نشست نقد و بررسی کتاب «به سپیدی یک رویا» با حضور فاطمه سلیمانی، نویسنده کتاب و پروانه سراوانی منتقد در کتابخانه مرکزی شهرستان قدس برگزار شد.
به گزارش الف کتاب، در ابتدای این نشست نقد و بررسی، فاطمه سلیمانی، نویسنده کتاب «به سپیدی یک رویا» صحبت کرد و ضمن خوشامدگویی به حاضران گفت: از این که میبینم افراد زیادی در سالن هستند و همگی کتاب را خواندهاند، خوشحال میشوم. من دیروز در اینستاگرام استوری گذاشتم و گفتم که اگر در یک جمعی باشم که همگی بگویند ما کتابت را خریدیم و نخواندیم، ناراحت میشوم. اما اگر در جمعی باشم و ببینم که 50 نفر، یک کتاب را دست به دست کردند و همگی خواندند، بسیار خوشحال میشوم.
در ادامه جلسه پروانه سراوانی درباره کتاب «به سپیدی یک رویا» برسم.این کتاب، حکایاتی است که پایه آن روایت مذهبی است. روایاتی که یا سینه به سینه نقل شده است و یا در کتابها و آثاری که از شیعه باقی مانده است، آمده است. خواننده امروزی با توجه به اطلاعاتی که از داستان امروزی دارد، مثل شنوندههای زمانهای گذشته، داستان سطحی را دوست ندارد. برای او مطلوب نیست که داستانی را بشنود که یک نفر از نقطه 1 به نقطه 2 و سپس به نقطه 3 میرسد و در نهایت میمیرد. با توجه به دانش و هوش انسان امروزی، او دوست دارد که فاصله نقطه 1 تا 2 پر از حوادث باشد و نویسنده این فاصله را با توضیح، تحلیل و منطق پر کند. بنابراین این خواننده به عناصر داستان اهمیت بسیار میدهد. کتاب «سپیدی یک رویا»، شامل روایتها و حکایتهایی است که در کتابهای مذهبی، رسائل و مکتوبات مسلمانان و به ویژه شیعیان آمده است. داستان، مربوط به سفر حضرت معصومه سلامالله علیها از مدینه به قم است. سفری که قرار بود به مرو ختم بشود اما در قم به پایان رسید. شیوه این کتاب به گونهای است که مرز بین واقعیت و خیال را به هم نزدیک میکند و به همین جهت خواننده را از نظر داستانی اغنا میکند. داستان، با حمله مزدوران مامون به خانه امام رضا علیهالسلام آغاز میشود و ادامه پیدا میکند. به نظرم داستان از این جا قوت میگیرد که یکی از این ماموران به خانه امام میآید تا با غارت اموال امام رضا، ایشان را با بیاحترامی با خود ببرد که البته با درایت امام رضا، این کارش ناکام میماند. امام میآید و به او میگوید که بدون این که توهین کنید و حرفی بزنید، هر چه میخواهید بردارید و من هم همراه شما میآیم. این مامور، وظیفه دارد که امام را با خود پیش مامون ببرد تا از او بیعت بگیرد. در این سفر، امام رضا میروند و خواهرانشان تنها میمانند. طبق گفته کتاب، امام 18 خواهر دارد که در خانهای که امام رضا برایشان تهیه کرده است،زندگی میکنند و با مقرری که امام برای آنان تعیین کرده است، روزگار می گذرانند و البته بدون اذن امام رضا (به سفارش امام موسی کاظم) اجازه ازدواج ندارند. بنابراین در بازه زمانی روایت داستان، نمیبینیم که هیچ یک از خواهران ازدواج کند یا بچهای داشته باشد. در ادامه، حضرت معصومه پس از مدتی بیتابی، نامه ای از سمت امام دریافت میکند که ایشان را به مرو دعوت میکنند. بار سفر میبندند و همراه با خادمهشان، «سلطان» و یکی از خواهرانشان به اسم «اسما» این سفر را آغاز میکنند. ماجراهایی در سفر رخ میدهد تا به آخرین منزل میرسند. در نهایت، در آخرین منازل، حضرت معصومه درگیر بیماری میشود و سپس از دنیا میروند.
او به بیان ویژگیهای خوب این کتاب پرداخت و گفت: فضای داستان زنانه است. خود من به عنوان یک زن نویسنده، ترجیح میدهم که داستانی در فضای زنانه بنویسم و فضای زنانه بیشتر به دلم مینشیند اگرچه اگر فضای داستان مردانه باشد نیز با اشتیاق آن را میخوانم. فضای داستان بسیار دلنشین و پذیرفتنی است و کاملا برای مخاطب قابل لمس است. زنانی که در داستان دیده میشوند، مبرا از خطا و گناه نیستند. به خوبی میبینیم که زنان به یکدیگر حسادت میکنند، فخر میفروشند، بد دهنی میکنند، احترام بزرگتر را نگه نمیدارند و ... نسبت داشتن این زنان با ائمه یعنی دختر امام یا خواهر امام بودن، باعث نمیشود که نویسنده بخواهد تبعیضی قائل بشود و یک انسان قابل لمس را بیان میکند. قرار نیست تمام اعضای یک خانواده پاک و طاهر باشند. ما این صفات بد و ناپسند را در یکی از اعضای خانواده به اسم اسما میبینیم که با توجه به پیگیریهای من، یک شخصیت خیالی است و واقعی نیست. این موضوع به نویسنده این مجال را میدهد که واقعی بودن خانواده را بهتر نشان بدهد. در داستان، عوالم مردانه نیز وجود دارد. خصلتهای مضمون و پسندیدهی انسانی را در مردها نیز میبینیم. برادران امام به 2 دسته تقسیم میشوند. دو تا از برادران ایشان به اسم زید و عباس، علیه امام شورش میکنند، به ایشان افترا میزنند و حقانیت پدری امام رضا نسبت به امام جواد علیهالسلام را زیر سوال میبرند و بقیه را علیه ایشان میشورانند. اینان تلاش میکنند تا امامت به فرزند امام رضا نرسد. بنابراین در اینجا نیز یک رفتار طبیعی انسان را در یک خانواده میبینید. تقدسزدایی از وابستگان ائمه، نکته خیلی جالب و مهمی است که در این داستان لحاظ شده است. بگذارید یک مثال بزنم؛ اگر به ما بگویند که خداوند همیشه عصبانی است و منتظر یک اشتباه از سمت شماست تا مجازاتتان کند، خیلی نمیتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم. اما اگر وجه زیبا، رحمان و بخشنده خداوند بر ما تابانده شود، ارتباط بهتری را با او برقرار میکنیم و با علاقه درونی به سمت او میرویم. در حقیقت میخواهم بگویم که کرنش و تعظیم ما در برابر چنین خداوندی خیلی بیشتر از خداوندی است که همیشه خشمگین است. این موضوع در مورد ائمه نیز وجود دارد. تقدس مآبی در مورد کسانی که منتسب به امام هستند، چه پیروان، بستگان و ... قضیه را برای خواننده و پیروان آن امام دشوار میکند. تقدسزدایی در این کتاب به کمک اعمال و رفتار نشان داده میشود و برای من بسیار دلچسب و شیرین بود. در مورد عباس و زید، مستندات تاریخی داریم اما اسما یک شخصیت خیالی بوده است که نویسنده به داستان اضافه کرده است. او مدام غر میزند و نسبت به مهمانهایی که به دیدار حضرت میآیند، معترض است. تمایل به زر و زیور دارد و میخواهد مرفه زندگی کند. تمام اینها خصیصههایی است که ما در زندگی انسانهای عادی میبینیم. این موارد به خوبی در کتاب نشسته است و در دل داستان آمده است. از زمان پیامبر اول، یعنی حضرت آدم، موضوع تقدسزدایی را داریم. فرزندان حضرت آدم، علیه پدرشان میشوند. همچنین پسر حضرت نوح، حاضر نمیشود که سوار کشتی پدرش بشود، البته مثالهای زیاد دیگری نیز داریم که از آن جمله میتوان به همسر لوط، برادران یوسف، عایشه، ابوجهل و ... اشاره کرد. بنابراین شرح و بسط دادن اعمال ناپسند در کسانی که با پیامبران یا ائمه نسبت دارند، باعث میشوند که برای ما پذیرفتهتر شوند و باعث میشود که انسان حس دوستی و نزدیکی بیشتری را با آنان داشته باشد.
سراوانی بیان داشت: نویسنده راوی خود را از بیرون انتخاب کرده است و راوی او حضرت معصومه یا امام رضا نیست. راوی داستان، سلطان است که خادمه حضرت معصومه است. او یک انسان معمولی است. همانطور که در داستان میخوانید، هر کدام از خواهران امام رضا یک خادمه دارند. او کسی است که کارهای اجتماعی و شخصی آنان را رفع و رجوع میکند. البته آقایانی هستند که به منزل خدمت میکنند و کارهای کلی را انجام میدهند اما خادمهها کار را به صورت اختصاصی انجام میدهند و هر کس خادمه خاص خود را دارد. بنابراین ارتباط عمیقی بین شخص و خادمه او وجود دارد. این طور که ما متوجه شدیم، سلطان از بچگی با حضرت بزرگ شده است و با تمام خصوصیات و ویژگیهای ایشان آشنا است. در حقیقت، حالا که ما نمیتوانیم در داستانهای مذهبی دخل و تصرف داشته باشیم و باید از روایات مستند استفاده کنیم، سلطان انتخاب زیرکانه نویسنده است که داستان را از زبان او پیش میبرد. نویسنده پیامهای خود را از طریق سلطان منتقل میکند. دقت کنید که سلطان، معصوم نیست و بنابراین مبرا از گناه نیست. شخصیتهای دیگر یعنی خواهران امام هم معصوم نیستند اما بالاخره یک حرمتی دارند و خیلی هم مایل نیستیم که داستان را از زبان آنان بشنویم. در اینجا یک شخصیت خیالی به عنوان خواهر حضرت معصومه توسط نویسنده خلق شده است. تمام ناپسندیها و کارهای دوستنداشتنی را از اسما میبینیم. او حسادت میکند، بد اخلاق است، مالاندوز است و ... این کارها را از زبان و اکت داستان میشنویم. در خلال داستان، روایتهای مختلفی از زبان شیعه نقل شده است که در کتب مختلف، سخنرانیها و ... شنیدهایم. خوبی که این کتاب دارد این است که کلیت این موارد را جمع میکند و به گونهای به مخاطب میرساند که دچار اشتباه نمیشود. برای مثال، با پیشرفتن حضرت در سفرشان و به بهانه استقبال مردم از ایشان، حکایتهای مختلفی را مطرح میکند و در داستان میبینید که حکایتها و روایات مختلف مطرح میشود. بنابراین هر چه قدر که داستان جلو میرود حکایتهای زیادی را راجع به امام موسیکاظم و کرامات ایشان میشنویم. این حکایات به قدری خوب در داستان نشسته است که میتواند تصویری کلی را از امام موسی کاظم و امام رضا از زمان تولد تا شهادت به دست دهد. این موضوع از جذابیتهای داستان است. همهی ما این حکایات را از منابع مختلف شنیدهایم اما در اینجا با این که مجددا آن را میشنویم، اما چون در قالب داستان است، خواندنی میشود.
این منتقد ادبی اضافه کرد: نکتهی جالبی که در کتاب وجود داشت مربوط به فوت حضرت معصومه بود. در جایی از داستان میخوانیم که حضرت میگویند که یکی از فرزندان اهل بیت در قم از دنیا میرود، ایشان از ابتدا نمیداند که این فرزند، خود ایشان است اما وقتی به آن مکان میرسد، متوجه میشود که خودشان هستند. علاوه بر حکایات و روایات مذهبی، در این کتاب به مستندات تاریخی نیز میرسیم. برای مثال به فرقه واقفیه اشاره شده است. این موضوع چیزی است که در لابهلای حکایات از زبان سلطان برای مخاطب بیان میشود. واقفیه گروهی بودند که میگفتند امام موسی کاظم، امام موعود است و بعد از ایشان، امام دیگری را قبول نمیکردند. جالب است که با اینکه شهادت ایشان را دیده بودند، معتقد بودند که امام مجددا زنده میشود، برمیگردد و جهان را مسخر میکند. روایاتی که امام رضا و بقیه امامان بعدی، برای این گروه میآورند برایشان قابل قبول نیست. این فرقه یک دنباله دارد؛ در زمان امام حسنعسگری، یک گروهی به اسم واقف داریم که ایشان را امام موعود میدانستند. تمام انحرافات مذهبی و فرقهای از سیاستهای بنیعباس بود. وقتی فرقههای جعلی درست میشود، فکر و ذکر تعدادی از مردم به سمت و سوی آن میرود و ولایت امام برحق، مورد شک قرار میگیرد و برایشان آزار و اذیت درست میشود. این کاری است که بنیعباس برای چند امام انجام داد و شرایط سختی را برای آنان فراهم کردند. منابع کتاب، یکی از مهمترین بخش های کتاب است. هیچ وقت عادت ندارم که قبل از تمام شدن کتاب، آخرش را بخوانم. همین طور که داستان را میخواندم و جلو میرفتم، با روایتهایی روبهرو میشدم که آنان را از سالیان تحصیل، سخنرانیها و ... به یاد داشتم البته منبعش را نمیدانستم. خیلی از حکایاتی که در کتاب آمده بود را قبلا نیز خوانده بودم اما دوست داشتم که بدانم منبع آن در کجاست. تا آخرین برگه کتاب صبر کردم و وقتی کتاب تمام شد، منابع را دیدم و واقعا از دیدن آن لذت بردم. اگر قرار است داستانی را بخوانیم که تخیلی است و یا نیمی از واقعیت است، بهتر است که مستند باشد. حتی اگر قرار است که یک رمان غیر جدی را بخوانیم، درست است که نویسنده اطلاعات درست را به ما بدهد. منابعی که در پایان کتاب ذکر شده است، یکی از تحسینبرانگیزترین کارهایی است که در این کتاب انجام شده است.
در ادامه این جلسه، فاطمه سلیمانی صحبت کرد و ضمن پاسخ به برخی از نقدها گفت: در مورد فضای زنانه باید بگویم که این فضا به این دلیل نیست که من یک نویسنده خانم هستم اما چون فضا اینچنین نوشتن را میطلبید، این گونه نوشتم. شاید هم کمی به داستان لطمه زده باشد چرا که بعضی از آقایان آنرا دوست نداشتند. در مورد اسما باید بگویم که از شنیدن نظرات شما بسیار خوشحال شدم چرا که راجع به آن نقدهای بسیار زیادی را شنیدم. حتی در یکی از نقدها به من توهین شد و اشک من را درآوردند و گفتند که تو حق نداشتی که چنین شخصیتهایی را در داستان بیاورید. استدلال من این است که وقتی عباس و زید وجود دارند که این مقدار بد هستند، ممکن است که خواهری نیز با این ویژگی وجود داشته باشد. البته او شاید خیلیهم شخصیت بدی نباشد و فقط تمایلات زنانه دارد. علاوه بر این، میخواستم تا تعادل را برقرار کنم. اگر میآمدم و میگفتم که حضرت معصومه خوب است و همه هم خوب هستند، خوبی ایشان دیده نمیشد. این که دو خواهر در یک شرایط بزرگ شده باشند و یکی خوب باشد و دیگری بد باشد، نشان از خوبی آن حضرت است. در مورد زاویه دید سلطان باید بگویم که من نمیدانستم که در ذهن حضرت معصومه چه میگذشته است و نمیتوانستم راجع به ایشان یا امام رضا تخیل بکنم. دقت کنید که اگر میخواستم راوی داستان اول شخص یا دانای کل باشد، باید در ذهن ایشان باشم که نیستم. بنابراین باید نزدیکترین کسی که وجود داشت را انتخاب کنم. حضرت زینب سلامالله علیها و حضرت عباس علیهالسلام در کنار حضرت معصومه از معصومین نیستند اما صحبت کردن راجع به آنان سخت است. باید بگویم که در تاریخ، راجع به حضرت معصومه، فقط 4 خط پیدا کردم و تمام چیزهایی که در کتاب نوشتم، حاصل تحقیقاتی است که راجع به امام رضا، امام جواد و ... داشتم. در میان این تحقیقات، اشتراکاتی پیدا کردم و بر همین اساس نتیجه گرفتم که باید چگونه باشد. در مورد منابع نیز باید بگویم که اعتقاد دارم که حتی راجع به داستانهای اجتماعی نیز باید تحقیق کنم. خاطرم هست که در کتابی که با موضوع بمبگذاری در حرم امام رضا نوشته بودم، تمام جزئیات شامل مصدومان، بیمارستانی که مصدومان رو پذیرش کرده بود و .. تحقیق کردم. ممکن است که هیچ یک از این اطلاعات در داستان نیامده باشد اما به نظرم نویسنده باید بر داستان اشراف داشته باشد چرا که اعتماد خواننده بالاتر میرود.
در ادامه جلسه، پرسش و پاسخ حاضران شروع شد. فاطمه سلیمانی در پاسخ به سوالی مبنی بر این که چرا خواهران امام رضا بدون اجازه ایشان، نمیتوانستند ازدواج کنند، گفت: چند نقل قول هست. عده ای میگویند که افراد به دلیل آن فضای خفقان میترسیدند که به خواستگاری خواهران امام رضا بیایند و ... در اعراب موضوعی وجود دارد و آن هم موضوع ولایت است. بعد از فوت امام موسی کاظم، ولایت به حضرت احمد میرسد اما چون امام رضا، امام بعدی است، ولایت خواهران و اذن ازدواج به امام رضا میرسد. البته این بدین معنی نیست که امام رضا در ازدواج آنان سختگیری میکرده است بلکه موضوع اذن ازدواج و قیم بودن ایشان مطرح است.
این نویسنده در پاسخ به سوالی مبنی بر وجود شایعاتی از خواستگاری مامون از حضرت معصومه گفت: متن نامه در تاریخ نیامده است. نامه ای برای حضرت معصومه آمده است و معلوم نیست که در آن چه آمده است. البته در بین مردم این شایعه وجود داشته است که نامه، خواستگاری مامون از حضرت معصومه بوده است و ایشان این سفر را آغاز میکند تا پاسخ این خواستگاری را بدهد. در فصل اول کتاب، شخصیتهای زیادی را معرفی کردم. فکر میکردم که این کار به رمان کمک بکند اما ظاهرا باعث سردرگم شدن خواننده شده است. به همین دلیل سعی میکنم در کتاب بعدیام این کار را انجام ندهم.
سلیمانی دربارهی ویراستاری کتاب و عاشقانه بودن کتاب گفت: نویسنده، ویراستار نیست و کار ویراستاری را کس دیگری انجام میدهد. دوست داشتم که یک داستان عاشقانه را نیز در کتاب پیش ببرم اما فکر کردم که ممکن است ذهن خواننده را مغشوش کند. با این حال، اشاراتی که در داستان شده بود، حس کنجکاوی را در خواننده بالا میبرد. در نهایت ترجیح دادم که به صورت گسترده به آن نپردازم چرا که ممکن بود به کمرنگ شدن نقش حضرت معصومه منجر شود.
سراوانی در مورد ویراستاری کتاب گفت: ویراستاری روند جداگانهای دارد که خیلی به نویسنده مرتبط نیست. ویراستار یک الگو دارد که طبق آن عمل میکند و کار را نگارش میکند. به نظرم در این کتاب به تاریخ معاصر پرداخته شده است چرا که به کسانی در داستان اشاره میشود که روزانه نویسی میکنند. در دوران قاجار به بعد افرادی را داریم که روزانهنویسی انجام میدادند و این سبک در کتابهای تاریخی آن دوران نیز دیده میشود.
فاطمه سلیمانی ضمن اشاره به بخشی از کتاب گفت: عباسیها، از عبای سیاه استفاده میکردند و نشانشان بوده است. سادات و ائمه عبای سبز میانداختند و عباسیان عبای سیاه میانداختند. وقتی که امام رضا در مرو، ولیعهد میشوند، همه مردم تصمیم میگیرند که به جای عبای سیاه عباسیان، عبای سبز علوی را بپوشند. در این زمان، مامون میبیند که همه چیز به هم ریخته است و تصمیم میگیرد که خودش نیز عبای سبز به تن کند تا از شورش جلوگیری کند. همین موضوع باعث میشود که همه مردم عبای سبز به تن کنند.
نویسنده کتاب «به سپیدی یک رویا» در پاسخ به سوالی مبنی بر روایت شهادت یا فوت حضرت معصومه گفت: روایتهای متفاوتی از فوت یا شهادت حضرت معصومه وجود دارد. عده ای میگویند که حضرت معصومه مسموم شده است و دلیل فوتشان همین است و روایت دیگر این است که در ساوه جنگ میشود و تعدادی حدود 4 هزار نفر به شهادت میرسند و ایشان از غم شهادت برادرانشان مریض میشوند. نتیجه تحقیقات من نشان میداد که اصلا جنگی در ساوه نبوده است و ایشان مسموم شده است. ما توقف 2-3 ماههای نیز قبل از چاپ برای این موضوع داشتیم و با مشورت با ناشر، تحقیقاتی را انجام دادیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که روایت بیماری معتبرتر بوده است.
سلیمانی دربارهی روایت دوران بیماری حضرت معصومه در کتاب گفت: وقتی یک کتاب تاریخی را مینویسیم، همه آخر داستان را میدانند. برای مثال وقتی شما راجع به عاشورا مینویسید همه آخر داستان را میدانند. بنابراین نوع پرداخت به داستان است که تفاوت دارد. باید بگویم که راجع به بیماری حضرت معصومه و دوران آن در منزل موسیبن خضرج اطلاعات زیادی نداشتم. خیلیها دوست داشتند که من طول دوران بیماری ایشان را در منزل موسیبن خضرج ثبت میکردم اما نمیتوانستم. البته اگر می خواستم این 17 روز را دقیق بگویم، شاید کمی برای مخاطب خستهکننده میشد.
سراوانی در صحبتهای پایانی خود در مورد اسم کتاب گفت: باید بگویم که اسم کتاب به دل من ننشست. این اسم برای یک کتاب خیالانگیز است اما وقتی داستان را میخوانیم میبینیم که موضوع آن متفاوت است. میخواهم بگویم که به نظرم، اسم کتاب با داستان مناسبت زیادی نداشت. البته طرح جلد آن بسیار زیبا بود.