سینمای بیمار

هادی حق پرست، گروه تعاملی الف،   3970631026 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
سینمای بیمار

سینمای ایران بیمار است. این بیماری مضمن چنان بر سر این کودک چنبره انداخته که گویی هرچه در زمان پیش می رود خردسال تر می شود، در عین حال بیماری آن سرطان وار گسترش می یابد. سینمای مریض سینمایی است که با جامعه فاصله دارد. درد را به سختی و دشواری شاید بفهمد، اما درمان را هرگز. چون دیوانه ای سنگی می اندازد و پا به فرار می گذارد.

سینمایی که خوب بلد است حالمان را بد کند، چون حال سازندگانش بد است. سینمایی که عاجز است حالمان را خوب کند. البته تلاش می کند که با لمپن یا شنگول و منگول بازی کمی ما را بخنداند، از آنچه که در سینما وجود ندارد پول در بیاورد، اما کاذب. یا از این طرف بام می افتد یا از آن سو سقوط می کند. یا به دامن ابتذال و چرندگویی می افتد، یا به درشت گویی که از عهده آن برنیاید.

سینما راهی است برای رشد احساس، عواطف و شعور مخاطب. اما سینمای امروز با تماشاگر که چنین نمی کند، چون آن سوی پرده شعور، احساس و عاطفه ای وجود ندارد. سینما آینه است. هرآنچه که در درون فیلمساز باشد را عیان می کند، حال خواسته و بیشتر ناخواسته. سینما دروغ نمی گوید. همان می گوید که فیلمساز تجربه کرده و زیسته.

اساسا تفاوت سینماگر قصه گو با سینماگری که اهل نق زدن است همین جاست که امثال حاتمی کیا، مجیدی، میرکریمی و اسعدیان و امثال اینها البته انتقادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جدی دارند و در فیلم به خوبی بیان می کنند، اما تماشاگر با شنیدن و دیدن این مشکلات شاید حسرت خورده و شکی به او وارد شود، اما ابدا حس بد یا تنفر و از خود بیگانگی را تجربه نمی کند.

اینکه گفتم بیان خوب، منظور ارائه و طرح مسئله در کمال آرامش و همراه با عناصر دراماتیک است، و نه عصبانیت و آشفتگی فیلمساز و به تبع آن فیلم. علت این آشفتگی فیلمسازان محترم هم اینجاست که آنها با مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران آشنایی نداشته و نمی شناسند. لذا در مواجهه با مشکلات و طرح آنها دچار برخوردی غریزی و احساسی می شوند و نه منطقی و شناخت شناسانه.