یک کارگر در سازمانی که کار میکنم، دچار سانحه شد و به دستور دکتر، دوماه باید استراحت کند. از هزینههای دواودرمان که بگذرم، با یکی از همکاران تصمیم گرفتیم کمی خرتوپرت و مایحتاج ضروری خانوادهاش را بخریم و طوری که غرورش خدشهدار نشود، یواشکی به یکی از اعضای خانوادهاش بدهیم که در خانه بگذارند. بیست درصد افزایش قیمتها نداشتهایم، بلکه به طور متوسط چیزی در حدود 180 الی 200% افزایش قیمت را به طور واقعی داشتهایم. سند این مدعا، لیست ذیل است. قیمتها را هر کارشناس و مسئولی ملاحظه کند و توجه داشته باشد این قیمتها از فروشگاه تخفیفدار است به تاریخ دیماه سال 1397:
یک مایع دستشویی 3750 گرمی: 23622 تومان
روغن 1620گرمی: 13510 تومان
ماست کمچرب: 15105 تومان
900 گرم لوبیا قرمز: 10965 تومان
900 گرم لوبیا چیتی: 14280 تومان
900 گرم عدس: 8990 تومان
2 بسته ماکارونی 700گرمی: 5580 تومان
900 گرم گوشت چرخکرده مخلوط: 45300 تومان
2 تا شیر نایلونی 900گرمی: 5440 تومان
پنیر 450 گرمی: 7130 تومان
یک بسته ماکارونی: 2690 تومان
یک بسته سویا 700 گرمی: 7300 تومان
یک روغن مایع خوراکی: 10939 تومان
یک عدد رب: 14990 تومان
یک بسته رطب: 17200تومان
عسل 1000گرمی: 27000تومان
یک کیسه برنج دانهبلند درجه1: 72900
مجموع پرداخت: 302941تومان
مجدد یادآور میشود که 57083تومان هم فروشگاه تخفیف داده است! مقام مسئول پشت رادیو میفرماید: ... افزایش قیمت لبنیات غیرقانونی است...! سوال من از شما مقام مسئول و مدیر مملکت این است که: کدام قانون؟ اصلاً قانون کیلویی چقدر است؟
گران میکنید؛ یک میلیارد سود میبرید و بعدش 100میلیون هم جریمه میدهید: به جایی برمیخورد؟ اصلا سلامت مردم و جیب من کارگر چه اهمیتی دارد؟ کمبود کلسیم و بیماریهای ناشی از آن و شرمندگی من جلوی همسرم اصلاً برای کدام مسئول یا قانون مهم است؟ تازه خدا را شکر که بچه ندارم، وگرنه شرمندهاش بودم که چطور با حقوق 1میلیون و خوردهای باید کمی از نیازهایش را پاسخ بدهم؟ وقتی گرانی در قانون معنایی نداشته باشد، تبعاتش تمام جامعه و مردم را میگیرد: اگر فرد بخواهد سالم کسب درآمد کند، به قیمت از هم پاشیده شدن خانوادهاش تمام میشود؛ اگر کارمند است، مجبور است از کارش بدزدد و یا خدای نخواسته به سمت شیرینی و رشوه رو آورد تا اموراتش بگذرد! اگر مسافر اتوبوس واحد است، بلیط نمیزند و در اعتراض راننده هم خودش را بین جمعیت قایم میکند؛ اگر بازاری است، هر قیمتی که دلش بخواهد میفروشد و فرقی ندارد که دلار پایین است یا بالا.
ایرانیان خارج از کشور سرمایهای معادل 25000 میلیارد دلار دارند؛ حدود 5میلیون نفرند که 370هزار نفر از آنها، پروفسور، نخبه و کارشناس هستند؛ آیا در چنین اقتصاد و بازاری، میتوانیم انتظار داشته باشیم که آنها برگردند و به کشور خود خدمت کنند؟ یک پروفسور یا استاد دانشگاه، با کدام آرامش خاطر باید به تولید علم و پژوهش بپردازد؟ میتوانیم جلوی پسران و دختران ایرانی را بگیریم که مهاجرت نه! فرار نکنند؟ جوانانی که نه ازدواج کردهاند و نه امیدی به آینده دارند و خیلی از آنها در آستانه 30سالگی هستند و یا 30سال را هم تمام کردهاند و نومیدانه منتظر معجزه یا اتفاق خاصی هستند! کدام قانون؟ واقعیت بدون تعارف این است که هر سال، وضعیت جیب مردم بدتر از قبل میشود و اصرار داریم بگوییم که همه چیز آرام است و مردم خوشحالند! خیر جانم! مردم خوشحال نیستند. واقعیت این است که میلیونها ایرانی، هر شب نگرانی و استرس فردا را دارند که جیبشان به خرجشان میخورد یا نه.20% افزایش قیمت یا 200% فرقی ندارد: حال مردم خوب نیست.
بگذارید جلوتر بیایم: میلیونها ایرانی، هر سال شاهد بیارزشتر شدن پول و کاهش توان خرید خود هستند و نمیتوانند کاری کنند. میلیونها جوان ایرانی، یا کار درستی ندارند و یا بیکارند و تا پساندازی با قرض و بدبختی میکنند، ناگهان چندسال به لطف مدیریت خوب برخی! عقب میافتند و معلوم نیست کی باید بتوانند زندگی خود را بسازند. کدام قانون، گرانی و عمر رفته میلیونها ایرانی را که ناشی از سوءمدیریت برخیهاست، جبران میکند؟