نویسنده برجسته کشور در نشست رونمایی از کتاب «هیچ کس این زن را نمیشناسد» گفت: در جامعه امروز، خیلیها حتی برای مد هم که شده یک داستان مینویسند و از این جهت، کتاب نوشتن بسیار ساده است اما این که کسی بتواند نویسنده باشد و ذهن نویسندگی داشته باشد، بسیار مهم است
به گزارش الف کتاب، آیین رونمایی از رمان «هیچ کس این زن را نمیشناسد» با حضور نویسنده کتاب، ندا رسولی و اساتید ادبیات، احمد دهقان، مجید قیصری، زهیر یاری، ولیالله نوروزی و جمع زیادی از علاقهمندان در فرهنگسرای رسانه و شبکههای اجتماعی برگزار شد.
در ابتدای این مراسم و پس از خوشامدگویی مجری برنامه، اسماعیل باستانی، هنرمندان برجسته کشور به روی صحنه آمدند و با اجرای یک قطعه زنده و خوانش بخشهایی از کتاب «هیچ کس این زن را نمیشناسد»، حال و هوای خاصی به مجلس دادند. در همین بخش، ولیالله نوروزی، یک قطعه زنده را نواخت و پس از او، زهیر یاری، بازیگر سینما و تلویزیون، قسمتی از این کتاب را برای حاضران در جلسه خواند.
در ادامه اسماعیل باستانی، مجری برنامه از مهمانان جلسه درخواست کرد تا به روی صحنه بیایند و ندا رسولی و مجید قیصری برای معرفی این کتاب به روی صحنه آمدند.
روایتهای واقعی از ورود نیروهای متفقین به ایران، زمینهساز نوشتن رمان
ندا رسولی، اولین سخنران برنامه بود. او راجع به جدیدترین کتاب خود گفت: ایده اولیه این داستان، از اینجا شروع شد که یکی دو روایت واقعی از این تاریخ شنیدم که بسیار تاثیرگذار بود. این دو روایت مربوط به ورود متفقین به ایران، اشغال ایران و قحطی بود. همین موضوع باعث شد تا این مقطع از تاریخ را مطالعه کنم و متوجه شوم که چه اتفاقات جالبی در آن برهه رخ داده است و میتوان روی آن کار کرد. باید بگویم که آن روایتها را از مادرم شنیدم و ایشان نیز آن را از پدربزرگ و مادربزرگم شنیده است که در آن مقطع زندگی میکردند. در حقیقت، این چند داستان، دستمایهای برای نوشتن این کتاب شد.
او در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر واقعی بودن یا خیالی بودن روایات در این کتاب گفت: وقتی این مقطع تاریخی را مطالعه میکردم، تلاش کردم تا چارچوب اصلی تاریخ را در نوشتن کتاب رعایت کنم و از این جهت، لطمهای به آن وارد نشود. علاوه بر این، تلاش کردم تا با استفاده از تخیل، این موضوع را غنیتر کنم تا بتوانم جهان داستانی خود را بنویسم. به صورت کلی باید بگویم که نوشتن یک داستان برمبنای تاریخ، کار بسیار سختی است؛ به این دلیل که شما باید قصهسازی کنید و در عین حال حواستان باشد که به آن چارچوب، لطمهای وارد نشود و دچار تغییر نگردد.
مجید قیصری دیگر سخنران این جلسه رونمایی کتاب بود. او در مقدمه صحبتهای خود گفت: وقتی شما چیزی را از دست میدهید، اگر برایتان عزیز باشد، به سختی میتوانید آن را فراموش کنید. از همین منظر، وقتی شما عزیزترین نزدیکانتان را در جنگ از دست میدهید، جنگ معنا و مفهوم دیگری برای شما پیدا میکند. مطمئنا وقتی شما چیزی را از دست میدهید، دیگر جای هیچ شیرینی برایتان باقی نمیماند و همه چیز تلخ میشود.
او در ادامه صحبتهای خود، به کتاب «هیچ کس این زن را نمیشناسد» اشاره کرد و گفت: به نظرم، بحث دوری و نزدیکی وقایع در این داستان مطرح نیست بلکه بحث جذابیت است. نویسنده از یک سوژه خوشش میآید و دیگر فرقی نمیکند که آن سوژه مربوط به سال 1320 باشد یا مربوط به دهه 60 هجری و حضرت سیدالشهدا باشد. به نظرم، نکته مهم در یک کتاب این است که نویسنده توانسته باشد که از پس زمان و مکان بربیاید. به نظرم، نویسنده در جایی قرار گرفته است که ما نمیدانیم کجاست. او در متن خود اصلاحات ترکی را آورده است که برای ما مانوس نیست. این کتاب، یک اثر درخور و قابل اعتنایی است. به نظرم برگزاری جلسات رونمایی کتاب، قواعد و قوانینی دارد که باید رعایت شود. همان طور که برای فیلمها مراسم فرش قرمز گرفته میشود، باید چنین فضایی را برای کتاب نیز فراهم کنیم.
ندا رسولی در پاسخ به سوال مجری برنامه، مبنی بر سفر کردن نویسنده در تاریخ به واسطه این کتاب گفت: وقتی تاریخ این مقطع را مطالعه میکردم، متوجه شدم که نیروهای متفقین از شمال و جنوب وارد ایران شده بودند. تقریبا آشنایی زیادی با جنوب کشور نداشتم اما به واسطه ارتباطاتی که با شمال کشور و به ویژه آذربایجان داشتم، روایت کتاب را بر اساس این منطقه آغاز کردم.
قیصری در بخش دوم صحبتهای خود ضمن اشاره به شخصیتپردازی در این کتاب گفت: در ابتدا میخواهم که یک شمای کلی از این داستان به مخاطبان ارائه بدهم تا بدانند که با چه فضایی روبهرو هستند. این داستان، دو روایت را به موازات هم جلو میبرد؛ یکی از این داستانها، روایت من راوی دارد که به واسطه یک جوان روایت میشود. این داستان فضای شهری دارد و در اردبیل دنبال میشود. همزمان با این داستان، یک داستان دیگر نیز داریم که به صورت دانای کل روایت شده و در آن، ماجراهای سال 1320 روایت میشود. در ابتدا فکر میکردم که این دو روایت موازی با همدیگر جلو میرود اما با پیش رفتن در داستان متوجه شدم که این دو روایت از جایی به بعد، از هم جدا شده و جداگانه روایت میشوند. به نظرم، در اینجا نویسنده باید اطلاعاتی میداد تا ما بفهمیم که این دو روایت اختلافی نزدیک به 20 سال با یکدیگر دارند و جدا هستند. چیزی که برای من در متن داستان مهم بود و دوست داشتم که به آن پرداخته شود، این است که ما از یک روایت خرد که فقط چند روستا را دربر میگیرد، میخواهیم یک تصویر کلی از ایران را نمایش بدهیم. در حقیقت، با استفاده از روایات خرد میخواهیم تصویر کلی از جنگ را به نمایش دربیاوریم. با این حال باید بگویم که آن چیزی که دوست داشتم، به من ارائه نشد. انتظار من این بود که بدانم در سال 1320، چه کسی پادشاه مملکت است؟ چه اتفاقاتی در آن زمان رخ میدهد و ... اما از آنجا که آدمها بسیار درگیر روزمرگی شدهاند، کمتر کسی به این مساله توجه میکند. در حقیقت، در این کتاب، هیچ حرفی از کسانی که به نوعی دستاندرکار این اتفاقات شوم هستند، به میان نمیآید و هیچ اطلاعات تاریخی از این جغرافیا به من داده نمیشود. اینها از جمله حلقههای مفقوده این داستان است. علاوه بر این، باید بگویم که وقتی این کتاب را میخوانید، بدون آنکه بدانید نویسنده کتاب چه کسی است، حس زنانه او را حس میکنید.
تصویر روی جلد، برگ برنده رمان «هیچ کس این زن را نمیشناسد» است
اسماعیل باستانی در ادامه صحبتهای مجید قیصری راجع به این کتاب گفت: یکی از برگ برندههای این کتاب، تصویر روی جلد آن است. باید بگویم که جلد این کتاب بسیار جذاب بوده و برای جذب مخاطب خیلی مهم است. باید بگویم که اصولا مخاطبان ما نویسندهها را نمیشناسند و به همین دلیل وقتی به کتابفروشی مراجعه میکنند، تنها به قفسه کتاب نگاه کرده و هر کدام که جذابتر باشد و او را جلب کند، میخرد. از همینمنظر، طرح جلد این کتاب بسیار خلاقانه و هنرمندانه است. طراح این جلد، فرزاد ادیبی است که به نظرم بسیار خوشذوق عمل کرده است.
قیصری راجع به تاثیر جغرافیا در این کتاب گفت: اگر شما متنی داشته باشید که جغرافیا در آن نقش تعیینکنندهای نداشته باشد، خیلی ایراد ندارد اگر جغرافیا را به صورت سطحی بیان کنید. به نظرم، این کتاب، تاریخ را روایت میکند و در زیر پوست آن، از سنتی صحبت میکند که وابسته جغرافیا بوده و بر آن تاثیرگذار است. به نظرم، روی این مسائل میشد تمرکز ویژهای داشت و استفاده از این تکنیکها بسیار به رنگ و بوی آن کمک میکرد و آن را به سمت بومیشدن میبرد. برای مثال، یکی از چیزهایی که بسیار دوست داشتم در این کتاب بخوانم، مربوط به ریزهکاریهای سنتی در آن مناطق بود اما عملا چیزی دستم را نگرفت. مثلا تا انتهای داستان، هیچ تصویری از سربازان روس ندارم با این که بسیار دلم میخواست تا راجع به جزئیات آن باخبر شوم.
تمام شخصیتهای داستانی به خوبی توسط نویسنده مدیریت شده است
او اضافه کرد: البته باید بگویم که ایشان انصافا نمره خوبی از این نوشته میگیرد چرا که آن را مدیریت کرده است. منظورم از مدیریت این است که او توانسته است، شخصیتها را مدیریت کرده و از دستش خارج نشود. البته ایشان نویسنده جوانی است و با نوشتن بیشتر میتواند پیشرفت قابل ملاحظهای کند. اگر چه جاهایی از داستان از دستشان خارج شده بود. مثلا در مواردی از کتاب، تعلیقهایی ایجاد شده بود که خیلی مناسب نبود. این موضوع به مدیریت داستان توسط نویسنده برمیگردد. ایشان میتواند با تکرار و تمرین بیشتر این موارد را نیز مدیریت کند. به نظرم اگر یک سرویراستار قوی در نشر وجود داشته باشد، متن را بخواند و همه این جزئیات را دربیاورد، متن از آب و گل درمیآید و خلاهای آن جبران میشود. ما چنین چیزی را در سینما و تئاتر داریم و بر همین اساس، متن نمایشنامه یا فیلمنامه چندین بار بازنویسی میشود اما در حوزه ادبیات، از این موضوع فقیر هستیم. امیدوارم روزی برسد که انتشاراتهای ما به اینجا برسند که با استفاده از سرویراستاران جدی و قدرتمند، کارها را بخوانند. در اینجا است که تحولی جدی در ادبیات ما رخ خواهد داد.
ندا رسولی در بخش دیگری از صحبتهای خود، دلیل انتخاب دو راوی را توضیح داد و گفت: وقتی طرح این رمان را نوشتم، 4-5 فصل اول را با من راوی نوشتم اما بعدا دیدم که این راوی به تنهایی جوابگو نیست و بنابراین باید این اتفاق صورت بگیرد و بر همین اساس عمل کردم. از آنجا که زمان دو داستان و نوع روایت متفاوت بود، یک راوی جوابگو نبود و نمیشد که از یک راوی استفاده کنم. باید بگویم که در ابتدای نوشتن این کتاب، بسیاری از شخصیتها حضور نداشته و تعریف نشده بودند. با این حال، وقتی کار جلوتر میرفت، کمکم آنان را اضافه کردم. شخصیتهای این کتاب تلفیقی از واقعیت و تخیل هستند. بدین معنی که اگر یکی دو ویژگی در جهان بیرون میبینم، سعی میکنم که آن را با استفاده از تخیل غنی کنم و شخصیت جدیدی بسازم.
قیصری در پاسخ به سوال دیگر مجری مبنی براین که آیا میتوان این کتاب را یک داستان قهرمانمحور و ضد جنگ دانست یا خیر؟ گفت: به این موضوع فکر نکردم اما بعید است که بتوان چنین معنایی را برای آن تعریف کرد چرا که قهرمان ندارد و البته شخصیت اصلی آن در پایان، ضد قهرمان میشود. در مقابل، باید بگویم که این داستان، یک داستان بومی است و نویسنده تلاش کرده است تا یک روایت بومی را به ما بدهد. دلیل این موضوع این است که کتاب، جغرافیای اردیبل در دهه 20 را روایت میکند. یکی از چیزهایی که نه در این کار بلکه در تمام رمانهای بومی باید مدنظر قرار بگیرد، جزئیپردازی است. برای مثال، یکی از اتفاقات مهمی که در اردبیل رخ میدهد، در مقبره شیخ صفی است که در کتاب فقط به نام او اشاره شده است. اینها دقیقا همان ریزهکاریهای داستان است که دوست داشتم در متن کتاب بیاید و خواننده را در خود غرق کند. نوشتن یک جور نقاشیکردن است که نویسنده در آن، به جای استفاده از رنگ، از قلم استفاده میکند. در این کتاب، به دنبال این بودم که درختها، پرندهها، حصار و ... روایت شود اما در مواردی از این موضوع صحبت نشده بود.
نویسنده کتاب «هیچ کس این زن را نمیشناسد» راجع به شخصیتهای این کتاب صحبت کرد و گفت: یکی از شخصیتهای فرعی این کتاب، بیش از همه توجه من را به خود جلب کرد و او را بسیار دوست داشتم. تقریبا سعی کردم تا با تمام شخصیتهای داستان خود زندگی کنم. این موضوع را از استاد دهقان یاد گرفتیم که وقتی میخواهیم یک رمان بنویسیم باید تمام تمرکز خود را بر روی رمان بگذاریم تا به سرانجام برسد.
در ادامه جلسه، زهیر یاری بخش دیگری از این کتاب را که متعلق به فصل پانزدهم بود را خواند و با استقبال خوب حاضران در جلسه همراه شد.
ندا رسولی آثار زیادی خواهد نوشت
در بخش بعدی این جلسه، احمد دهقان صحبت کرد و درباره کتاب ندا رسولی گفت: بعضیها نویسنده هستند اما بعضیها فقط یک کتاب مینویسند. خانم رسولی از کسانی است که کتابها خواهد نوشت. در جامعه امروز ما که کتابنوشتن خیلی ساده است، خیلیها یک کتاب مینویسند. حتی برای مد هم که شده یک داستان مینویسند و از این جهت، کتاب نوشتن بسیار ساده است اما این که کسی بتواند نویسنده باشد و ذهن نویسندگی داشته باشد، بسیار مهم است. مهمترین ویژگی خانم رسولی این است که او نویسنده است و یک کتابنویس نیست. این اثر ایشان، یک شروعی برای کارهای بسیاری است که فکر میکنم خواهند نوشت و بعدها اسم ایشان را بیشتر خواهیم شنید. باید بگویم که به نظر من، کسی که باید نویسنده بشود، نویسنده خواهد شد و شما فقط باید به او کمک کنید و نیازی نیست چیزی یاد او بدهید. در حقیقت، با این موضوع مخالفم که یک استاد بیاید و شخصیتپردازی و ... را تعریف کند. به نظرم، این کار به هیچ وجه، کار یک کارگاه نیست و نباید اتفاق بیفتد اما آن استاد باید راهنمایی کند و فوت و فن نوشتن را یاد بدهد. این موضوع است که مهم است. کسانی که میخواهند یک نویسنده شوند، موقعیت، راوی و ... را بلد هستند و نباید آنان را جداگانه به آنان یاد داد. نکته مهم آموزش این است که این مواد، چگونه به هم وصل شوند و چهطور نوشته شوند. مشورت کردن از این جهت درست است که بیایم و بگویم که چرا این کار را کردی و باید داستان را از ابتدا بنویسی. برای خانم رسولی این اتفاق افتاد که باعث شد به او بگویم داستان را از ابتدا بنویسد اگر چه او پایانها را بسیار خوب مینوشت. به همین دلیل است که میگویم تمام این نوشتهها کار خودش است و من یک کلمه هم به آن اضافه نکردم. مطمئنا هر کس دنیای خود را دارد و دوست دارد راجع به یک موضوع بنویسد. به نظرم، نویسندهای که میخواهد نویسنده بشود را باید کمک کرد تا بتواند این کار را انجام دهد اما اینکه بخواهید او را بسازید، امکانپذیر نیست. وقتی ایشان طرحشان را آغاز کردند و چند فصلی از کتاب را نوشتند، به ناگاه آنچنان جوششی درشان رخ داد که بقیه را با سرعت نوشتند و تا انتها با یک نثر روان جلو رفتند.
ندا رسولی در مورد کتاب بعدی خود صحبت کرد و گفت: داستان بعدی من، یک داستان بومی مربوط به زلزله بم است.
او همچنین در مورد مواردی که به کتاب وارد شد صحبت کرد و گفت: باید بگویم که من نمیخواستم تاریخ بنویسم بلکه میخواستم رمان بنویسم. از همین منظر، این موضوع برایم کافی بود که رمان در بستر تاریخی شکل بگیرد. در حقیقت میخواستم تاریخ را بستری قرار بدهم که به انسانها برسم؛ به آدمهایی که در یک مقطعی گیر افتادهاند و قربانی روزگار آن موقع شدهاند.
مجید قیصری در پاسخ به این صحبت نویسنده کتاب گفت: ما یک رمانی به نام «بازمانده روس» را داریم. داستان آن در یک کاخ انگلیسی میگذرد و مربوط به یک داستان عاشقانه سر پیشخدمت با یک خانم است و نمیتواند این عشق را به او ابراز کند. با اینحال، در بستر این داستان، تاریخ جنگ را میبینید. در حقیقت، یکی از کلیدیترین قسمتهای داستان در همانجا رخ میدهد. دقت داشته باشید که در رماننویسی باید فضا بسازیم و تا زمانی که این فضا ساخته نشود، چیزی به من منتقل نمیشود. بنابراین، وقتی شما به من، فکتهای مستقیم تاریخی را میدهید، باید حال و اوضاع آن را نیز بیان کنید. اینها مطالبی است که شما به عنوان یک مخاطب، مدام از خود میپرسید و باید توسط نویسنده جواب داده شود.
وی ادامه داد: اگر دقت کنید میبینید که داستان مطرح شده در این کتاب، یک جنگ است چرا که ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی میکند اما به صورت ناخواسته یک قحطی بسیار عظیمی بر ما تحمیل میشود. حرف من این است که شخصیتهای این داستان، هیچ واکنشی نسبت به این قحطی نشان نمیدهند و هیچ اعتراضی نسبت به این موضوع بیان نمیکنند. هوش داستانی به من میگوید چهطور میشود که یک نفر از خود نپرسد که چه کسی روسها را به ایران راه داده است.
ندا رسولی در پاسخ به مجری برنامه، پیرامون انتخاب روح انسانی در این داستان گفت: اگر بخواهم بگویم که چرا تاریخ را انتخاب کردم باید بگویم که در مواجهه با تاریخ به صورت خواسته یا ناخواسته، با موضوعات ویژه انسانی روبهرو میشوید و فکر میکنم که ادبیات خیلی میتواند به این موضوعات بپردازد و از جهت بسیار ارزشمند است. من برای نوشتن این کتاب، منابع بسیار زیادی را مطالعه کردم. برای مثال، کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ قحطی بزرگ» و ... را خواندم. این موضوعی که توسط آقای قیصری مطرح شد را در مردم ندیدم. مردم ترسان، قحطیزده و گرفتار در جنگ را دیدم که کاری نمیتوانستند بکنند. در حقیقت، در منابعی که میخواندم، مساله ای ندیدم که بخواهم به سمت آن بروم و اشاره کنم. حتی اگر در تاریخ شفاهیهایی که میشنیدم، تلنگری مبنی بر قد علم کردن مردم در برابر روسها را میدیدم، مطمئنا به سمت پاسخ دادن به آن میرفتم اما چیزی ندیدم.
نویسنده کتاب، شخصیت و فضا را مدیریت کرده است/ نمره قابل قبول برای یک نویسنده کار اولی
مجید قیصری در بخش پایانی صحبتهای خود به نکات مثبت این کتاب اشاره کرد و گفت: آن بخشی که مربوط به داستان آن نانوا بود، برایم بسیار جذاب بود و با آن ارتباط خوبی برقرار کردم. علاوه بر این، شخصیت داشیخان، بسیار مناسب نوشته شده بود. او کسی است که مواد غذایی احتکار میکرد و طمع داشت و به نظرم خانم رسولی به خوبی ایشان را روایت کرده بودند. البته همه این شخصیتهای جای بیشتری برای پرداخت نیز داشتند. به نظرم، در مواردی جا داشت که مطالب به صورت کاملتری پرداخت شود و داستان با جزئیات بیشتر روایت شود. به نظرم، این کتاب به عنوان یک کار اولی، نمره قابل قبولی میگیرد. ایشان توانسته است شخصیتها و فضا را مدیریت کند و دو داستان را در یک نقطه به همدیگر برساند. در کل باید بگویم که این کتاب دارای متن جذاب و پرکششی است. علاوه بر این، از راویهای زن استفاده شده است که بسیار ارزشمند است. به نظرم، خواننده از خواندن این کتاب، حوصلهاش سر نمیرود و پر کشش تا آخر آن میرود.
ندا رسولی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: در نوشتن این کتاب تلاش کردم با وجود این که کتاب برای سال1320 است، داستان بیان شده امروزی باشد. دوست داشتم که دغدغههایم، دغدغه شخصیتهای امروز باشد. امیدوارم که موفق بوده باشم.
در پایان این جلسه، کتاب «هیچ کس آن زن را نمیشناسد» با حضور احمد دهقان، محید قیصری، زهیر یاری، ولیالله نوروزی و جمع زیادی از علاقهمندان رونمایی شد.