با تصمیم دونالد ترامپ درباره ایران ما بر لبه پرتگاه چنین لحظهای قرار داریم. در سطح اول امور، احتمالا به بدی اوضاع در اوایل سال 2003 نیست؛ اما امروزه هیچ نیروی قویِ 180 هزار نفریای در نزدیکی سرزمینهای ایران به کار گرفته نشده است. اروپاییها هم به دو اردوگاه تقسیم نشدهاند. با وجود خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی (برگزیت)، اروپاییها ظاهرا به هم چسبیدهاند و از هم جدا نشدهاند.
تصمیم ترامپ نهتنها بیرحمانه است؛ بلکه بر سر پروژهای اثر میگذارد که بنیانهایش در ابتکار عمل اروپاییهاست. هنگامی که در ماه آگوست سال 2003 بریتانیا، فرانسه و آلمان وزرای خارجه خود را برای مذاکرات به تهران فرستادند، این پروژه با هدف محدودسازی و کنترل برنامه هستهای ایران از طریق وسایل صلحآمیز آغاز شد. نتیجه 12 سال دیپلماسی بینالمللی که ترامپ تصمیم گرفته آن را پارهپاره کند. این حرکت آمریکا منجر به چندجانبهگرایی شده است.
تصمیم ترامپ تنها میتواند معطوف به هدف خودش باشد. اعتبار ایالات متحده با این تصمیم به چالش کشیده شده است.
هنگامی که آنگلا مرکل اعلام کرده که اروپا دیگر نمیتواند به ایالات متحده تکیه کند، شما متوجه میشوید که اشتباهی رخ داده است. بسیاری میپرسند: چگونه ما میتوانیم به کشوری که میتواند در عرض یک شب خود را از یک توافق بینالمللی مستحکم کنار بکشد، دوباره اعتماد کنیم؟ هنگامی که ترامپ به این درک برسد که راهبردش محکوم به شکست است، احتمالا میتواند خواهان دستیازیدن به نیروی نظامی شود. تصمیم ترامپ درباره ایران پس از یکسالونیم ناسزاگویی و اظهارنظرهای بیاعتبار و تصمیماتی که او را در تقابل با اروپاییها و منافع غرب بهعنوان یک کلیت قرار میدهد، اتخاذ شده است. او اهمیت کمی برای ناتو قائل است و اعتقاد دارد که ایالات متحده سود عادلانهای از سرمایهگذاریاش در امر امنیت اروپا به دست نیاورده است.
او خود را از توافق اقلیمی پاریس کنار کشیده و تعرفههایی بر محصول فولاد و آلومینیوم کشورهای دیگر وضع کرده است. آیا زمان آن فرا نرسیده که اروپا از ایالات متحده جدا شود؟ چنین نیست. ما باید از ورود به رویارویی اجتناب کنیم. اروپا بزرگترین بلوک تجاری در جهان است؛ اما ظرفیت مواجهه با چالشهای قرن بیستویکمی را ندارد و نمیتواند به خود متکی باشد. درصورتیکه رابطهاش با ایالات متحده کاملا قطع شود، حتی ظرفیت کمتری برای مواجهه با این چالشها خواهد داشت. هیچ اَبَرقدرتِ در دسترسی که با آن اروپاییها بتوانند منافع کافی مشترک برای ساختن شکل جدیدی از اتحاد و اتفاق را بیابند، وجود ندارد.
چین و روسیه نمیتوانند چنین چیزی را به اروپا بدهند. یک دلیل و دیگر برای حفظ شراکت با ایالات متحده بزرگی خطرات امنیتی است که اروپا با آن مواجه است. داعش میتواند از نظر نظامی شکست خورده باشد؛ اما تروریسم جهادی یک چالش در حال زادوولدکردن است. ما نمیتوانیم به همکاری با ایالات متحده پشت کنیم. زخم حملات تروریستی در اروپا هنوز تازه و زنده است. در مرحله بعد ولادیمیر پوتین قرار دارد؛ رژیمی که امنیت قاره ما را به چالش میکشد و خواهان تضعیف و ایجاد تفرقه در صفوف اروپا است. اولین کشوری که از جدایی بین ایالات متحده و اروپا منتفع میشود، روسیه است. مطمئنا روابط آمریکا- اروپا در حال واردشدن به آبهای گلآلود و وضعیت پیشبینیناپذیری است. توافق هستهای یا آنچه از آن باقی مانده، نیازمند حمایت ماست.
اگر این توافق کاملا و کلا دچار فروپاشی شود، نباید این فروپاشی به خاطر عملکرد ما باشد. ترامپ دست به یک قمار غیرعادی زده است و ما در اروپا بیرون از خاورمیانه اولین طرفی خواهیم بود که کار پیامدهای هرجومرج و جنگ بیشتر زیان میبیند.
این بحران هرچه نباشد، باید خواستهها برای ساختن تواناییهای دفاعی اروپا را تقویت کند. ما باید درباره این جاهطلبی با عنوان یک بازی برد-برد بیندیشیم! هم بهعنوان راهی برای عبارتبندی بیانیههای ایالات متحده که میگویند ما از پرداخت سهم خودمان از بار مالی تامین امنیت اروپا اجتناب کردهایم و هم بهعنوان یک بیمه که از ما در برابر رفتارهای غیرمعمولی واشنگتن دفاع میکند. مردم آمریکا، ترامپ را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کردهاند؛ بنابراین ما باید به این انتخاب احترام بگذاریم؛ اما آنچه ما نباید به آن احترام بگذاریم، تصمیمهایی است که ترامپ میگیرد، تصمیماتی که پیامدهای منفی برای همه و حتی خود ما دارد.
منبع: شرق