درسی که از مذاکره در زمان علی (ع) نگرفتیم

غلامرضا احسنی آرانی، گروه تعاملی الف،   3970315095 ۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار
درسی که از مذاکره در زمان علی (ع) نگرفتیم

ایام شهادت امیر مومنین علی ع فرصت مناسبی برای مرور لحظات تاریخی زندگی ایشان است. امیر مومنین ع در چنین شب هایی در محراب عبادت فریاد «فزت و ربّ الکعبه» سر داد و با فرقی شکافته، به آسمان عروج کرد تا ندای آسمانی «تهدّمت و الله ارکان الهدی» رفعت مقام علی ع را فریاد زند. او با شهادت خویش نه تنها از دنیای بدون فاطمه س راحت شد، بلکه از نفاق برخی از یاران خویش و جهالت و نادانی برخی دیگر، خلاص شد. چه زیبا رهبر عزیزمان فرمود که سه دشمن در مقابل امیر مومنین ع صف آرایی کردند: «پیشوای عدالت خواهان با سه جبهه رویارو بود؛ «قاسطین» یعنی دشمنان بنیانی و مخالفان اصل حکومت او، «ناکثین» یا همان همراهان سست‌بنیاد و «مارقین» یعنی کج‌فهم‌ها و انسانهای نادانی که سران‌شان خائن بودند اما خودشان به خیال تبعیت از قرآن در مقابل قرآن مجسم یعنی امیرمومنان ایستادند.»[1] و چه زیباتر فرمود: «جبهه دشمنان و مخالفان امام راحل نیز ترکیبی از همین سه گروه بود؛ قاسطین یعنی امریکا، رژیم صهیونیستی و وابستگان داخلی آنها که با اصل جمهوری اسلامی دشمنی دارند، ناکثین یا عهدشکنان و همراهان سست‌کمربند که به علت خواسته های دنیایی در مقابل امام ایستادند و مارقین که با عدم درک موقعیت کشور و نفهمیدن جبهه بندی دشمنان، حقانیت حرکت امام را تشخیص ندادند... امروز هم همین سه گروه در مقابل میراث بزرگ امام خمینی یعنی جمهوری اسلامی صف آرایی کرده اند.»[2]

یکی از وقایعی که به خوبی جهالت و نفاق موجود در برخی از یاران علی ع را نمایان می کند، جنگ صفّین و ماجرای حَکَمیت است. پس از چند ماه جنگ و ریخته شدن خون‌هایی فراوان، مالک اشتر به چند قدمی خیمه معاویه رسید. تنها چند گام تا پیروزی و در هم پیچیدن فتنه معاویه باقی است. اما به ناگاه به دستور عمرو عاص، قرآن ها به نیزه می شود و برخی سست بنیان و جاهل، البته به سرکردگی منافقان همراه معاویه، با هجوم به امیر مومنین ع او را تهدید می کنند که یا به مالک اشتر دستور بازگشت بده یا تو را خواهیم کشت. اما این گروه چه خواسته ای دارند؟ آنان خواهان مذاکره و اتمام جنگ بدون خونریزی هستند یا به عبارت بهتر، دشمن جنگ با مسلمانان و موافق صلح اند!

در این بین، اهل شام و اهل کوفه توافق بر حَکَمیت کردند و اهل شام، عمرو عاص را حَکَم قرار دادند. اما اشعث و خوارجان آینده، بدون نظر خواهی از امیر مومنین ع بر ابوموسی اشعری به توافق رسیدند و توافق خویش را به علی ع اعلان کردند. اما روشن است که او این مرد را نخواهد پذیرفت. علی ع فرمود: «من به ابو موسی رضایت نمی دهم همو که در جنگ با من همراهی نکرد و مردم را از همراهی من بازداشت و خود فراری شد تا اینکه پس از چند ماه به او پناه دادم»[3] علی ع ابن عباس را برای حکمیت پیشنهاد داد. اما در پاسخ همین افراد منافق و جاهل شنید: «به خدا قسم تو و ابن عباس با هم تفاوتی ندارید. ما کسی را حَکَم قرار می دهیم که میانه رو باشد نه نزدیک به معاویه و نه نزدیک به تو» باز علی ع فرمود: «من مالک اشتر را حَکَم قرار دادم.» و باز شنید: «آیا به جز اشتر کس دیگری زمین را بر ما به آتش کشید؟ و آیا هم اکنون در حُکم اشتر نیستیم؟» اینجا بود که علی ع فرمود: «حال که تنها ابوموسی را قبول دارید، هر که را می خواهید بفرستید.»[4]

اینان به دنبال ابوموسی اشعری در منطقه عُرض شامات فرستادند که برای فرار از جنگ به آنجا پناهنده شده بود. پیک به سراغ او رفت و خبر توافق بر صلح را رساند. ابوموسی گفت: « الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» و خبر حَکَم قرار دادن او را بیان کرد و ابو موسی گفت: « اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ‏»

اما این تمام ماجرا نیست، بلکه نقطه آغاز است. امیرمومنین ع عهدنامه و پیمانی را برای حَکَمیت نوشت. در این پیمان نامه، از عمروعاص و ابوموسی پیمان گرفت که حکم آنها تنها به کتاب خدا باشد و اگر در کتاب مطلبی را نیافتند، تنها به سنت پیامبر ص حکم کنند و دو حَکَم باید از تبعیت هوای نفس و شبهات دوری کنند و بر اجتهاد خویش عمل نکرده و حکمی همراه ظلم نکنند. دو حَکَم باید در زمینی بی طرف بین اهل شام و اهل عراق به مذاکره بنشینند و همراهان این مذاکره، تنها به رضایت هر دو طرف باشد و اگر شرایط بیان نشده رعایت نشود، حکم این دو، بر هیچ کس الزام آور نیست.[5]

از اینجا به بعد ماجرای حکمیت را همه می دانند. اما آنچه دل‌ها را به درد می آورد، فریادهای خبیثی است که پس از شکست حَکَمیت به علت رعایت نکردن شروط امیر مومنین ع، بلند شد. همین موافقان صلحی که با تهدید، امیرمومنین ع را وادار به پذیرش حَکَمیت کردند و همانان که نظر علی ع در حَکَم قرار دادن ابن عباس یا مالک اشتر را نپذیرفتند، با ندای «لا حکم الا لله» به مقابله با علی ع پرداختند. نُمَیر عبسی نقل می‌کند: «علی ع از کنار رزمندگانی از قبیله هَمدان عبور می‌کرد که گروهی از آنان به سراغ وی آمدند و گفتند: «چرا با مسلمین (معاویه و لشکریانش) بدون اینکه مرتکب گناهی شده باشند، جنگ کردی؟ و چرا در امر الهی سازش کردی؟ و چرا به دنبال حکومت رفتی؟ و چرا مردان را در دین خدا حَکَم قرار دادی؟ حکم تنها برای خداست «لا حکم الا لله»»[6]

آیا جز این بود که اینان و دیگر افراد سست بنیان، حَکَمیت را به امیرمومنین ع تحمیل کردند و حتی به حَکَم مورد نظر او تن نداده و حَکَمین نیز شرایط علی ع را رعایت نکردند؟ اما چه خبیثانه، نه تنها از علی ع و امت عذرخواهی نکردند، بلکه مسئولیت مذاکرات و شکست را بر عهده امیرمومنین ع گذاردند و با شمشیرهای برهنه جنگی دیگر (نهروان) را با فریاد «لا حکم الا لله» بر او تحمیل کردند.

اِبَانَهُ ابْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُطَّهَ نقل می‌کند: «ابن عباس پیش از آغاز جنگ نهروان، برای اتمام حجت به سراغ خوارج رفت و علت مخالفت و دشمنی آنان با علی ع را جویا شد. آنان گفتند: « به سه دلیل با علی ع مخالفیم. چون علی ع مردان را در دین خدا حَکَم قرار داد و کافر شد و چون جنگید و غنیمت نگرفت (جنگ جمل) و چون امیر المومنین را پس از اسم خویش در عهدنامه حَکَمیت پاک کرد.[7] امیر مومنین ع در پاسخ فرمود: خداوند در قرآن برای صید[8] و اصلاح بین زن و شوهر،[9] مردان را حَکَم قرار داده است. اما آیا توقع دارید در جنگ جمل، مادرتان عایشه را اسیر کرده و شما مانند کنیز با او رفتار می کردید؟ اگر او را مانند کنیز بدانید، کافر شدید در حالی که او مادر شماست و اگر او را مادر خود ندانید آیه قرآن را تکذیب کرده‌اید: « َ اَزْوَاجُهُ اُمَّهَاتِکُمْ»[10] در پاک کردن امیرمومنین پس از نام خویش نیز به رسول خدا ص در ماجرای صلح حدیبیه تاسی کردم. رسول خدا ص از علی ع برتر بود و با محو رسول الله از نبوت خارج نشد.»[11]

عجب ماجرای دردناک و آشنایی است

روزی گفتند: باید با مذاکره، سایه شوم جنگ را برداشت. یک روز گفتند: مذاکره محل بده بستان است نه محل بیانیه خواندن و پافشاری بر حقوق. باز گفتند: باید تحریم ها برداشته شود تا مشکل آب خوردن نیز حل شود. با هر تلاشی بود، مذاکرات را جلو بردند. مکرّرا خطوط قرمزی برای مذاکرات ترسیم شد. خطوط قرمز زیر پاگذاشته شد. مجددا برای عمل به برجام، شروطی تعیین شد. آن شروط نیز رعایت نشد. برجام با خروج آمریکا شکست خورد. اما نه تنها خبری از عذر خواهی از رهبری و ملت نبود، بلکه مذاکرات زیر نظر رهبری عنوان شد و برجام را تصمیم نظام قلمداد نمودند و نوک پیکان انتقادات را از خود به سمت رهبری تغییر دادند.

عجب شباهتی است بین مظلومیت علی ع و شرایط امروز کشور عزیزمان

***

[1] 14 خرداد 1397

[2] 14 خرداد 1397

[3] وقعه صفین ؛ النص ؛ ص499

[4] وقعه صفین ؛ النص ؛ ص500

[5] وقعه صفین ؛ النص ؛ ص504

[6] الغارات (ط - القدیمه) ؛ ج‏1 ؛ ص19

[7] به هنگام نوشتن پیمان نامه، نوشته شد: « هَذَا مَا تَقَاضَی عَلَیْهِ عَلِیٌّ اَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ» معاویه گفت: چه بد مردی هستم اگر علی ع را به عنوان امیرمومنین قبول داشته باشم و باز با او به پیکار بپردازم. عمرو عاص به کاتب گفت: نام علی و پدرش را بنویس او تنها امیر شماست و امیر ما نیست! جدال درباره نوشتن یا ننوشتن امیرمومنین بالا گرفت که اشعث گفت: این نام را پاک کن. اینجا بود که امیر مومنین ع فرمود: یاد صلح حدیبیه افتادم که به دستور پیامبر ص نوشتم: «هَذَا مَا تَصَالَحَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ سُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو» سهیل بن عمرو گفت: نام رسول الله را پاک کن. من اگر می دانستم تو رسول خدایی با تو به پیکار بر نمی خواستم و بنویس: محمد بن عبد الله. پیامبر ص به من فرمود: علی! من رسول خدا و محمد بن عبدالله هستم و با نوشتن محمد بن عبدالله، رسالت من نابود نمی شود. پس بنویس محمد بن عبدالله ... وقعه صفین، النص، ص: 508

[8] المائده : 95 یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ اَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَهِ اَوْ کَفَّارَهٌ طَعامُ مَساکینَ اَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِیَذُوقَ وَبالَ اَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقامٍ‏

[9] النساء : 35 وَ اِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ اَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ اَهْلِها اِنْ یُریدا اِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما اِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً

[10] الاحزاب : 6

[11] مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏1 ؛ ص268