«رودخانه میستیک»
نویسنده: دنیس لیهان
مترجم: نادر ریاحی
ناشر: جهان کتاب؛ چاپ دوم 1396
560 صفحه؛ 40000 تومان
*****
در مجموعه نقاب که بیشتر به آثار قدیمی ادبیات پلیسی جنایی اختصاص دارد، رمان «رودخانه میستیک» را میتوان در زمره آثار متاخر و معاصر به حساب آورد. یک اثر پلیسی و جنایی معاصر که باوجود تازگی و تفاوت های آن با آثار کلاسیک ادبیات پلیسی و جنایی، اثری کلاسیک جلوه می کند! نویسنده شخصیتهای این رمان را از بین انسانهای عادی که زندگی معمولی دارند انتخاب کرده است؛ آدمهایی که در لحظه خود را در دل ماجرایی جنایی مییابند و چاره ای ندارند که پا به پای آن پیش بروند. این رمان شرح دنیای پر شتاب اطراف ماست که با پیشرفت تکنولوژی و استفاده بیش از پیش از محصولات آن، سبب دگرگونی سبکهای زندگی میشود. انسانهایی که مدام در حال تغییرند و در نقاط عطف زندگیشان انتخابگرانه ظاهر می شوند؛ اینکه چه میخواهند باشند و یا چه کارهایی انجام دهند. هر انسانی میتواند به گونهای خودش را نیز در این رمان جای دهد و به جای شخصیتها بگذارد و تصور کند که در هر مرحله چه تصمیمی خواهد گرفت. شاید به همین دلیل است که داستان رودخانه میستیک اثر دنیس لیهان تا این حد به محبوبیت دست یافته است که در مدت زمان کوتاهی در ایران به چاپ دوم نیز رسیده است.
در گونه پلیسی و جنایی، طرح داستان معمولا با گره افکنی همراه است، گرههایی که در داستان ایجاد شده و در طول داستان شخصیت ها میکوشند با بازکردن این گرهها پرده از رازها بردارند. این دقیقا همان کاری است که دنیس لیهان در انجامش استاد است و این گرهافکنی در داستان را به استادی کامل به نمایش میگذارد. بیشک به همین دلیل است که اغلب آثار او توسط کارگردانان بزرگ سینمای آمریکا به فیلمهای کلاسیک بدل شدند. کلینت ایستوود بازیگر و کارگردان برجسته آمریکایی نیز داستان رودخانه میستیک را منبع اقتباس برای فیلم «میستیک ریور» قرار داده که در نهایت موفق به کسب جایزه اسکار و همچنین جوایزی برای بهترین فیلمبرداری و کارگردانی شد.
رودخانه میستیک با درونمایهای روانشناسانه به واکاوی روحیات شخصیتهایی که هرکدام نماد گروهی از جامعه هستند میپردازد. لیهان در این اثر تلاش کرده به وضوح نشان دهد که انسانها سفید و سیاه نیستند. اینکه بگوییم انسانی مطلقا خوب و یا بد است از نظر نویسنده کتاب پذیرفتنی نیست. بلکه انسانها دنیای خاکستری دارند که آنها را در قالب مجموعهای از شرارتها و کارهای نیک دستهبندی میکند. حال لیهان از همین مردم عادی الهام گرفته و داستانهایش را براساس زندگی آنها مینویسد.
لیهان دارای مدرک فوق لیسانس نویسندگی خلاقانه از دانشگاه فلوریدا است و در دانشگاه ادبیات همان جا به تدریس همین رشته نیز پرداخته است. علاقه او به نویسندگی سبب شده که کارگاه نویسندگی بزرگی در دانشگاه پترزبورگ پایه گذاری و اداره کند. در بسیاری از مجلات و نقدهای هنری، او را «همینگوی نسل ما» خوانده و داستانهایش را با جان گریشام مقایسه کردهاند.
داستان رودخانه میستیک از حیث زمانی و مکانی در سالهای اخیر و در بوستون آمریکا میگذرد. داستان با ماجرای دوستی سه کودک با نامهای شان و جیمی و دیو بویل شروع میشود. دوستی شان و جیم به واسطه پدرانشان شروع شده بود، چرا که آنها در کارخانه شکلات سازی کولمن با یکدیگر همکار بودند. شغل پدر جیمی به بار زدن کامیونها اختصاص داشت اما پدر شان در سمت سرکارگری کارخانه از شغل بهتری برخوردار بود و به همین دلیل شان زندگی بهتری را نسبت به جیمی تجربه میکرد و میتواسنت در مدارس خوب منطقه درس بخواند. این نابرابری اجتماعی سبب شده شده بود که از شخصیت جیمی پسری ستیزه جو و لاابالی و درس نخوان شکل بگیرد که دائما به فکر دزدیدن و اذیت و آزار است. اما نقش شخصیت دیو بویل در این بین متفاوت تر بود. او عاشق جسارت و شجاعت جیمی بود و به قول لیهان خودش را مثل سیریش به جیمی میچسباند و اینگونه به جمع شان و جیمی وارد شده بود. اولین اتفاقی که سبب وارد شدن خواننده به بطن داستان میشود پیدا شدن سرو کلهای ماشین ناشناس است. آن روز پس از اینکه جیمی و دیو با دعوایی سرسختانه شان را مجبور میکنند تا برای رانندگی با ماشین همسایه که قصد دزدیدن آن را دارند به آنها کمک کند، خودروی ناشناسی از راه میرسد و از نیت بچهها آگاه میشود. دیو به اجبار دو مرد غریبه که خود را پلیس معرفی کردند سوار ماشین میشود. دیو پس از چند روز پیدا میشود و پرده از رفتار نامناسب دو مرد بر میدارد. اتفاقاتی که در روزها و سالهای بعد میافتد سبب فاصله افتادن بین این سه تن شده و آنها را در بزرگسالی روبروی هم قرار میدهد. بعد از گذشت 25 سال، میبینیم که شان کارگاه پلیس شده و جیمی نیز مجرمی است که سالها در زندان بوده. برحسب رخدادهایی جذاب و مهیج، با پیدا شدن جسد دختر جیمی، شان که مسئول پیگیری این پرونده است او را دوباره در برابر جیمی قرار میدهد و خواهیم دید که چگونه دیو که تا به امروز در انزوا فرو رفته بود سر از ماجرای قتل در میآورد.
این داستان که وصف عشق و وفاداری و رفاقت و ایمان است به خوبی نشان میدهد که گذشته انسانها چگونه بر آینده آنها تاثیر میگذارد و نیمههای پنهانی و گاه تاریک وجودی شخصیتها را در ویترین داستان به خوبی به نمایش میگذارد.
این داستان از بیست و هشت بخش با عناوین مجزا تشکیل شده است. یکی از امتیازات این کتاب علاوه بر مقدمهای که از زبان نادر ریاحی مترجم اثر منتشر شده و بازتاب دهنده اهمیت کتاب است، گنجاندن نقد مجله ادبی ژانویه ریویو در انتهای آن است که از زبان لیندا ریچاردز، بنیانگذار مجله ژانویه و فعال اجتماعی و عضو ثابت انجمن «دفاع در برابر تجاوز» و همچنین یکی از نوآوران و رهبران صنعت نشر کتاب الکترونیک است منتشر شده. این نقد میتواند مخاطب را در درک بهتر آثار لیهان یاری کند.
در مقدمه کتاب به قلم مترجم، ریاحی بر اهمیت این کتاب تاکید بسیاری میکند و در تلاش است که دلایل خود را از منظر ادبی، اجتماعی و هنری ارائهکند. او در مقدمه دو صفحهای خود به بیان مضمون کلی آثار لیهان پرداخته و اشارهای نیز به بازخوردهای رمانهای لیهان در جهان داشته است.
رمان رودخانه میستیک علاوه بر جذابیت، ساده و خوش خوان نیز هست. مترجم در ابتدای کتاب به خواننده اطمینان میدهد که اگر یک فصل از کتاب را بخوانید سریعا به این فکر فرو میروید که وقت آزادی برای ادامه آن پیدا کنید.