در حاشیه پای همیشه لنگ فرهنگ! پای کتاب که به میان می‌آید، کف‌گیرها همه ته دیگ می‌خورد؟!

حمیدرضا امیدی‌سرور،   3980210113 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

وقتی صحبت از کتاب و کتاب‌خوانی می‌شود، از کوچک و بزرگ بر اهمیت و نقش مثبت آن در حیات فرهنگی یک ملت تأکید می‌کنند و از ضرورت حمایت جدی از کتاب‌خوانی داد سخن سر می‌دهند؛ اما نوبتِ هزینه کردن در این حوزه می‌رسد؛ همه کفگیرها ته دیگ می‌خورند و حتی نهادهای متمول دولتی و شبه‌دولتی نیز به‌جای نقش‌آفرینی چشم به بهره‌برداری از بنیه ضعیف مؤسسات خصوصی و یا حتی کمک‌های مردمی می‌دوزند

 پای کتاب که به میان می‌آید، کف‌گیرها همه ته دیگ می‌خورد؟!

وقتی پای کتاب و کتاب‌خوانی به میان می‌آید کف‌گیرها همه ته دیگ می‌خورد؟!

وقتی صحبت از کتاب و کتاب‌خوانی می‌شود، از کوچک و بزرگ بر اهمیت و نقش مثبت آن در حیات فرهنگی یک ملت تأکید می‌کنند و از ضرورت حمایت جدی از کتاب‌خوانی داد سخن سر می‌دهند؛ اما نوبتِ هزینه کردن در این حوزه می‌رسد؛ همه کفگیرها ته دیگ می‌خورند و حتی نهادهای متمول دولتی و شبه‌دولتی نیز به‌جای نقش‌آفرینی چشم به بهره‌برداری از بنیه ضعیف مؤسسات خصوصی و یا حتی کمک‌های مردمی می‌دوزند.

شرایط دشوار و چالش‌های حوزه نشر کتاب چنان احوالی دارد که حتی عامه مردم کتاب‌نخوانِ ایرانی نیز به‌واسطه تأکیدهای مکرر در رسانه‌های گروهی بدان واقفند. ضعف اقتصادی این حوزه چنان بوده که اصلی‌ترین رکن تولید محتوای آن یعنی نویسندگان و پژوهشگران نمی‌توانند به آن به‌عنوان حرفه‌ی اصلی بنگرند و همواره یک دل‌مشغولی در کنار شغل اصلی آن‌ها محسوب شده است.

پایین بودن نرخ مطالعه و تقاضا از سوی مخاطبان عاملی بوده که همواره ناشران برای بقا چشم به حمایت‌های ارگان‌های دولتی داشته باشند. معاف شدن ناشران از پرداخت مالیات، دریافت وام از بانک‌ها، کاغذ حمایتی و نهایتاً خریداری تعدادی از کتاب‌های منتشرشده از سوی وزارت ارشاد و همچنین نهاد کتابخانه‌ها، همگی ازجمله مصادیق ضروری حمایت از چرخه فرهنگی تولید کتاب برای حفظ و تداوم فعالیت ناشران بوده است.

 در این میان گاه شاهد پروژه‌هایی در قالب نذر فرهنگی نیز بوده‌ایم که برخی علاقه‌مندان و نیکوکاران، با خرید و اهدای کتاب به کتابخانه‌های مناطق دورافتاده یا روستایی گامی در راستای اشاعه فرهنگ مطالعه و درعین‌حال حمایت از ناشران فرهنگی برمی‌دارند. خلاصه اینکه چنین روش‌هایی همه برای حمایت از ناشران و حرفه‌های آسیب‌پذیر فرهنگی مرتبط با آن صورت می‌گیرد.

در چنین شرایطی شاید شما هم چون ما و هر ناظر بی‌طرف دیگری، وقتی با ارگان‌های متمول دولتی (و شبه‌دولتی) روبه‌رو می‌شوید که می‌توانند با بخش بسیار ناچیزی از درآمدهای هنگفت خود با حمایت از کتاب و کتاب‌خوانی (بدون اینکه اصلاً این حمایت‌های مادی و معنوی برایشان محسوس به نظر برسد)، گام‌هایی مؤثر در این زمینه بردارند، نه‌تنها انتظار دارید چنین حمایت‌هایی انجام شود بلکه بی‌منت نیز صورت بگیرد.

بهت‌آور آن است که اخیراً یکی از این ارگان‌های عریض و طویل که دارایی‌هایش نه‌فقط در داخل کشور که در خارج از کشور نیز سر به فلک می‌گذارد، از برخی ناشران درخواست‌هایی مطرح کرده که درست مثل این است که انتظار داشته باشی آب سربالا حرکت کند! سازمان موزه ها، کتابخانه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی اخیراً نامه‌هایی برای ناشران ارسال کرده و از آن‌ها خواسته از هر کتابی که منتشر می‌کنند، پنج جلد به رایگان برای این موسسه ارسال کنند! نویسندگان نامه، برای اینکه ناشران را به قول معروف وسوسه کرده و در تور بیندازند، افزوده‌اند که با توجه به پنجاه کتابخانه‌ای که زیرمجموعه این ارگان است احتمال دارد برخی از این کتاب‌ها مقبول واقع شوند و نسخه‌هایی از آن‌ها برای این کتابخانه‌ها خریداری شوند.

شاید اهدای پنج جلد کتاب برای برخی ناشران بزرگ، رقم چندانی محسوب نشود، اما وقتی شامل همه کتاب‌های آن ناشر ‌شود، در طول سال خود بدل به مبلغ قابل‌توجهی خواهد شد. حتی اگر بگوییم در این صورت هم ارسال این تعداد کتاب آن ناشر را ورشکست نمی‌کند، آیا رواست که این موسسه متمول که از قضا داشته‌هایش نیز همه متعلق به عموم مردم ایران و ملی است و با درآمدهای روزانه‌اش می‌تواند خرج چند سال نشر همه کشور را بدهد، به اندازه خرید پنج جلد کتاب (که خود می‌تواند یک حرکت و نذر فرهنگی باشد) از ناشران انتظاری معکوس داشته باشد؟

به نظر می‌رسد استفاده رایگان از امکانات ملی و دولتی و همچنین دریافت‌های ریز و درشت نذورات مردم، مدیران چنین مؤسساتی را عادت داده که حالا که پای فرهنگ در میان است از موسسه‌های انتشاراتی نیز انتظار چنین بذل و بخشش‌هایی را داشته باشند.

در چنین سازمان‌هایی که از پایه و اساس داشته‌هایش از نذورات مردمی تأمین شده به نظر معقول‌ترین کار آن است که کمک‌های مردمی در زمینه‌های مختلف برای نیازهای مادی و معنوی همین مردم مصرف شود. این می‌تواند در یک جا برای فقرزدایی اقتصادی مورداستفاده قرار گیرد و در جایی دیگر برای فقرزدایی فرهنگی؛ اما معلوم نیست چرا وقتی پای فرهنگ به میان می‌آید این نهادها خست به خرج می‌دهند. در حالی که می‌دانیم همین نهادها فعالیت‌های فرهنگی/مذهبی در داخل و خارج کشور و با صرف هزینه‌های گزاف، فراوان دارند. باید پرسید باوجود تأکیدهای مکرر همه بزرگان بر اهمیت فرهنگ و به‌خصوص کتاب و کتابخوانی، چرا وقتی کتاب و کتاب‌خوانی به میان می‌آید کف‌گیرها همه ته دیگ می‌خورد؟! چنانکه به جای حمایت انتظار دارند چیزی هم از این حوزه عایدشان شود!