن‌بست های سیاسی بوده تحلیل کرده است.

به هر روی باوجود اینکه قریب به سه دهه از انجام این پژوهش می‌گذرد، اما کتاب حاضر همچنان اهمیت و طراوت خود را حفظ کرده و نه فقط  برای پژوهشگران که برای علاقمندان تاریخ؛ نکات مهم و در خور اعتنای بسیاری دارد.