«سیصد و بیست و پنج»
نویسنده: حمیدرضا صدر
ناشر: چشمه؛ چاپ اول 1396
307 صفحه؛ 25 هزار تومان
***
معروف است شیرینترین روش برای ارائه دادههای تاریخی، نقل قصهای است در بستر تاریخ. همیشه ما برای خواندن کتابی تاریخی که رویهای علمی و رویکردی مستقیم برای انتقال محتوا در نظر میگیرد، مخاطب خوبی نخواهیم بود. به عبارت دیگر ما زمانی مخاطب تاریخ خواهیم بود که نویسنده قالبی جذاب برای آن اختیار کند. حمیدرضا صدر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم معاصر یکی از این راویان است. او پیش از این هم در «تو در قاهره خواهی مرد» روایت دست اول و جذابی از زندگی محمد رضا پهلوی به دست داده است. داستانی جذاب و سرشار از جزئیات خیره کننده که به روایت دوم شخص نوشته شده است. صدر حالا به همین منوال به سراغ یکی از مرموزترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران رفته است: حسنعلی منصور.
کتاب «سیصد و بیست و پنج» نوشتهی حمیدرضا صدر بهار سال 96 در نشر چشمه ذیل آثار «ناداستان» به عنوان سومین اثر منتشر شده است. این رمانِ مستندِ مفصل در هشت فصل تبویب شده است که عناوین آن عبارتند از «آخرین ساعتهای آقای نخست وزیر»، «پیش به سوی نخست وزیری»، «کنار زدن اسدالله اعلم»، «طعم بهار صدر اعظمی»، «تو کجایی و ملامتگران کجا؟» «آمریکاییهای پر دردسر»، «شمارش معکوس برای مردن» و «شمارش معکوس شاخهی نظامی».
اولین فصل این کتاب همچنان که از عنوان آن - «آخرین ساعتهای آقای نخست وزیر» - پیداست، فرجام زندگی منصور را به طرز موجزی به تصویر میکشد. صدر در نخستین فصل «سیصد و بیست و پنج» آخرین شب ِ منصور در خانهی دروس و آخرین صبحگاه نخست وزیری را روایت میکند تا هر چه سریعتر مخاطب را در غلتک روایت اصلیاش بیندازد؛ روایتی که از سوم آذر ماه سال 1342 آغاز میشود و در ششم و بهمن سال 1343 یعنی طی سیصد و بیست و پنج روز خاتمه مییابد.
آنچه در رمان ِ مستند حمیدرضا صدر به شدت قابل توجه است، تسلط او در نوشتن جزئیات زندگی عمومی و از آن مهمتر خصوصی حسنعلی منصور است. کافی است فصل نخست کتاب را بخوانید تا متوجه شوید حمیدرضا صدر برای نوشتن این کتابش تا چه میزان برای پژوهشهای کتابخانهای وقت گذاشته است. اگر مولف «سیصد و بیست و پنج» میخواست برای این رمان فصلی با عنوان منابع یا کتابنامه در نظر بگیرد، احتمالا بیشتر کتبی که در باب زندگی منصور نوشته شده است، را مشاهده میکردیم.
روایت «سیصد و بیست و پنج» صرفا روایتی مستند نیست... حمیدرضا صدر به اثر مستندش شاخ و برگی داستانی داده است که البته باز هم مطابق چیزی است که ما واقعیت نام مینهیم. اما صدر به این واقعیت رنگی روایی بخشیده است که برای مخاطب عجیب، شیرین مینُماید.
حمیدرضا صدر به عنوان یک داستاننویس میداند چطور باید فرم رواییاش را انتخاب کند. چه بسا او در کتابی مشابه ِ این فرم، یعنی «تو در قاهره خواهی مرد» ثابت کرد داستان نویسی قصهپرداز است. صدر در این کتاب نیز همچون کتاب مزبور شیوهی روایت دوم شخص را اختیار کرده است، که همین انتخاب به جذابیت روایت و عنصر تعلیقِ اثر افزوده است. شاید به مجرد گشودن کتاب و خواندن سطورِ نخست «سیصد و بیست و پنج» این جذابیت آشکار نشود اما با تمدید قرائتِ این متن گویی متوجه میشود حسنعلی منصور از دل تاریخ نیم قرن پیش به اکنون احضار شده است. بیایید به سراغِ خود متن برویم. صدردر اپیزودی که با «24 بهمن 1342» نامگذاری شده است، نوشته: «میگویند تو حسنعلی منصور، فقط چهل و یک سال داری و میپرسند چگونه در این سن به اینجا رسیدهای.
ولی یادشان رفته پسر یکی از آن صاحبنامان سیاسی ایران هستی که درون دیوان سالاری حکومتی، همیشه فرصتهای بیشتری داشتهای. یادشان رفته همیشه از "امتیاز برنده بودن" برخوردار بودهای. تو حسنعلی منصور چهل و یک ساله، خوب میدانی در سایهی حمایت نزدیکانت جلو آمدهای. تو نسبی و سببی با خاندانهای بزرگ گره خوردهای...» و بعد صدراین خاندانهای نسبی و سببی را نام میبرد. در همین پارهای که خواندیم چند خصیصهی اثر حمیدرضا صدر برجسته است. نخست شیوهی روایت که پیشتر از آن سخن گفتیم، دیگر ایقاع و آهنگ کلام است که مخاطب را با متنِ اثر همراه میکند، و سدیگر مسئله تحقیقات پیشانوشتاری مولف است. صدر برای نوشتن همین پاراگراف به سراغ تمام خاندانهای نسبی و سببی منصور رفته است تا مخاطب را از آن آگاه کند. بی شک برشمردن نام این خانوادهها در بستر کتابی علمی و صرفا تاریخی مخاطب را درگیر نمیکرد اما صدر در قالب روایتی جذاب و داستانی طوری این حقایق را به مخاطب انتقال میدهد که خواننده بی آنکه متوجه باشد صاحب آن اطلاعات شود. برخورداری متن «سیصد و بیست و پنج» از این دادههای ضمنی و حقایق تاریخی یکی از مهمترین و برجستهترین خصایص این کتاب است.
صدر توانسته رمانی مفصل اما خوش خوان بنویسد که خواننده را با بخش مهمی از تاریخ معاصر آشنا کند. «سیصد و بیست و پنج» را میتوان کاری در ادامهی کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» دانست. اثری داستانی سرشار از رخدادهای مستند که بی آنکه به مخاطب زحمت خواندن اثری تاریخی را بدهد او را مملو از دانستههای تاریخ میکند. صدر این بار هم در انتخاب سوژه تیزهوشی به خرج داده است وُ بعد از نوشتن داستان محمدرضا پهلوی به سراغ یکی از رازآلودترین چهرههای سیاست پهلوی رفته است تا پرده از واقعیتهایی ناشناخته بردارد.