«دیالکتیک روشنگری»
نویسندگان: تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر
مترجمان: مراد فرهادپور و امید مهرگان
ناشر: هرمس، چاپ اول 1396
359 صفحه، 24000 تومان
****
معرفی کوتاه این اثر کار بسیار دشواری است؛ زیرا دیالکتیک روشنگری دیگر جزو آثار اصلی و کلاسیک فلسفه به شمار میآید. چنین آثار سترگی نیاز به شرح و تفسیر مفصل دارند و نه یک معرفی مختصر که چه بسا چیزی از ابهام تصوری که خواننده از آن در ذهن دارد، کم نکند. همچنین در ابتدای این نوشتار باید به این نکته مهم اشاره کنیم که غنا و پیچیدگی مضمون، خاص بودن سبک و نوآوری در ساختار باعث میشود که فهم خوانندگان از این اثر یکسان نباشد. چنین اثری نیز برای تحریک و به راه انداختن افکار نگاشته شده است و نه ارائه یک سری گزارههای نهایی برای حفظ کردن و تکرار شدن.
تئودور آدورنو (1903-1969) و ماکس هورکهایمر (1895-1973) منتقد مدرنیته هستند، اما نقد آنها به مدرنیته سطحی و ظاهری نیست، بلکه ریشهای و مبنایی نیست. آنها اصل و سرچشمه آن را نشانه گرفتهاند که عبارت است از روشنگری. روشنگری حکم نرمافزار مدرنیته را دارد، همانطور که صنعت و تکنولوژی جنبه سختافزاری آن است. این اثر نقد روشنگری است، اما این نقد از یک موضع بیرونی انجام نمیشود، بلکه نوعی نقد درونی است؛ نقدی دیالکتیکی. منظور این است که روشنگری بذرهای ویرانی خود را در درون خویش کاشته است و نویسندگان مشیخواهند درون و باطن روشنگری را آشکار کنند. اما با چه روشی این کار را میکنند؟ پاسخ این است: دیالکتیک. و البته این دیالکتیک هم از بیرون بر روشنگری تحمیل نمیشود، بلکه چیزی است که در درون آن رخ میدهد. همچنین نقد آنان از روشنگری همهجانبه است و نه تکبعدی. لذا میبینیم که سویههای مباحث متنوع است؛ معرفتشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی. لذا ارزش این اثر منحصر به چارچوب فلسفه نیست و در سایر علوم انسانی هم به کار میآید.
از نظر آنان روشنگری با دست خویش خودش را تخریب کرده و میکند. بر این اساس، پرسش اصلی این خواهد بود که چرا واقعیتهایی از دل روشنگری بیرون آمد که کاملا برخلاف آرمانهای درخشان آن بودند؟ آیا شکست روشنگری ناشی از علل بیرونی است؟ برخی از متفکران چنین نظری دارند و میگویند عواملی از بیرون مانع تحقق پروژه روشنگری شدهاند. در مقابل، کسانی همچون هورکهایمر و آدورنو نظر دیگری دارند. آنها بر این باورند که شکست روشنگری عوامل بیرونی ندارد و علل آن در درون خود آن نهفته است، اما دیده نمیشوند. آنان میخواهند در این اثر خود این امور پنهان را بر آفتاب افکنند.
علاوه بر یادداشت مترجمان، دو دیباچه نویسندگان نیز هست که مربوط به دو چاپ مختلف این کتاب است. چاپ اول مربوط به سال 1947 و دومی 1969. این سه مورد مسئله و کلیت نگاه این کتاب را مطرح میکنند. اولین فصل، "مفهوم روشنگری"، به تعریف همهجانبه این مفهوم میپردازد. نویسندگان میخواهند همه معانی نهفته در آن را بیرون بکشند. لذا این فصل به عنوان مبنا و اساس فصلهای بعدی است. فصلهای دوم تا پنجم به ترتیب به مسئله اسطوره، اخلاق، فرهنگ و رسانه، و یهودستیزی میپردازند. روشنگری که داعیه هرگونه اسطورهزدایی داشت، خود اسطورههای جدیدی خلق کرد. آرمانهای اخلاقی آن در عمل شکل جدید از توحش را به وجود آورد. فرهنگ و رسانهها ابتذال شرمآوری را گسترش دادند و یهودستیزی هم در مقام یکی از شرمآورترین پیامدهای روشنگری همه آن مشکلات را یکجا در خود جای داده است. همه این موارد موضوع تاملات ژرف و گسترده این دو متفکر مکتب فرانکفورت قرار میگیرند.
یکی از وجوه مشترک همه بررسیها این است که نویسندگان به جزئیات دقت میکنند تا به کلیات دست یابند. اینگونه رابطه مستلزم بررسی رابطه میان جزء و کل است؛ رابطهای که شکل دیالکتیکی به خود میگیرد. این روش و منطق بررسیها همان دیالکتیک منفی است که با نام هورکهایمر و آدورنو گره خورده است و بعدها بسیاری آن را در نوشتههای خود به کار بردند. ویژگی مهم دیالکتیک منفی آن است که هر گونه سازش تام را غیرممکن میداند و آن را به عنوان چیزی خیالپردازانه تلقی میکند. با این روش نویسندگان میخواهند بحران را در همه چیز نشان دهند، حتی در امور ساده و کوچک و روزمره. طبیعی است که در این اثر همه چیز نقد میشود؛ نقد تکنولوژی، رفاهزدگی، ابزارمحوری، نظریات پوزیتیویستی، متافیزیک، لیبرالیسم، بوروکراسی، سیاست و فلسفه تخصصی دانشگاهی. همه اینگونه امور حاوی تناقضاتی هستند که باید آشکار شوند. زبان هم حالت تناقضوار پیدا میکند و سبک نوشتار متفاوت میشود. ساختار کلی این اثر، به سبک و سیاق برخی نوشتههای دیگر متفکران مکتب فرانکفورت همچون والتر بنیامین (1892-1940)، تاملات تکهتکه است.
بخش پایانی کتاب "یادداشتها و طرحها" نام دارد. این قسمت یادداشتهای کوتاهی است در حد یک الی دو صفحه و گاهی نیز کمتر یا بیشتر از این. این یادداشتهای جالب و خواندنی بیست و هفت مورد است و در موضوعات مختلفی هستند. این نوشتهها در اصل نسخه اولیه طرحهایی هستند که نویسندگان قصد داشتند در آینده آنها را بسط دهند اما مجال آن را نیافتند و به همان صورت منتشر شدند؛ زیرا همین حالت خام آنها نیز مضامین مهم و مفیدی دارد. اشاره به عنوان برخی از آنها، هم تنوع آنها را آشکار میسازد و هم تا حدی نشان میدهد که با جستارهایی متفاوت و متمایز مواجهیم: روانشناسی حیوان، برای ولتر، انزوا از طریق ارتباط، علاقه به تَن، جامعه تودهای، فلسفه و تقسیم کار، تبلیغات.
پایانبخش کتاب پیوستی است به قلم ویراستار ترجمه انگلیسی اثر. گونزلین اشمید نور با توجه به یادداشتهای به جا مانده از دو نویسنده و اظهارنظرهای شفاهی آنان نشان میدهد که هر بخش از کتاب توسط چه کسی نوشته شده و سهم هر کدام چیست و چقدر است. هورکهایمر و آدورنو ادعا میکنند که نه فقط هر بخش، بلکه تک تک جملات کتاب کار مشترک هر دوی آنان است و هر دو به یک اندازه و به یک شیوه در تمام قسمتهای آن نقش دارند. اما در این بخش معلوم میشود که اینطور نیست.
این اثر مهم سالها پیش توسط ناشر دیگری چاپ شده بود که دچار مشکلاتی شد و رو به افول نهاد. این کتاب هم سالها نایاب بود تا اینکه انتشارت هرمس دوباره آن را تجدید چاپ کرد و اینک در دسترس علاقمندان است. پس از گذشت تقریبا هفتاد سال از انتشار کتاب هنوز هم با همان مسائلی مواجهیم که در آن مطرح شدهاند. پاسخهای دیگری هم به آن پرسشها داده شده اما لزوما از آنچه هورکهایمر و آدورنو گفتهاند بهتر نیست. دیدگاه آنان همچنان آموزنده است.
در پایان تذکر این نکته مهم است که این کتاب یک اثر متعارف نیست؛ چیزی صاف و ساده و مشخص نیست. از این روی، کتابی نیست که خواننده روی مبل و صندلی لم بدهد و به سادگی آن را روزنامهوار بخواند و چیزهایی ثابت بیاموزد و لذت ببرد. اساسا نویسندگان با کل چنین وضعیتی بهشدت مخالفاند. این اثر را بدون تامل و تفکر نمیتوان مطالعه کرد. چرا که اساسا برای تامل جدی نوشته شده و چه بسا خواندنش نیز مساهمت در گستردن خود آن افقی باشد که کتاب فرا روی ما میگشاید.
*دکترای فلسفه