مسئولان گول این میز و صندلی‌ها را نخورند

کورش شجاعی،   3970323040

جسم زخم خورده اش سال هاست که مهمان بستر است، دست چپش از آرنج قطع شده، بینایی ظاهری هر دو چشم «خدابینش» از دست رفته، قطع نخاع توان حرکت و راه رفتن را از او گرفته است.

مسئولان گول این میز و صندلی‌ها را نخورند

جسم زخم خورده اش سال هاست که مهمان بستر است، دست چپش از آرنج قطع شده، بینایی ظاهری هر دو چشم «خدابینش» از دست رفته، قطع نخاع توان حرکت و راه رفتن را از او گرفته است، لب و دهان و دندان هایش همچنان نشان زخم ترکش را دارد، خس خس سینه و صدای خش دارش هنوز از اثر شیمیایی شدن آن سال ها حکایت ها دارد.

سیدعلی اصغر صائمی این روزها حوالی 40 کیلومتری پایتخت زیرسقفی با همسر و فرزندانش زندگی می کند، آثار «بندگی» و «رضایت» در چهره و کلام دلنشین و بی ریایش موج می زند.این جانباز سرفراز و دلاورمرد روزهای حماسه و خون در پاسخ به سوال گزارشگر برنامه «بدون تعارف» خبر 20:30 که از او می پرسد، شما همیشه همین طور به صورت خوابیده هستید بی معطلی پاسخی می دهد سرشار از شور و شوق و معرفت و بصیرت و چنین بر زبان می راند و می گوید: «خوابیده نیستیم ما همیشه بیدار و آماده ایم».اگر این سیدعلی اصغرهای غیرتمند دل بزرگ و امیدوار و ره یافته به حریم عشق الهی که قهرمانان و پهلوانان عرصه ایمان و دلدادگی و اسطوره های ایثار و جوانمردی «بیدار» و «آماده» نبودند فقط خدا می داند چه بر سر این سامان می آمد!الگوها و اسطوره های واقعی و عزیزی که عزت و استقلال و سرافرازی ایران مدیون ایمان و جانفشانی ها و جانبازی ها و «آزادگی ها» و رزم دلاورمردانه و بیداری و بصیرت «آن روزها» و «این روزها»ی این عزیزان است.

سیدعلی اصغرهایی که صادقانه و متواضعانه می گویند: «ما از هیچ کسی توقعی نداریم». این چه روح بزرگ و دل و جان خداباوری است که این چنین بر پیمان با خدا بسته خود استوارند و با وجود همه تنگناها و محدودیت هایی که جسم چاک چاک و تکه تکه شده ایشان برای خود و اعضای خانواده شان ایجاد می کند همچنان به عهد و میثاق خود با شهیدان و خدای شهیدان وفادارند.خدایا چه بزرگوار بندگانی آفریدی و در زمین در مقابل چشم های ما گذاشتی تا شاید ببینیم و دریابیم و راه را بیابیم و در خواب نباشیم و تا شاید برخی مدعیان و مسئولانی که خود را صاحب انقلاب و کشور و ارباب مردم و مستحق برخورداری از تابعیت دوگانه و دست اندازی به بیت المال می دانند، به خود آیند و ببینند که این وطن به چه بهای سنگینی حفظ شده به بهای خون شهیدان، قطع نخاع شدن و خالی شدن چشم ها و جدا شدن دست ها و پاهای فراوانی از پیکر دلاورمردانی که عاشقانه و مومنانه در راه قرب به خداوند و حفاظت از دین و میهن و ناموس ایرانیان گام برداشتند، استوار مردانی که کوه ها در مقابل عظمت و بزرگی روحشان سرخم می کنند. ماجرای زندگی و دلاور مردی این جوانمردان، قصه و افسانه نیست بلکه این ها بخشی از واقعیت های عینی و موجود زمانه ماست که برخی نمی خواهند ببینند!

ماجرای امروز تاسیس خیریه و یتیم داری های این عزیزان در کنار دیگر خیران و نیکوکاران این دیار واقعیت دارد.ماجرای شهادت پدر و مادر صائمی عزیز در جریان موشک باران سال 66 توسط رژیم صدام در تهران واقعیت دارد. قصه شهادت دو برادر سیدعلی اصغر، روایت رشادت ها و جانبازی های او و ماندن پیکر تکه تکه شده اش پس از  عملیات و بعد یافتن و در تابوت گذاشتن جسم بی جان این رزمنده عزیز واقعیت دارد. آری قصه های بی تابی خواهر این بزرگ مرد و اجازه خواستن از ستاد معراج برای وداع با پیکر برادر حقیقت دارد. ماجرای بخار بنشسته بر پلاستیک دور جنازه پیچیده شده علی اصغر! و بعد فریاد خواهر و احیای سیدعلی اصغر هم واقعیت دارد.

آری این که پسر این جانباز سرافراز نیز امروز لباس مدافعان حرم به تن  دارد واقعیت و البته حکایت ها دارد.هزار و یک واقعیت پنهان و آشکار دیگر در وادی عشق و ایثار و جوانمردی و جانبازی و آزادگی رزمندگان و دلاورمردان ایران وجود دارد که قلم و بیان از نگارش و وصف آن قاصر است.قاصر از بیان بزرگی های کسانی مثل سیدعلی اصغر که خود را همچنان «سرباز کوچک» ایران و انقلاب و اسلام می دانند و می گویند «هنوز رزمنده ایم» و اگر خطری دین و میهن را تهدید کند همین باقی مانده جسم خود را تقدیم می کنیم تا «سپر» و «کیسه شن» شود برای دفاع از قرآن و ایران.بزرگ مردانی که گرچه در بستر هستند اما «خواب» نیستند بلکه همچنان بیدار و آماده اند غیورمردان و دیگر خواهانی که تنها خواسته شان از مسئولان خدمت به مردم است. چه صادقانه این کلمات را صائمی قهرمان بر زبان می راند و می گفت: بزرگ ترین نعمت و سعادت برای مسئولان خدمت به مردم است و مراقب باشند میز و صندلی هایشان فریب شان ندهد.

همه رزمندگان و جانبازان از جمله سیدعلی اصغر، مجاهد و ایثارگر اصلی را همسران فرشته خو و وفادار و فرزندان خود می دانند که این چنین سال ها جسم های تکه تکه و زخم خورده ایشان را در کنار خود دارند، در کنار که نه بلکه این یادگاران ارزشمند و الگوهای ایثار و جوانمردی را مثل «گل» بر سر و سینه خود نگاه می دارند و نفس به نفس هایشان بسته اند، خداوند عزت همه جانبازان و ایثارگران و خانواده های گران قدرشان را تا سیراب شدن از حوض کوثر به دست امیرمومنان و فاطمه زهرا مستدام بدارد.