معاهدات بین المللی و پیش­ بینی­ رفتارایران

حسین ظفری، گروه تعاملی الف،   3970430022
معاهدات بین المللی و پیش­ بینی­ رفتارایران

سال ها است که عبارت «نظم نوین جهانی» کلیدواژۀ پرکاربرد سیاستمداران غربی، علی الخصوص آمریکایی ها شده است و برای تحقق این هدف، راهبردهای متعددی را مطرح می کنند و از آن جمله، تحمیل معاهدات، قوانین و احکامی است که از سوی غرب طراحی می شود. برای ورود به بحث باید از بارزترین مدل آمریکا در مواجهه با کشورهای جهان شروع کرد؛ این مدل به این ترتیب است که متناسب با کشورهایی که با آنها در تنش هستند، وضعیت خودشان را مبتنی بر تجربه های پیشین تصحیح و تکمیل می کنند. در واقع، با بهره گیری از دکترین های قبلی و با توجه به اقتضائات زمانی و هزینه ای، طرح ها و برنامه های خود را در مواجهه با کشورهای هدف (مانند ایران) به روزرسانی و تدقیق می کنند.

آمریکایی ها از مدت ها قبل به این نتیجه رسیده اند که در میان مدت، در مواجهه با کشورهایی چون ایران، به جای متلاشی کردن، به دنبال تغییر رفتار، یا افزایش هزینۀ رفتارهای غیرقابل پیش بینی این گونه کشورها باشند. به عبارت بهتر سعی دارند تا از طریق اتصال کشورهایی مانند ایران به سیستم بین الملل که یک سیستم بسته و در چنبره استبکار است، بتوانند رفتارهای کشورهای هدف را تحت نظارت و کنترل قرار دهند؛ در این صورت، این کشورها، یک سیستم مستقل نیستند که کار، مبانی، شعارها و اهداف خود را دنبال کنند، بلکه وارد سیستمی می شوند که عدم تابعیت از آن ناممکن و دارای هزینه است.

اگر هدف آمریکا در میان مدت، کنترل ایران فرض شود، در این صورت بنای آن ها بر این خواهد بود که یا جمهوری اسلامی را مهار کند، و یا با تغییر کارکرد و رفتار، تنها پوسته ای از آرمان ها و اهداف ایران را نشان دهند. از این رو روشی که آمریکایی ها از دوران اوباما به آن رسیدند و هنوز بر همان روش حرکت می کنند این است که به جای متلاشی کردن، به دنبال تغییر رفتار سیستم هستند یا اینکه هزینه را برای سیستم به قدری بالا ببرند تا سیستم، رفتارهای قدرت آفرین و غیر قابل پیش بینی خود را که ناشی از استقلال و عدم وابستگی می باشد را تغییر دهد.

از سوی دیگر طی چند سال اخیر، نگاه راهبردی و کلان آمریکا برای استعمار دنیا، تغییر کرده و مانند گذشته با روش های آشکار، اقدامات استعماری را انجام نمی دهد، بلکه به سوی استعمار نوین در حال حرکت است. این استعمار نوین، مخفی و نرم، از طریق طراحی زمین بازی با استفاده از تعریف معاهدات بین المللیِ مطابق با قاعده آمریکایی ها، تغییر یافته و شکل گرفته است. به عنوان نمونه، از جمله سازمان هایی که در همین راستا شکل گرفته، شورای حکام است که یک قاعده و حکمی را با زیباترین و فریبنده ترین شکل صادر می کند و دیگر کشورها مجبورند در ذیل آن قرار گیرند؛ لکن بر خلاف محتوای آن ها، صرفا یک ظاهر موجه و فریبنده دارند البته سایر معاهدات و سازمان های بین المللی هم همین گونه اند به عنوان مثال دیگر، در سند توسعه پایدار، خیلی از موضوعات مطرح شده جملاتی زیبا و اغواکننده ای دارد در حالیکه تفسیر این جملات با تفاسیر کشورهای هدف و سایر بهره برداران متفاوت است. حتی در سند 2030 و معاهدۀ FATF، واژه ها و اهداف کلانِ به ظاهر خوبی بیان شده است، اما بین تفسیر کشورهای مرجع و کشورهای هدف، تفاوت های ماهوی و کلانی وجود دارد.

به هر حال چون این قاعده و زمین بازی از طرف آن ها طراحی شده، لذا هراقدامی در زمینِ طراحی شده دشمن مانند باتلاقی می ماند که هرچه بیشتر دست و پا زده شود، فرورفتنش بیشتر است و عملاً به ضرر کشورهای هدف است. جالب است که طراحان برخی از این معاهدات هم خود پایبند به آن نیستند. همانند معاهده ی آب و هوایی پاریس که آمریکا از آن خارج شد؛ درحالی که دیگر کشورها مجبور هستند در این معاهده باقی بمانند. همین موضوع یک فضای استعماری را شکل داده که عملاً می توان به عنوان استعمارنو و برده داری نو از آنها نام برد.

زمانیکه همه اطلاعات نظامی، هسته ای، بانکداری، زیست محیطی، آزمایشگاهی و ... بصورت کاملا شفاف در اختیار سیستمی که سابقه عداوت و دشمنی با ایران را دارد، قرار گیرد و ایران مجبور باشد که همه رفتارهای خود را از قبل اطلاع دهد؛ و از سوی دیگر، گلوگاه های حساس و مهمی چون اقتصاد کشور هم به خارجی ها واگذار شود، عملاً بعد از یک دوره زمانی مشخص، ایران به عنوان یک کشور هدف، یک سیستم مستقل نخواهد داشت و استقلالش سلب می شود.

حرفی که امروز صریحاً از سوی برخی از افراد مطرح می شود این است که در حوزه نظامی نیز راهکار توسعه، استقلال نیست و راه حل را اتصال به سیستم و نظام جهانی معرفی می کنند، این افراد معتقدند که یک سیستم به اجزای خودش حمله نمی کند. برخی از مسئولین هم با الهام گیری از این تفکر، در تلاش هستند تا اجزاء کشور را به سیستم های بیرونی متصل کنند و به خیال اینکه چون سیستم بیرونی در تحرک است، کشور را هم با خود همراه خواهد کرد و با پیشرفت و حرکت سیستم بزرگ، ایران نیز از آن بهره خواهد برد، به دنبال این تفکر هستند. حتی در مواردی سیستم بیرونی را آسیب ناپذیر دانسته و با اتصال خود به آن به دنبال آسیب ناپذیری خود هستند.

برجام هم در ذیل همین معاهدات قرار می گیرد؛ برجام یک معاهده بین المللی است که طرفین در زمین تعریف شده، قصد تبیین فضا به نفع خود را دارند. طبیعی است که همانند دیگر معاهدات، به دلیل هژمونی و تعاملات شکل گرفته بین ابرقدرت ها، شیب منافع به نفع آن ها و خسارت محض به نفع ایران است، فلذا عدم پایبندی آن ها، مشکلی برایشان ایجاد نخواهد کرد ولی در مقابل اگر ایران کوچکترین انحرافی از این معاهده داشته باشد، با سخت ترین برخورد ها از طرف سازمان های بین المللی رو به رو می شود؛ این یعنی درگیر کردن چرخ دنده های کشور به یک سیستم بزرگتر که از سوی غرب تعریف شده است و به همین دلیل پیش بینی رفتار عناصر و اجزای این سیستم نسبت به قبل، آسانتر خواهد بود.

در حقیقت وقتی یک سیستم کوچک را به یک سیستم بزرگتر متصل می کنند، در عمل نمی تواند حرکت قبلی خودش را داشته باشد؛ اگر یک چرخ دنده را بیرون از یک ساعت فرض کنیم، به همه جهات قابل حرکت است، ولی اگر همین چرخ دنده، داخل یک ساعت جانمایی شود، کوچکترین حرکت بر خلاف جهت، باعث خرد شدنش خواهد شد. کاری که بناست با ایران انجام دهند همین است. اگر این اتفاق رخ دهد دیگر اهمیتی ندارد چه دولت یا مسئولی سرکار است چراکه در نهایت دو تا سه درصد اختلاف در رفتار ایجاد می شود. این یعنی سلب عناصر قدرت ساز جمهوری اسلامی ایران؛ یعنی کنترل و پیشگیری از رفتارهای مقتدرانه، انقلابی و استقلال طلبانه آینده ایران و تبدیل شدن به کشوری کاملاً پیش بینی پذیر، وابسته به یک سیستم که تحت سلطه استکبار.