یک بعدازظهر تابستانی با نماینده جوان پیشنهاد دهنده بیانیه ضد ایرانی در تورنتو

کریم دلدار، گروه تعاملی الف،   3970520021 ۶۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۹ تکراری یا غیرقابل انتشار
یک بعدازظهر تابستانی با نماینده جوان پیشنهاد دهنده بیانیه ضد ایرانی در تورنتو

به دعوت یکی از معدود یا شاید تنها تشکل مستقلی که در فضای پر از غبار سیاسی در کانادا درخواست برقراری مجدد روابط با ایران را دنبال می کند به محلی رفتم که همزمان گارنت جنویس، نماینده پیشنهاد دهنده بیانیه ضد ایرانی اخیر هم آنجا بود. کسی که خواسته بود هر نوع تلاش برای مذاکره با ایران و بازگشایس سفارت ها فورا تعلیق شود.

ابتدا از جوانی این نماینده تعجب کردم، سی و یک سالش بود، شاید از تک تک حدود 50 نفر حاضر در جلسه جوانتر. دنیای سیاست به ویژه در سطح بین الملل پختگی و تجربه فراوانی نیاز دارد که در چند سال به دست نمی آید و بسیار دیگرانی بودند که می توانستند بانی بیانیه باشند، چرا این شخص!

آقای جنویس نیم ساعتی از روی کاغذ همه اتهاماتی که سخت ترین ضد انقلاب ها علیه نظام ایران به کار برده بودند را به شکل شسته رفته قرائت کرد. از حمایت از تروریسم تا حقوق بشر و سرکوب آزادی و .... اعتماد به نفس بالایی داشت و با توپ پر وارد شده بود. می دانست که جمع حاضر خیلی همراه با نظرات وی نیستند ولی با این حال امتحان کرد و وقتی پرسید که آیا روشی که برای مقابله با نظام ایران در نظر گرفته مورد قبول هست، از حدود 50 نفر چهار پنج نفر با تردید دستشان را بالا بردند. برای همین بلافاصله گفت که من در جمع های بزرگ دیگری بودم که نظرات دیگری داشتند!

سوالات شروع شد، از بی توجهی به مساله حقوق بشر در عربستان و فروش سلاح هایی که با آن یمنی ها و سوری ها قتل عام می شوند تا نظر متفاوت مردم ایران و تمایل آنها به اصلاح از درون، اما ایشان حسابی درسش را از حفظ کرده بود و به جای آن که پاسخ روشنی به پرسش ها بدهد، همان ادعاهایی که آن ها را حقیقتی آشکار می دانست، تکرار می کرد. البته برای این که دور قاب این سیاست مدار نورسیده بادمجان کافی هم داشته باشد، یکی از ایرانیان مخالف هم به کنایه، تشکل میزبان را متهم به گرفتن پول از جمهوری اسلامی کرد و از خطرات فراوان برای خانواده کسانی گفت که بخواهند رای مثبت به عدم برقراری روابط سیاسی بدهند! آن هم در جایی که نظرسنجی های مورد نظر (بیش از 16 هزار نفر ایرانی در کانادا به برقراری مجدد روابط رای داده بودند) در وبسایت خود کنگره کانادا انجام شده بود!

آنچه بیش از همه برجسته به نظر می رسید نه دشمنی خارجی ها، نه تحقیر ضمنی فرهنگ و تمدن ما به واسطه آنها و نه حقی که ایشان برای دیکته کردن و تعیین شیوه زندگی مردم ما و نوع دموکراسی ما قائل هستند، نه این که با حدود 150 سال تاریخ، فرهنگ خود را الگویی بدانند که تضمین کننده زندگی ارتقا یافته و مطابق با ارزش های انسانیست بلکه نفاق، دشمنی، تشتت و اختلاف در جامعه ایرانی بود.

ما بدون آن که بدانیم تیشه به ریشه هم می زنیم، در داخل جناح های سیاسی و گروه ها بدون در نظر گرفتن شرایط کشور به جای آن که صرفا به مصلحت کشور بیاندیشند و شده منت رقیب خود را هم بکشند تا جامعه اصلاح شود، چشم ها را بسته و شمشیر به دست تیغ بر هم می کشند. راست و دروغ را در بوق می کنند تا حریف را لجن مال کنند. وقتی داخل ما این باشد، وای به حال خارج که ضد انقلاب و معاند شمشیر را از رو بسته و حاضر است به بهای خاکستر کردن و سوزاندن تمام ایران، جنگ و ویرانی و قحطی یا هر چیز دیگر، به هدف خود که سرنگونی نظام و کسب قدرت است برسد.

همین می شود که جوانی جویای نام، یک کارآموز عرصه سیاست به خود اجازه می دهد از طرف مردم ما حرف بزند، تصمیم بگیرد و دموکراسی مورد نظر خود را دیکته کند. اگر به جای اختلاف وحدت کلمه داشتیم، اگر به جای سهم خواهی گروهی و حزبی و باندی، اجازه می دادیم خوب یا بد، مطلوب یا نامطلوب ما، رای مردم آن هم در مسیر قانونی و چارچوب های مستقر در کشور جاری و ساری شود، اگر به جای عیب جویی، مچ گیری و افشاگری به دنبال اصلاح مسیرهایی بودیم که راه تخلف، رشوه و رانت را باز نگه می دارد، خیلی ساده تر از گردنه ها می گذشتیم اما افسوس که کمتر به فکر مصالح جمعی هستیم و تلاش داریم تا خودمان به جایی برسیم نه همه با هم، پس از دشمن چه توقعی می توان داشت؟

چو تو خود می کنی اختر خویش را بد – مدار از فلک چشم نیک اختری را