نامه امام علی(ع) به فرماندار بصره درباره ساده‌زیستی مسئولان

گروه فرهنگی الف،   3971110032 ۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
نامه امام علی(ع) به فرماندار بصره درباره ساده‌زیستی مسئولان

حضرت علی علیه‌السلام در نامه تاریخی به عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار بصره، وقتی به حضرت خبر رسید او را به مهمانی خاصی دعوت کرده اند و او به آنجا رفته چنین نوشت:

اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده که مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافته‏‌ای، با غذاهای رنگارنگ، و ظرف‌هایی پر از طعام که به سویت آورده می‌‏شده پذیراییت کرده‌‏اند، خیال نمی‌کردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول کنی که محتاجشان را به جفا می‌‏رانند، و توانگرشان را به مهمانی می‌‏خوانند به لقمه‌‏ای که بر آن دندان می‌گذاری دقت کن، لقمه‌‏ای را که حلال و حرامش بر تو روشن نیست بیرون افکن، و آنچه را می‌دانی از راه‌های حلال به دست آمده بخور.

معلومت باد که هر مامومی را امامی است که به او اقتدا می‌کند، و از نور علمش بهره می‌گیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان قناعت نموده.
معلومتان باد که شما تن دادن به چنین روشی را قدرت ندارید، ولی مرا با ورع و کوشش در عبادت، و پاکدامنی و درستی یاری کنید.
به خدا قسم من از دنیای شما طلایی نیندوخته، و از غنایم فراوان آن ذخیره‏‌ای برنداشته، و عوض این جامه کهنه‌‏ام جامه کهنه دیگری آماده نکرده‏‌ام.

‌آری از آنچه آسمان بر آن سایه انداخته، فقط فدک در دست ما بود، که گروهی از اینکه در دست ما باشد بر آن بخل ورزیدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتیم، و خداوند نیکوترین حاکم است.
مرا با فدک و غیر فدک چه کار که در فردا جای شخص در گور است که آثار آدمی در تاریکی آن از بین می‏‌رود، و اخبارش پنهان می‏‌گردد، گودالی که اگر به گشادگی آن بیفزایند، و دسته‌ای گور کن به وسیع کردن آن اقدام نماید باز هم سنگ و کلوخ زمین آن را به هم فشارد، و خاک روی هم انباشته رخنه‏‌هایش را ببندد.

این است نفس من که آن را به پرهیزکاری ریاضت می‏‌دهم تا با امنیت وارد روز خوف اکبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند.

اگر می‏‌خواستم هر آینه می‏‌توانستم به عسل مصفّا، و مغز این گندم، و بافته‌‏های ابریشم راه بروم، اما چه بعید است که هوای نفسم بر من غلبه کند و حرصم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ وادار نماید در حالی که شاید در حجاز یا یمامه کسی زندگی کند که برای او امیدی به یک قرص نان نیست، و سیری شکم را به یاد نداشته باشد، یا آنکه شب را با شکم سیر صبح کنم در حالی که در اطرافم شکمهای گرسنه، و جگرهایی سوزان باشد. 

"نهج البلاغه، نامه ۴۵"