آموزش و تحصیل به زبان مادری؟ آری یا نه! يك ملت، يك زبان

دكتر محمدرضا توكلى صابرى*،   3970523111 ۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

آنچه می‌خوانید مقاله‌ای است از دکتر محمدرضا صابری توکلی که از تازه ترین شماره مجله فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دریچه انتخاب شده است. گفتنی است شماره 47 و 48 از سال سیزدهم انتشار این نشریه در تابستان 1397 به بازار آمده است

يك ملت، يك زبان

            ما ايرانيان جزو تعداد انگشت‌شمار كشورهايى هستيم كه دانش‌آموزان آن مى‌توانند متون نظم و نثر هزارسالۀ خود را از شاهنامه تا سفرنامۀ ناصرخسرو، بخوانند. فهم متون قديمى فقط منحصر به افراد باسواد نيست. افراد بى‌سواد هم قرنها شاهنامه را در قهوه‌خانه‌ها و چايخانه‌ها شنيده و فهميده و لذت برده‌اند. بیشتر متن‌هاى ادبى زبانهاى اروپايى به چهارصد و يا پانصد سال پيش نمى‌رسد و متون پيش از آن را اروپايى‌ها نمى‌توانند بفهمند. حتى دو زبان قديمى يونانى و عبرى چنين توفيقى را ندارند، زيرا زبان امروزى آنها با زبان هزار سال پيش از آن بسيار تفاوت پيدا كرده است. فارسى، زبانى است كه هنوز در آسياى ميانه، قرقيزستان، تركمنستان، تاجيكستان، ازبكستان، پاكستان، افغانستان مردم با آن سخن مى‌گويند. اين زبان، زبان وحدت ملت ايران است. بايد به آن اهميت داد.

            به‌تازگى از يك سفر در آذربايجان و كردستان و خوزستان بازگشتم. در اين سفر در چندين جا صحبت از لزوم آموزش و تدريس به زبان مادرى پيش كشيده شد. تبليغ براى آموزش و تدريس به زبانهاى محلى در كشورى كه زبان رسمی‌اش فارسى بوده است و داراى چنين ادبيات جهانى است، قابل تأمل است. اگر در دوران گذشته كه روزنامه و راديو و تلويزيون نبود و آموزش عمومى و رايگان وجود نداشت، كودكانى كه زبان مادرشان فارسى نيست مشكل يادگيرى زبان فارسى را داشتند، اكنون با عموميت رسانه‌هاى عمومى و شبکه‌هاى تلويزيونى و برنامه‌هاى كامپيوترى، كتاب و كتابخانه‌هاى عمومى اين مشكل خيلى كمتر شده است و بسيارى از كودكان غير فارسى‌زبان حتى پيش از رفتن به مدرسه زبان فارسى را ياد مى‌گيرند. وزارت آموزش و پرورش نبايد در دام تدريس زبان مادرى به جاى زبان فارسى گرفتار شود. علت پايندگى و دوام فرهنگ ايران وجود زبانها و فرهنگهاى مختلف در اين كشور پهناور است. شايد بدون اين تنوع، فرهنگ ايران اين بالندگى و اين پايندگى را نمى‌داشت. بايد زبان فارسى را هم به‌عنوان زبان پيوند همۀ زبانهاى بومى ايرانى ترويج كرد. اين زبان زبان وحدت ملت ايران است. هيچ زبانی نبايد جانشين زبان فارسى شود. در حالى كه نبايد هيچ‌گونه ممانعتى براى گفت‌وگو و انتشار به زبانهاى محلى وجود داشته باشد. آموزش كودكان بايد به زبان فارسى و در كنار زبانهاى محلى باشد نه اين كه زبانهاى محلى جانشين زبان فارسى شود. زيرا كه اگر هركسى بخواهد به زبان ناحيۀ خودش آموزش يابد، پس يك بلوچ و كرد چگونه بايد با يك آذربايجانى گفت‌وگو كنند، جز زبان فارسى؟ پس غرض جانشين‌شدن زبان مادرى به جاى زبان فارسى از ميان مى‌رود.

            اگر قرار باشد كه هر كسى به زبانى كه در محيطش گفت‌وگو مى‌شود و يا در كودكى با آن آشنا شده است صحبت کند، پس ممكن است كه كسى درخواست كند كه دولت بايد بودجه‌اى را براى آموزش زبان مطربى اختصاص دهد. زبان فارسى برآيند همۀ زبانهاى ايرانى است كه به دلیل توانايی‌هايش در بيان مطالب علمى، ادبى و فلسفى به اين مقام رسيده است. كمتر زبان غير اروپايى است كه چنين توانايى مطابقه با زمان و وضع برابر نهاده‌هايى براى واژه‌هاى بيگانه داشته باشد. بودجۀ دولتى فقط بايد صرف آموزش زبان فارسى شود كه زبان ملى است. با اين حال اگر هر قومى بخواهد به زبان خودش صحبت كند، نبايد مانع آن شد، همان‌طور كه اكنون چنين است و در استانهايى كه زبان مادرى آنان غير از زبان فارسى است، روزنامه و مجله و راديو به همان زبانها منتشر مى‌شود. امكانات دولتى فقط بايد صرف آموزش زبان فارسى شود و هر ايرانى بايد زبان ملى ميهن خود را ابتدا ياد بگيرد كه زبان ارتباط ميان همۀ قومهاى ايرانى است.

            زبان يكى از جنبه‌هاى فرهنگ يك ملت است؛ ادبيات، دين، فلسفه، هنر، و تاريخ مشترك بخش ديگرى از آن است. ايرانيانى كه زبان مادرى‌شان فارسى نيست، در همۀ موارد فوق با فارسى‌زبانها فرهنگ مشترك دارند و اين تفاوت زبانى نمى‌تواند عامل جدايى و يا افتراق باشد. زيرا اين وجوه اشتراك آنها را سخت به هم پيوند داده است.

            موضوع آموزش به زبان مادرى به جاى زبان فارسى، كه گهگاه سازمانهاى داخل و خارج از ايران پيش مى‌كشند و رسانه‌هاى غربى آن‌را تبليغ مى‌كنند، ابتدا توسط كانونهاى انديشۀ صهیونيستى در آمريكا و اسرائيل پيشنهاد و به‌طور وسيعى در مورد آن تبليغ شد. غرض آن نيز ايجاد دردسر و مشكل و اختلاف بين گروههاى قومى در ايران بود. با اين طرح و برنامۀ آموزش زبان مادرى در استانهايى كه زبان مادرى‌شان زبان فارسى نيست، به‌عنوان يك درخواست فرهنگى و در اصل يك درخواست سياسى ارائه شد. به اين ترتيب قصد اين بود كه آموزش زبانى جز آموزش زبان فارسى در مدارس و دانشگاه به تفاوت فرهنگى و جدايى فرهنگى بینجامد كه به تقاضاى بعدى كه خودمختارى به‌علت تفاوت زبانى است و سپس استقلال و پيوستن به سرزمينهاى خارج از مرز ايران برسند، كه به اين زبانها صحبت مى‌كنند. اين تبليغات بيشتر متوجه استان آذربايجان و كردستان است. اين كشورها در حالى كه سعى دارند كشورهاى خاورميانه را به كشورهاى كوچكتر و ضعيف‌ترى تجزيه كنند، وقتى به مشكلات زبانى و ملى و فرهنگى خودشان مى‌رسد به وجه اشتراك خود با آنها تأكيد مى‌كنند تا وجه افتراق. كشور انگلستان كه به نظر مى‌رسد يك زبان واحد دارد با اسكاتلند و ولز كه جزوى از آن است و به زبان گیليك صحبت مى‌كنند، هيچ‌گاه اجازۀ تدريس به اين زبانها را در كشور خود نداده است. حتى وقتى در اسكاتلند براى جداشدن از انگلستان و يا ماندن با آن كشور رأى‌گيرى شد، همۀ سياستمداران بر وجه اشتراك انگليسى‌ها و اسكاتلندى‌ها تأكيد داشتند تا اسكاتلند از انگلستان جدا نشود. همچنين كه با جدايى‌طلبان باسك در اسپانيا به‌شدت برخورد شد. همان سياستمداران براى عراق تجويز ديگرى داشتند و دارند. يعنى تجزيه به سه بخش شيعه‌نشين، كردنشين و عرب‌نشين. ايالتى مانند كاليفرنيا، به علت كثرت كسانى كه به زبان اسپانيايى صحبت مى‌كنند و فرهنگ آمريكاى لاتين را دارند، از نظر فرهنگى به هيچ وجه تشابهى با ايالت نيواورلئان كه فرهنگ فرانسوى دارد و يا آلاباما ندارد. با اين حال هيچ يك از سياستمداران به اين تفاوت عمده اشاره‌اى ندارند و آنها را به علت وجود زبان مشترك يعنى انگليسى، بخشى از ايالات متحده آمريكا مى‌دانند.

            كشورهاى غربى كه اين همه به تدريس زبان مادرى در ايران تأكيد و آن را تبليغ می‌کنند، كارنامۀ سياهى در اجازه به تدريس زبانهاى بومى در كشور خودشان دارند. انگليسى‌ها ابتدا در بسيارى از مستعمرات کودکان را مى‌دزديدند و به انگلستان مى‌بردند تا مجبور شوند زبان انگليسى را ياد بگيرند و پس از چند سال آنها را به كشورهاى مستعمره بر مى‌گرداندند تا بتوانند مترجم آنها باشند و به بوميان انگليسى ياد بدهند. ميسيونرهاى مسيحى در استراليا و آفريقا و آمريكا انجيل را به زبان انگليسى براى بوميان آموزش مى‌دادند تا انگليسى ياد بگيرند. اسپانيايى‌ها و پرتقالى‌ها چنان قلع و قمعى از بوميان آمريكاى جنوبى كردند كه فقط زبان اسپانيايى و پرتقالى زبان اين قاره شد. فرانسه تمام زبانهاى محلى را از ميان برد. اين كشورها اكنون كه زبانهاى رسمى كشورهايشان فراگير شده است و رقيب جدى ندارد، به زبانهاى ديگر، اگر وجود داشته باشد، اهميتى نمى‌دهند چون قابليت رقابت ندارد. هم اكنون كودكان فلسطينى مى‌بايد از كودكى زبان عبرى را ياد بگيرند و آموزش آنها به زبان عبرى است.

            ادوارد شرلى كارمند سيا كه به‌طور مخفيانه در سال ١٩٩۴ سفر كرده است، در كتاب خود به نام «دشمن خود را بشناس» كه در سال ١٩٩٧ منتشر شد، گفته است كه حتى فكر جداشدن آذربايجان به پشت سياستمداران ايرانى لرزه مى‌اندازد. و بهترين روش مبارزه با دولت ايران را نفوذ و اختلال و خرابكارى در آذربايجان دانسته بود. پس از حملۀ آمريكا به عراق و خودمختارى كردستان و استقلال جمهورى آذربايجان و ورود دستگاه سياسى اسرائيل به اين دو كشور برنامه‌هاى مفصلى براى تبليغات عليه ايران برنامه‌ريزى شد كه هدف آن تفرقه بين مردم ايران و سپس حملۀ نظامى و سرنگونى حكومت و تجزيۀ ايران به كشورهاى كوچكترى بود. غافل از اينكه اين ملت چندهزار ساله به اين آسانى‌ها مانند كشورهاى همسايه از هم نمى‌پاشد و پايه‌هاى فرهنگى و اعتقادى و سياسى و تاريخى عميق و كهنى دارد. دستگاههاى تبليغاتى كشورهاى ترك‌زبان همسايه همسو با دستگاههاى تبليغاتى آمريكا، انگلستان و اسرائيل برنامۀ هماهنگى را در زمينه‌هاى مختلف اجرا كرده‌اند و در دست اجرا دارند. يكى از آنها تبليغ طرح تدريس و آموزش به زبان مادرى است.

            در سفر خود به شهرهاى آذربايجان متوجه شدم كه چقدر بعضى هموطنان آذربايجانى تحت تأثير اين تبليغات قرار گرفته‌اند و به تبليغ و دفاع از آن مى‌پردازند. يكى از اين تبليغاتچى‌هاى ژنرال آتاتورك از زبان تركى بسيار تعريف و تمجيد مى‌كرد و تبليغات پان‌تركيست‌ها را به من تحويل مى‌داد مبنى بر اينكه تركها در زمان كوروش هم در اين سرزمين بوده‌اند و از خوار كردن كوروش و حتى شاه اسمعيل ترك‌زبان خوددارى نكرد و به ستايش دشمن او يعنى سلطان‌سليم پرداخت.

            كوروش مردى بى‌نظير در تاريخ جهانى است. كسى است كه دشمنان يونانى‌اش در مورد خصايل نيكوى او كتاب نوشته‌اند و در تورات به نيكى از او ياد شده است. كسانى كه كوروش را مى‌كوبند و او را ايرانى نمى‌خوانند، آب به آسياب بيگانگان مى‌ريزند. اين‌گونه تبليغات منفى و نادرست دارد به‌تدريج در آذربايجان جا مى‌افتد و سرمايه‌هاى عظيمى براى آن صرف مى‌شود و هدف آن ايجاد نفاق و تفرقه در ميان مردم ايران و درهم شكستن ايران به‌عنوان يك قدرت منطقه‌اى است. نشانی اين گونه پايگاههاى اينترنتى كه به تبليغ در ميان استانهاى غير فارسى‌زبان مى‌پردازند، همگى به جمهورى آذربايجان و تركيه برمى‌گردد. دو كشورى كه اسرائيل حضور فعالى در آنجا دارد.

            سيزده سال پيش كه در آذربايجان سفر مى‌كردم، هيچ‌گاه اين چنين تبليغاتى را نديده بودم. بايد همگى ما، يعنى مردم و دولت به كار فرهنگى بپردازند و اين تبليغات دروغين را خنثى كنند وگرنه سيزده سال بعد خدا داند چه خواهد شد؛ در حالى كه آذربايجان يكى از مراكز بزرگ زبان فارسى بوده است. تبريز یگانه شهرى پس از نيشاپور است كه مقبره الشعراء دارد. در اين گورستان در حدود چهارصد شاعر فارسى‌زبان آرميده‌اند و اين اهميت شهر را به‌عنوان يكى از كانونهاى بزرگ ادبيات پارسى نشان مى‌دهد. تاريخ كشور ايران دو جنبۀ مشخص دارد. يكى شاعران آن و ديگرى سرداران آن كه با بيگانگان جنگيده‌اند و مرزهاى اين كشور را امن داشته‌اند. آذربايجانى‌ها از هر دو جنبه در صدر بقيۀ استانها هستند. شاعران آذربايجانى از نظامى و قطران تا شهريار عشق خود را به اين سرزمين نشان داده‌اند و سرداران آذرى از بابك تا باكرى‌ها جان خود را در دفاع از اين سرزمين از دست داده‌اند.

            پان تركيست‌ها كه در جمهورى آذربايجان و تركيه دستگاه تبليغاتى گسترده‌اى دارند، ايران را نيز هدف قرار داده‌اند. تاريخ نشان مى‌دهد كه ترك‌ها يكى از مللى هستند كه تساهل و تسامح كمترى نسبت به ديگر مردمانى داشته‌اند كه در اين منطقه زندگى مى‌كرده‌اند. قتل‌عام ارمنيان، سركوب و جنگ با كردهاى درون تركيه، سركوب اعراب و جنگهاى طولانى با ايران نمونه‌اى از اينهاست. هم اكنون هم قتل‌عام كردهاى تركيه به بهانه‌هاى مختلف و محدوديت براى ارامنه هنوز ادامه دارد. ترك‌ها با يونانى‌ها هم رابطۀ خوبى ندارند و اين عدم تحمل فرهنگهاى ديگر مشكل بزرگى براى آنها شده است.

            تشكيل فراكسيون ترك‌زبان را هم بايد در پرتو فعاليتهاى سازمانهاى وابسته به جمهورى آذربايجان و تركيه نگاه كرد. اگر چه به ظاهر براى درخواست‌هاى بعضى استانهاى ايران است كه زبان تركى در آنجا رايج است، ولى بايد دانست كه محرك و عامل اين فراكسيون چند نفر بيشتر نيستند كه از بعضى از منابع خارج از كشور الهام مى‌گيرند و بقيۀ نمايندگان از نيات اصلى عاملان اين فراكسيون خبرى ندارند.

            دستگاههاى فرهنگى بايد جورى تبليغات ضد ايرانى پان‌تركيست‌ها را خنثى كنند و به فعاليتهاى فرهنگى زبانها و فرهنگهاى محلى يارى دهند. يكى از كارهاى بسيار مفيدى كه ميراث فرهنگى ايجاد كرده است، ايجاد موزۀ مردم‌شناسى كه نماد فرهنگهاى مختلف اين سرزمين است، در بيشتر شهرهاى استانهاست. مجلس بايد لايحه‌اى تصويب كند كه در آن از ايجاد هر گونه تشكيلات برترجويى و تبليغى بر مبناى زبانى، قومى، نژادى، استانى ممنوع شود و تشكيل هر فراكسيون بايد فقط بر اساس برنامۀ سياسى براى همۀ مردم ايران باشد نه يك فرهنگ، فرقه، يا زبان ديگر. دولت بايد بودجۀ خاصى را در مناطق غير فارسى‌زبان تصويب كند و به تأسيس مراكز فرهنگى آن مناطق و ايجاد كانون پرورش كودكان، آموزش زبان فارسى و كتابخانه‌هاى فارسى توجه بيشترى شود.

            جنگ عراق با ايران كه با پشتيبانى سه قدرت زمان يعنى جمهورى شوروى، اتحاديۀ اروپا، و آمريكا در گرفت، هدفش متلاشى كردن جمهورى اسلامى تازه‌پاى بود. اين جنگ نتيجۀ دلخواه هيچ يك از اين قدرتها را نداد. پس از  پايان جنگ عراق با ايران و حملۀ آمريكا به عراق، ايران به قدرت بزرگ منطقه تبديل شد و عراق دچار جنگى داخلى شد كه هنوز هم ادامه دارد. غربيان فهميدند كه با عمليات نظامى قادر به تعويض رژيم ايران نيستند، به‌ويژه كه ايران به‌سرعت از نظر نظامى و اقتصادى كمبودهاى خود را جبران كرد. طراحان و برنامه‌ريزان غربى براى درهم شكستن ايران به شيوۀ ديگرى متوسل شدند. همان شيوه‌اى كه بريتانيا در چند سدۀ اخير در جهان به كار برد و آمريكايى‌ها در برابر سرخپوستان بومى آمريكا به كار بردند. اين شيوه «تفرقه بيندازد و حكومت كن» بود. تصويب بودجه‌هاى چندصد ميليون دلارى، ايجاد دفترهاى سياسى و پايگاههاى نظامى در كشورهاى همسايه، ايجاد تلويزيونها، راديوها و پايگاههاى اينترنتى، كمك به تمام سازمانهايى كه در خارج عليه ايران فعاليت مى‌كنند و كسانى كه در فضاى مجازى به تبليغ عليه ايران مى‌پردازند، جزو همين طرح اصلى بود. بسيارى از كانون‌هاى انديشۀ دست راستى در آمريكا، مانند آمريكن نيو اينترپرايز، كه از اسرائيل خط‌مشى سياسى خود را مى‌گيرند، هدف و برنامۀ اصلى‌شان در هم شكستن حكومت در ايران و تجزيۀ اين كشور است. تجزيۀ ايران به كشورهايى كوچكتر با تبليغ در ميان استانهايى است كه به زبانى غير از زبان فارسى صحبت مى‌كنند.

            با تبليغات منفى كه جمهورى آذربايجان و تركيه عليه ايران مى‌كنند و با هدايت و پشتيبانى مالى و فرهنگى آمريكا و اسرائيل است و به احساسات پان‌تركيسم دامن مى‌زنند، تأثيرش را به‌خوبى مى‌شد مشاهده كرد. آذربايجانى‌ها ترك نيستند، بلكه از لحاظ نژادى و زبانى به خانواده‌هاى ايرانى تعلق دارند. زبان آذرى شاخه‌اى از زبانهاى ايرانى است شبيه تاتى و گيلكى. تركى صحبت کردن بعضى مردم آذربايجان به اجبار و به زور شمشير سلجوقيان و صفويان بوده است. زبانى تركى در حدود پانصد سال است كه در تركيه و كمتر از آن در آذربايجان رواج يافته است. ناصرخسرو كه هزار سال در راه سفر حج از مرو به بلخ از شهرهاى آذربايجان گذر كرده و به تركيه رفته است. در شهر وان تركيه مى گويد اينجا سه زبان رواج دارد، ارمنى، پارسى و عربى. يكى از كتيبه‌هاى كوروش كبير در خارج از ايران در كشور تركيه و بر صخره‌اى در دامنۀ قلعۀ وان قرار دارد.**

*مترجم و منتقد

** كتيبۀ سنگ‌نبشتۀ خشايارشاه بر ديوارۀ جنوبى قلعۀ وان در نزديكى شهر وان در جنوب شرقى تركيه. متعلق به ٢۵ قرن پيش از اين است.