شرق نوشت: بدون تردید سیاستهای تجاری ترامپ و وضع تعرفههای جدید بر کالاهای اروپایی و توافق هستهای با ایران که ترامپ اصرار به خروج از آن دارد، در صدر این مسائل خواهد بود. از دیگر سو، دیدار روز جمعه مرکل و ترامپ، تقابل دو دیدگاه متخاصم درباره نظم جهانی است؛ ترامپ در مقام رئیسجمهوری که قصد برچیدن بساط این نظم را دارد و مرکل در مقام صدراعظمی که حالا حکم حافظ و حامی این نظم لیبرال بینالمللی را پیدا کرده است. حتی شعار «نخست آمریکا» ترامپ، کار را به جایی رساند که برخی لقب «رهبر دنیای آزاد» را به مرکل اعطا کنند؛ امری که ناخواسته به تقابل میان این دو دامن زده است. بنابراین دیدار روز جمعه فرصتی است تا این دو با کنارگذاشتن اختلافات بتوانند به سازش برسند؛ آن هم در شرایطی که فرانسه به نظر در رابطه با آمریکا گوی سبقت را از آلمان ربوده است.
درباره علل رفتار متفاوت ترامپ با مرکل و مکرون تحلیلهای متعددی نوشته شده است اما همه چیز با یک دستندادن ساده شروع شد. وقتی در مارس 2017، آنگلا مرکل از کاخ سفید دیدار کرد، ترامپ که اشتیاقی برای این دیدار نداشت عامدانه یا سهوا درخواست مرکل برای دستدادن را بیپاسخ گذاشت. همین ماجرا باعث شد تا مرکل از هر فرصتی برای انتقاد از او بهره گیرد. در مقابل مکرون که از ماجرای آن روز کاخ سفید آگاه بود، کوشید با یک دستدادن محکم و طولانی، به ترامپ خاطرنشان کند نباید رئیسجمهور فرانسه را دستکم بگیرد. شاید به همین دلیل باشد که مکرون افتخار سفری سهروزه را به آمریکا پیدا کرده و سفر یکروزه مرکل بیشتر سروشکل یک دیدار کاری دارد.
اخلاقگرایی آلمانی، عملگرایی فرانسوی
هرچند اقدامات و سیاستهای ترامپ در مدتزمان حضورش در کاخ سفید به یک اندازه فرانسه و آلمان را تحت تاثیر گذاشته است، اما این دو کشور واکنشهای یکسانی به آمریکا نشان ندادهاند. بهنظر این واکنشها و رویکردهای متفاوت از ماهیت متفاوت سیاست خارجی دو کشور نشئت میگیرد؛ عملگرایی فرانسه در برابر زودرنجی و نگرش اخلاقی آلمان در سیاست خارجی که به نظر در این مورد، رویکرد دوم چندان کارآمد نبوده است. واکنشهای اولیه مرکل به رفتارهای ترامپ بهخوبی از این کمحوصلگی خبر میداد؛ آنجا که مرکل بعد از نشست گروه هفت با اشاره به اینکه اروپاییها باید سرنوشت خود را به دست بگیرند، گفت: «دورانی که میتوانستیم به صورت کامل به یکدیگر تکیه کنیم، تا حدی به پایان رسیده است».
طبق گزارش فارنپالسی، یک نظرسنجی اخیر در آلمان نشان میدهد که از نظر 79 درصد آلمانیها، ترامپ نسبت به ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، تهدید بزرگتری برای صلح محسوب میشود.
این در حالی است که فرانسه واکنش عاقلانه و بالغانهتری به ترامپ نشان داده با اینکه ترامپ در فرانسه نیز از محبوبیت پایینی برخوردار است. مکرون به جای موعظهکردن ترامپ و آمریکاییها، کوشیده رابطهای نزدیک و همزمان انتقادی با ترامپ برقرار کند. درواقع مکرون با ترامپ همراهی میکند اما چک سفید امضا به او نداده و هر زمان که لازم باشد با او مخالفت میکند. نیکلاس دوگان، مشاور ارشد شورای آتلانتیک، دراینباره با اشاره به اینکه مکرون میکوشد با قواعد خود ترامپ بازی کند، به واشنگتنپست میگوید: «تمایزهای فلسفی بزرگی میان ترامپ و مکرون درباره نظم جهانی وجود دارد». البته بدون شک شباهتهای این دو در رسیدن به قدرت نیز در این نزدیکی بیتاثیر نبوده است.
مکرون و ترامپ هر دو تاجرانی هستند که خارج از حلقه نخبگان سیاسی به قدرت رسیدند. در هر صورت از نظر مکرون، به انزوابردن ترامپ یا برخوردکردن با او به عنوان یک میهمان ناخوانده تاثیرات مخربی خواهد داشت. البته با قاطعیت نمیتوان گفت که استراتژی مکرون در قبال ترامپ نتیجه خواهد داد زیرا رفتارهای غیرمنتظره ترامپ درعمل ثابت کرده که هیچکس قادر به کنترل رئیسجمهور آمریکا نیست. درست بعد از ادعای مکرون مبنی بر اینکه ترامپ را به حفظ نیروهای نظامی در سوریه متقاعد کرده است، کاخ سفید این ادعا را رد کرد. همچنین نباید فراموش کرد همکاری با رئیسجمهوری که در اروپا نامحبوب است، میتواند به نقش رهبری فرانسه در این قاره لطمه بزند.
آلمان-آمریکا؛ آمیزه عشق و نفرت
نگرش مکرون درست در نقطه مقابل دیدگاه مرکل قرار میگیرد که از همان ابتدا پیششرطهایی برای همکاری با ترامپ گذاشته است که از جمله میتوان به حفاظت از دموکراسی، آزادی و احترام به حکومت قانون اشاره کرد. با این حال، بهنظر موعظهکردن مردی که اداره قویترین کشور در جهان را در اختیار دارد، کار چندان سازنده و عاقلانهای نباشد. از دیگر سو، ناسازگاری مرکل با ترامپ نیز دلایل غیرسیاسی محکم و دیرینهای دارد. آلمان از تراز تجاری مثبت قابل توجهی با آمریکا برخوردار بوده که همواره موردانتقاد ترامپ قرار گرفته است. همچنین آلمان تحت رهبری مرکل علاقهای به افزایش بودجه دفاعی خود ندارد. این در حالی است که کسری تجاری آمریکا با فرانسه اندک بوده و فرانسه دو درصد از تولید ناخالص داخلیاش را به بودجه دفاعی اختصاص میدهد. علاوه بر این، آلمان به عنوان کشوری که در جنگ جهانی دوم به اشغال آمریکا درآمد، نسبت به فرانسه رابطه پیچیدهای با آمریکا دارد. رابطه آلمان با آمریکا در 70 سال گذشته، آمیخته با احساسات عشق، کین، ترس و وابستگی بوده است. این در حالی است که فرانسه همواره از استقلال و اختیار عمل بیشتری در سیاست خارجیاش بهره برده است.
تفاوت مواجهه و نگرش فرانسه و آلمان به سیاستهای آمریکا به خوبی در ماجرای رسوایی شنودهای تلفنی مقامات بلندپایه فرانسوی و آلمانی مشهود بود. در جایی که فرانسویها با علم به اینکه چنین اقداماتی بخشی از سیاست ابرقدرتهاست، با بیتفاوتی به این رسوایی واکنش نشان دادند، آلمانها خواستار تنبیه آمریکاییها شدند و رئیس دفتر سیا در برلین نیز اخراج شد.
در موضعگیری متفاوت مکرون و مرکل نباید نقش سیاست داخلی و آرایش احزاب را نادیده گرفت. در حالی که عملکرد ضعیف احزاب سیاسی اصلی فرانسوی در سالهای گذشته، عملا قدرت در فرانسه را در قبضه حزب مکرون درآورده است، مرکل بر مسند ریاست دولتی ائتلافی با سوسیالدموکراتها تکیه زده است که ید طولایی در انتقاد از سیاستهای ترامپ دارند. رهبران حزب سوسیالدموکرات از ترامپ با عناوینی همچون «تهدید» و «پیشقراول جنبش جدید اقتدارگرایی و شوونیستی» یاد میکنند و همین مسئله دست مرکل را برای همراهی با ترامپ میبندد.