استراتژی عروسک‌گردانان کاخ سفید برای شکست تهران

علیرضا میریوسفی،   3970426148

مقامات امریکایی در اعلام نظرهای رسمی سیاست تغییر رژیم در قبال ایران را رد می‌کنند و اسم سیاست خودشان را فشار حداکثری به منظور تغییر رفتار منطقه‌ای ایران ذکر می‌کنند.

استراتژی عروسک‌گردانان کاخ سفید برای شکست تهران

با این حال سابقه نومحافظه‌کاران حاضر در دولت ترامپ که تحت تاثیر مکتب نظریه پردازانی چون برنارد لوییس بر تجزیه کشورها و ایجاد یک خاورمیانه جدید تاکید داشتند، قابل چشم‌پوشی نیست. به همین خاطر کشف نقشه کلی دولت ترامپ در پس سیاست‌های آشفته فعلی دولت وی موضوع مهمی است. کشف این نقشه در دولت نابسامانی که تحت مدیریت یک رییس‌جمهور دمدمی مزاج، مقامات ارشدش هرروز تغییر می‌کند، کار ساده‌ای نیست.

این روزها همه در امریکا به دنبال سردرآوردن از منطق پشت پرده سیاست‌هایی هستند که راهبردهای چنددهه و حتی یک قرن اخیر امریکا را با چالش مواجه کرده است و به همین خاطر هر مطلب موثقی که به اطلاع از پشت پرده این تصمیم‌سازی‌ها کمک کند با استقبال گسترده‌ای مواجه می‌شود. کتاب «خشم و آتش» مایکل ولف در ژانویه و مقاله بسیار مفصل آدام انتوس در هفته‌نامه نیویورکر از دست این مطالب هستند. انتوس در بخشی از این مقاله پرده از منطق عجیب سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ در انتقال سفارت امریکا به بیت‌المقدس تا خروج از برجام برداشته است.

مطابق این روایت، ترامپ در رقابت‌های مقدماتی با سایر نامزدهای جمهوریخواه در جلب کمک‌های مالی بسیار ناموفق بود و در آستانه شکست و کناره‌گیری از رقابت‌ها، از شلدون ادلسون، دوست و کازینو‌دار مشهور امریکایی درخواست کمک مالی می‌کند. ادلسون کمک مالی را منوط به این نکته می‌کند که ترامپ در نطق‌های انتخاباتی به صراحت بگوید در صورت پیروزی، در روز اول ریاست‌جمهوری‌اش سفارت امریکا را به بیت‌المقدس منتقل خواهد کرد. ترامپ چند هفته‌ای در برابر این خواسته که مخالف سیاست عملی دهه‌های اخیر امریکاست مقاومت می‌کند، ولی سرانجام و با وخامت شدید اوضاع ستاد انتخاباتی‌اش به آن تن می‌دهد. با واریز کمک مالی ادلسون به ستاد ترامپ، سایر حامیان مالی جمهوریخواهان هم به این قمارباز قهار تاسی می‌کنند و ستاد انتخاباتی ترامپ موفق می‌شود با پشتیبانی این کمک‌های مالی کلان به پیروزی در انتخابات دست یابد.

مطابق روایت انتوس، ترامپ بعد از ریاست‌جمهوری از اعلام انتقال سفارت امریکا به بیت‌المقدس خودداری می‌کند که با خشم و ناراحتی فراوان ادلسون روبه‌رو می‌شود. با این حال چندماه بعد و زمانی که ترامپ با تحقیقات مولر درباره دخالت روسیه در انتخابات و برای پیشبرد طرح‌های اصلی‌اش در کنگره تحت فشار هم حزبی‌هایش و سایر نمایندگان قرار می‌گیرد، بار دیگر به ادلسون برای حمایت مالی بزرگ از کمپین جمهوریخواهان برای انتخابات میان دوره‌ای کنگره و انتخابات سال بعد نیاز پیدا می‌کند. شرط ادلسون همان شرط قبلی است، لذا ترامپ بعد قریب یک سال مقاومت، تسلیم ادلسون و در واقع نتانیاهو می‌شود و با اعلام انتقال سفارت در دسامبر گذشته، مجددا سیل کمک‌ها را به ستادهای انتخاباتی وابسته به خودش روان می‌سازد. در همین زمان است که پای نومحافظه‌کارانی چون بولتون که ترامپ در استفاده از آنها ملاحظه جدی داشت، به توصیه ادلسون به دولت وی باز می‌شود.

مطابق روایت انتوس، سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ حداقل تا انتخابات نوامبر کنگره، همان چیزی خواهد بود که ادلسون، نتانیاهو و بولتون می‌خواهند. این سه قبلا نیز در سال ۲۰۰۳ نفوذ مشابهی بر دولت بوش داشتند و نه تنها از جنگ عراق پشیمان نیستند، بلکه همان توصیه‌ها و سیاست‌ها را به ترامپ توصیه می‌کنند. سیاست نتانیاهو (و فعلا ترامپ) در قبال ایران همان است که در سال ۲۰۰۳ به بوش توصیه می‌کرد. سیاست وی نه تغییر رفتار ایران است و نه تغییر رژیم، که فروپاشی و تجزیه کلیت ایران است. این همان چیزی است که دکتر ظریف و حتی اردشیر زاهدی نسبت به آن هشدار داده‌اند، هدف غایی این سیاست را برنارد لوییس از دهه هشتاد میلادی ترسیم کرده و بسط داده است.

تضعیف و تجزیه کشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه به گونه‌ای که اسراییل را به قدرت برتر و بلامنازع خاورمیانه تبدیل کند و راه را برای تسهیل سیاست‌های توسعه طلبانه این رژیم هموار کند، چکیده این نقشه است. در حال حاضر ایران و محور مقاومت، مهم‌ترین مانع این طرح و نخ تسبیح مقاومت علیه توسعه‌طلبی رژیم اسراییل است و خواسته غایی نتانیاهو و ادلسون اضمحلال و فروپاشی کلیت ایران و محور مقاومت حول آن است. طبیعی است امریکا و بسیاری از دولت‌های غربی منافع مستقیمی در چنین طرحی نداشته و عقلای قوم در این کشورها با پند گرفتن از تجربه فاجعه‌بار عراق، نسبت به تبعات آن شدیدا نگرانند. لذا نتانیاهو سعی می‌کند با توجیهی متفاوت این سیاست را دنبال کند.

نتانیاهو که دکترای علوم سیاسی‌اش را از هاروارد گرفته، برای توجیه این سیاست، ابایی از ابراز عشق خود به چرچیل و سیاست‌های وی در دهه چهل میلادی ندارد. مثال‌های وی هم در سال ۲۰۰۳ علیه عراق و هم در سال‌های اخیر علیه ایران، مملو از مثال‌هایی از دوران چرچیل و جنگ جهانی دوم است و وی خودش را در همان نقش تاریخی می‌بیند که چرچیل در تحریک روزولت و امریکا برای ورود به جنگی که امریکا در آن منفعت مستقیمی نداشت، ایفا کرد.

نتانیاهو با یک شبیه‌سازی غیرموجه سعی دارد بین ایران اسلامی و منطقی و آلمان نازی سلطه‌طلب رابطه‌ای برقرار کند. سیاست چرچیل هم در قبال آلمان نه تغییر رژیم بود و نه تغییر رفتار. در خلال جنگ جهانی دوم گروهی از افسران آلمانی به متفقین پیام دادند که آماده کودتا و سرنگونی هیتلر و روی کار آوردن یک دولت لیبرال هستند، ولی چرچیل این پیشنهاد را رد کرد. استدلال وی این بود که آلمان باید آن قدر تضعیف و تجزیه شود که دیگر قادر نباشد جنگ دیگری را در اروپا شروع کند. نتانیاهو سعی دارد همین موضوع را به دوستان امریکایی‌اش القا کند. بررسی مشی نتانیاهو و رژیم اسراییل در دهه‌های گذشته نشان داده است که آنها همواره درصدد جلوگیری از تقویت قدرت‌یابی کشورهای مسلمان در خاورمیانه بوده‌اند و این روزها پیشانی مقاومت کشورهای اسلامی در برابر تجاوزگری و سلطه‌طلبی اسراییل است.

همه افراد در ایران امروز از اصلاح‌طلب و اصولگرا، تا مخالفان دولت یا حتی مخالفان جمهوری اسلامی در یک کشتی نشسته‌اند و اکنون هدف دشمنان نه دولت روحانی یا نظام ایران، بلکه کلیت ایران است و هدف غایی نابودی ایران است. احساسات حق‌طلبانه و ضداشغالگری در میان ملت ایران چیزی نیست که با تغییر رژیم یا تحریم از بین برود و به همین خاطر نتانیاهو در حال تحریک دشمنان خارجی و داخلی ایران است تا بتواند به رویای فروپاشی و تجزیه ایران دست یابد. تجربه چهل ساله سرافرازی و ایستادگی ملت ایران نشان داده است درصورت انسجام و همدلی داخلی این توهمات تعبیر نخواهند شد.

روزنامه اعتماد