رفتار ترامپ در پرونده خاشقچی چگونه تفسیر می شود؟

امین میرزائی، گروه تعاملی الف،   3970722062 ۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۷ تکراری یا غیرقابل انتشار
رفتار ترامپ در پرونده خاشقچی چگونه تفسیر می شود؟

پرسش هایِ زیر سوالاتی اخلاقی است که فلسفه سیاسی و در بطن آن فلسفه اخلاق وظیفه پاسخ به آن را برعهده دارد:

1) فرض کنید به عنوانِ مدیراداره دخانیات کشور "x" منصوب می شوید و در عین حال از مَضارّ محصولاتِ دُخانی آگاهید. درآمد حاصل از ورود و تولید و فروش دخانیات را که حساب می کنید سر به فلک می کشد و کسری بودجه اداره تان را به همراه کسری بودجه دولت تامین می کند. به علاوه هرچه مردم بیشتر بمیرند و طول عمر کمتری داشته باشند، هزینه هایِ بازنشستگی کمتر می شود و عدّه ای سالمند روی دست دولت نمی مانند! به تولید و ورود و فروش سیگار ادامه می دهید یا از آن دست می کشید؟!

2) تصوّر کنید مقام مسئولی در کشور"y" هستید و از تلفاتِ جادّه ای حاصل از تولید اتوموبیلی خاص آگاهید. در یک محاسبه ساده، عوض کردن خط تولید هزینه بَر است و هزینه ساخت و نگهداری گورستان و پرداختِ غرامت و بیمه به بازماندگان کمتر. آیا خط تولید را عوض می کنید، یا به ساخت گورستان و رشد شرکت هایِ بیمه ادامه می دهید؟!

3) فرض کنید در کشور "z" به سر می برید و فرد معروفی خلافی مرتکب می شود و فی المثل به کسی تجاوز می کند یا او را می کُشد یا اموالش را بالا می کِشد. امّا محاکمه علنیِ او هزینه بر است و باعث ناآرامی اجتماعی می شود، یا مدالِ المپیک را از چنگتان می رباید، یا بردنِ اسکارتان را به تعویق می اندازد ، یا باعث بدبین شدن مردم به قشر خاصی از مُتدینین می شود. فرد مورد نظر را محاکمه می کنید یا از او در می گذرید؟!

من فیلسوفم و البته در فلسفه اخلاق به مکتب لیبرتاریانیسم و یوتیلیتاریانیسم تعلّق ندارم. بنا به این دو مکتبِ فلسفی اداره دخانیات باید باز باشد، اتوموبیلِ اسقاطی باید به بازار عرضه شود و فرد متخلّف باید مورد عفو قرار گیرد!

ترامپ هم با توسّل به همین مکانیسمِ سود و زیان (اصالت فایده امثالِ جِرِمی بنتام و رابرت نوزیک) است که از عربستانِ سعودی حمایت می کند و بر قتل خاشقچی قلم اغماض می کشد. چرا ؟! چون معامله تسلیحاتی با عربستان "منفعت" بیشتری برای افراد بیشتری دارد. منظور از افراد بیشتر لزوماً اکثریت افراد یک جامعه نیست، بلکه منظور اکثر افرادی ست که قادر به استفاده از آن "منفعت" هستند.

کاپیتالیسمِ لجام گسیخته غرب برهمین پایه بنا می شود و منحنی هایِ مطلوبیتِ پارِتو (utility & indifference curve) بر همین مبنا به اقتصاد مارجینالیستی راه می یابد. نتیجه گرایان (طرفداران Consequentialism) به نتیجه فعل اخلاقی می اندیشند و به ذات عمل کار ندارند. طرفداران اخلاق وظیفه گرا (Deontological Ethics)، نفس عمل را مورد توجّه قرار می دهند و بر نسبی گرایی اخلاقی قلم بطلان می کشند. جِرِمی بنتام در دسته اوّل و کانت در گروه دوّم جا می گیرد. اقتصاد بازار بر مبنای سخن اوّلی و پیروانش (امثالِ هایِک و فریدمن) شکل می گیرد و اخلاق کتگوریکال بر مبنای سخن امثالِ "کانت" و "رالز" بنا می شود. در اوّلی هدف وسیله را توجیه می کند و در دوّمی "انگیزه" نقش مهمّی در قضاوتِ اخلاقی بودنِ فعل دارد. در اوّلی عرضه و تقاضا تعیین کننده رفتار بازار است، در دوّمی عدالتِ اجتماعی در صدر توجّه قرار می گیرد. در این باره در مقالات دهه هفتاد خود توضیح داده و نظریه خاص خودم را بیان داشته ام.

رفتار ترامپ هم با توجه به مواردی که در بالا به آن اشاره شد تفسیر می شود. تا مدل Cost & Benefit مدل مطلوب اخلاق سیاسی است، در بر همین پاشنه می چرخد و "منفعت" جای "فضیلت" را می گیرد.