غم جاودانه آیت بی غم

غلامرضا مرودشتی، گروه تعاملی الف،   3970530019 ۵۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
غم جاودانه آیت بی غم

چند روز قبل در برنامه خندوانه مردم، وحید رحیمیان را بر آیت بی غم ترجیح دادند و او را برای رسیدن به رتبه برتر برگزیدند.

این در حالی بود که آیت بی غم اجرایی درخشان و کم نقص داشت ولی وحید رحیمیان حتی نتوانست متن نمایش خود را به یاد بیاورد و تسلیم شد و کارش را نیمه کاره گذاشت و به توصیه غیر اخلاقی و غیرمنصفانه احسان کرمی-که از اعتماد به به نفس زیاده از حد و خود همه پنداری شدید رنج میبرد- برخلاف قوانین بازی، به او فرصت دیگری داده شد و همه دور او را گرفتند و به زور او را به روی صحنه آوردند تا با اجرایی آبکی، سر و ته گندکاری وحید و برخی عوامل خندوانه را به هم بیاورند؛ این در حالی است از مدت ها قبل مربی وحید دائم میگفت اصولا بلد نیست یاد بگیرد و اصلا به هدایت او گوش نمیدهد و سرخود و فی البداهه هر چه به ذهنش میرسد را میگوید. وحید رحیمیان خود نیز بر ناتوانیش واقف بود و به آن اعتراف می کرد.

به هر حال این اتفاق، یعنی برگزیده شدن وحید رحیمیان توسط مردم نکته بسیار وحشتناکی را روشن کرد: مردم ایران اصولا اعتقادی به توانمندی و هوش و شایستگی و استعداد ندارند و از توانمندی داشتن متنفرند و اساس مردم ایران بر اساس دل و احساسات تصمیم میگیرند و نه عقل و خرد و منطق و استدلال.

یعنی وقتی کسی نقص جسمی داشته باشد یا گریه کند یا مظلوم به نظر برسد، میتواند هر پستی را در کشور عهده دار شود حتی اگر بی استعداد، ناتوان ذهنی، تنبل، بی پشتکار و حتی منحرف باشد. گرچه رامبد جوان سعی کرد با گوشه و کنایه این حقیقت را طوری به مردم بگوید که به آنها برنخورد، ولی حتی مربی وحید نیز حرف رامبد جوان را دقیق گوش نداد و بر حق مردم در انتخاب وحید صحه گذاشت.

این رویداد در خندوانه نشان میدهد که چرا در کشور ما به خصوص پس از انقلاب، افراد پوپولیست و مظلوم یا مظلوم نما و بی استعداد و ناتوان به سمت های ارشد و وزارت و نمایندگی مجلس می رسند و برخلاف باور عموم مردم، این موضوع تنها به تصمیمات سران برنمیگردد بلکه خواسته دل مردمی است که به گریه حساسیت دارند.

اگر اینهمه گدا در گوشه و کنار شهر نشسته و کاسبی های طلایی دارند، تنها تقصیر کارکنان اداره بهزیستی و شهرداری نیست، مقصر اصلی مردمند. اگر انواع و اقسام بنیادها و نهادهای خیریه ها با اهداف و حسابرسی مبهم، مانند قارچ در کشور رشد کرده است، به خاطر دل مردم است. اگر برنامه های تلویزیونی با اجراهای سخیف و آزار دهنده به ترویج فرهنگ ضعیف پروری و حمایت از بدبختی و ناتوانی و کند ذهنی و معلولیت میپردازند، فقط به خاطر دل مردم است.

افراد دائم البکا و گاها کند ذهن و فشل همگی نمایندگان واقعی مردم هستند. اگر ایران با مردمی با این ویژگی های منفی، رشد کند جای تعجب بسیار دارد. فرهنگی که هوش، استعداد، تلاش، پشتکار و قابلیت های فردی را منفور میداند حتما روند تحجر را طی خواهد کرد. دیگر برای همه ما روشن شده است که مسئول وضعیت کنونی کشور، حضور نمایندگان واقعی ملت بر راس امور (مجریه، مقننه و قضائیه) کشور است و با وجود این نظام آموزشی و پرورشی ورشکسته و بیمار و واپسگرا و وضعیت اسفبار رسانه های جمعی -به خصوص تلویزیون- در آموزش ارزش های منفی به مردم، امیدی به اصلاح امور نیست.

حالا باید اندیشید که چه بر سر افراد با استعداد رد شده در گزینش ها آمده و متعقبا این گزینش ها چه بر سر کشور و نظام اداره آن آورده است. باید پرسید که چرا کتاب جامعه شناسی نخبه کشی را کسی از مقامات ارشد نظام نخوانده است. حالا باید اندیشید که آیت بی غم، تا آخر عمر چه غم بزرگی را در دل حمل خواهد کرد و آن استعدادهایی که هر روز و هر ساعت زیر دست مدیران، پرپر می شوند چه می کشند.

سلام ما را به آیت بی غم برسانید و به او بگویید در عرصه ذبح استعدادش توسط مردم عجیب ایران، تنها نیست. شاید تنها راه نجات آیتهای بی غم تبدیل نام خانوادگیشان باشد. اگر آیت "باغم" بود شاید مردم را بیشتر خوش می آمد.