فریدون مجلسی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: سازمان ملل برای آنکه انتقال کمکهای نقدی دچار تحریمهای بانکی نشود، ابزاری برای انتقال آن تدارک دیده است. از هلالاحمر سوئیس یک هواپیما حامل برخی کالاهای مورد نیاز و از کویت نیز بستهای رسیده است. لابد دیگر همسایگان نیز اعلام حمایتی و انجام وظیفهای اخلاقی و گاه سیاسی خواهند کرد. اما چرا چنین تنهاییم؟
چرا وقتی مشمول تحریمهای بینالمللی بودیم، بانکی پاکستانی نخستین بانکی بود که خود را متعهد به رعایت تحریمها دانست و زمانی که آمریکا تحریمهای دلبخواه و یکجانبه خودش را وضع کرده است، برخی همسایگان ما برای ادامه مبادلات مجاز خودشان با ایران از آمریکا اجازه میگیرند؟ اینگونه پیشداوری و کمک در بهانزواکشاندن ایران به خاطر نرنجاندن آمریکا و پرهیز از زیان احتمالی حتی از جانب چین و هند و گردنکلفتهای دیگر هم دیده میشود، ضعفا که جای خود دارند. آیا عربها که گویی فرصتی یافتهاند و کینههای دیرینشان را در قالب تحریم نثار ایران میکنند، به این نمیاندیشند که ایران سپر بلا و قربانی آنهاست و حتی زمانی که آمریکا ادعای حاکمیت اسرائیل بر سرزمین اشغالی جولانِ سوریه را به رسمیت میشمارد، از خودشان واکنشی جز اعلام اعتراض لفظی نشان نمیدهند؟
در زمانی که دنیای دوقطبی ایدئولوژیک وجود داشت، کشورهای ظاهرا غیرمتعهد که خودشان را عملا در پناه بلوک شرق قرار داده بودند، اقتدار بیشتری در روابط بینالملل داشتند و بلوک غرب نیز رعایت اجتماع تا حدی منسجم آنها را میکرد. اکنون که دنیای چندقطبی رنگ ایدئولوژیک ندارد، کشورهای کوچک و بزرگ صرفا به منافع خودشان میاندیشند و با احتراز عافیتجویانه از نزدیکشدن به ایران، گویی خودشان را از دردسر احتمالی دور نگه میدارند.
کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقایجنوبی (بریکس)، از چند سال پیش، برای اینکه در دام تصمیمات مالی و پولی آمریکا قرار نگیرند، میکوشند یک شبکه یا حوزه مبادلاتی خارج از دلار با واحد محاسبهای از سبدی از ارزهای خودشان تشکیل دهند. اما از حضور ایران که در تقابل دلار زیاندیدهتر از همه آنهاست، در باشگاه خودشان استقبال نمیکنند.
در دنیایی که غرب شامل آمریکا، کانادا، اروپا، ژاپن، کرهجنوبی ، استرالیا و نیوزیلند و این روزها برزیل است و دیگران نیز به آنها پیوند خوردهاند، گویی غربستیزی ایران رنگ جهانستیزی به خود میگیرد، شاید زمان آن رسیده باشد تا به چارهای هم برای خروج از این دام فراموشی بیندیشیم که بیمهری جهانی حتی در شرایط سختترین مصیبتها از نشانههای آن است و بکوشیم حضور سیاسی و اجتماعی بیشتر و متعارفتری در عرصه بینالمللی داشته باشیم، زیرا «از دل برود هر آنکه از دیده برفت».