سرباز زندانی در آرزوی بخشش

گروه حوادث الف،   3970919034

سرباز وظیفه واحد گشت کلانتری که با دستور مافوق خود باید به دستان یک راننده دستبند می‌زد تصور نمی‌کرد به خاطر این کار باید ۲ سال پشت میله‌های زندان بیفتد.

روزنامه ایران نوشت: این سرباز به اتهام شکستگی استخوان ساعد راننده خودرو به پرداخت دیه محکوم شد. مادر شاکی در اقدامی خداپسندانه نیمی از دیه را بخشید. اما سرباز زندانی که اهل یکی از روستاهای نیشابور است در این 2 سال هیچ ملاقات‌کننده‌ای نداشته و امیدی برای پرداخت 10 میلیون تومان دیه و آزادی از زندان ندارد.

شرح ماجرا

بر اساس دادنامه صادره از سوی شعبه اول دادگاه نظامی دو استان البرز مرداد سال 95 دو پسر لاغراندام سوار بر خودرو در یکی از خیابان‌های اصلی کرج در حال حرکت بودند که واحد گشت کلانتری به آنها دستور توقف داد. پس از بازرسی خودرو و استعلام از مراجع قانونی و دریافت مدارک خودرو مشاجره لفظی ستوان و سرباز وظیفه با 2 پسر جوان به درگیری فیزیکی انجامید. ستوان پلیس بدون اطلاع از شرایط خاص و بیماری قلبی سرنشین خودرو با سیلی محکمی به گوش آرش موجب پارگی پرده گوش او شد و از سرباز تحت فرمانش خواست با استفاده از دستبند آهنی وی را بازداشت و به کلانتری منتقل کند. اما شدت ضربه دستبند بر دست های استخوانی آرش باعث شد تا همانجا ساعد دست او دچار شکستگی شود. با وجود این آرش به بیمارستان منتقل و پس از آتل‌بندی روانه بازداشتگاه کلانتری شد.

ستوان کلانتری با حکم دادگاه به پرداخت 3 میلیون و 700 هزار تومان دیه پارگی پرده گوش شاکی محکوم شد و قاضی پرونده برای متهم به‌دلیل وقوع جرم در هنگام خدمت مجازات تعزیری نیز در نظر گرفت.

سرباز 22 ساله نیز به پرداخت دیه و 91 روز حبس تعزیری محکوم اما به‌دلیل تنگدستی و ناتوانی در پرداخت دیه روانه زندان شد.

تماس تلفنی از زندان

صبح روز شنبه با صدای لرزان و ناآشنای پسر جوان که درخواست کمک داشت در جریان مشکلات پیچیده و درماندگی او قرار گرفتیم.

- من از زندان کرج تماس می‌گیرم. دیشب خواب دیدم آزاد شده‌ام و ضریح امام رضا را می‌بوسم. نذر همان ضامن غریب کرده‌ام که اگر آزادم کند...
گریه امانش نمی‌دهد...
- در خانه‌ای گلی در یک روستای قدیمی در نیشابور زندگی می‌کردیم. پدرم جانباز بود و خیلی زود از دنیا رفت. ما تحت پوشش کمیته امداد درآمدیم و من هم جوشکاری می‌کردم تا کمک خرج مادرم باشم. به سن رشد که رسیدیم حمایت‌های کمیته امداد قطع شد. من هم در خدمت سربازی به کرج اعزام شدم و به ناچار برادر کوچکترم ترک تحصیل کرد. زندگی ما چیزی برای تعریف کردن ندارد. زندگی مادرم با 3 کودک یتیم که پس از مرگ شوهرش به سختی و نداری می‌گذرد مگر تعریفی دارد؟
وی از مهربانی مادر شاکی می‌گوید:
- او هم مثل مادرم بار زندگی را به تنهایی به دوش می‌کشد. فرزندش یتیم و بیمار است و به خاطر بیماری قلبی، جثه ضعیفی دارد. به طوری که روز حادثه وقتی با عجله دستبند را به دستش کوبیدم همان لحظه استخوانش شکست. باید دیه پسرشان را بدهم اما شرمنده‌ام آه در بساط ندارم. من اشتباه کردم و بی‌تجربه بودم. چاره‌ای جز اجرای دستور مافوقم نداشتم. در شهری غریب پشت میله‌های زندان بدون ملاقاتی مانده ام. خانواده‌ام آنقدر فقیر هستند که در این 2 سال نتوانستند حتی یک بار به دیدنم بیایند.
صدای تنهایی سرباز زندانی از دیوارهای سرد و سنگین زندان عبور کرده تا نیکوکاران پرسخاوت با دستانی پرمهر گره از کار او بگشایند. نیکوکارانی که فراتر از دغدغه‌های زندگی خود قلب‌های بخشنده و مهربان خویش را به تمام پنجره‌های تاریک و بسته خانواده‌های نیازمند وسعت داده‌اند. 
نیکوکارانی که تمایل دارند به این سرباز جوان کمک کنند با شماره 88761620 تماس بگیرند.