خبرهای این چندروزه برای من بسیار گیجکننده بودهاند. این گیجی بیش از این که به محتوای خبر مربوط باشد به عکسالعمل مردم و رسانههای ایرانی مربوط بوده است. به چهار خبر اشاره کنم:
۱. محمد بن سلمان گفت اسراییلیها حق دارند سرزمینشان را داشته باشند. سرزمینشان؟ به قول اما گونزالز «ریلی؟ ریلی؟»
۲. سلمان قدس را به عنوان پایتخت اسراییل به رسمیت شناخت.
۳. وکیل عَهد التمیمی اعلام کرد دو نفر از زندانبانان و بازجوها به او تجاوز کردهاند.
۴. نسیم نجفی اقدم به یوتیوب حملهی مسلحانه کرد و در نهایت خودش را کشت.
در مورد سه خبر اول تقریبا تا جایی که من دیدم در میان فارسیزبانان و رسانههای فارسی هیچ عکسالعملی شکل نگرفت. یک کمپ دیوید نو در حال شکل گرفتن است و هیچ کس برایش مهم نیست.
در مورد فلسطین و قدس دو نکته احتمالا مهم است: نکتهی اول حق توطن و نکتهی دوم دربارهی اماکن مقدس. فلسطین سرزمینی بوده که خانهی فلسطینیها و باغ و مرتع و شغلشان در آن بوده و ازشان اینها را به زور گرفتهاند. هر کسی حق دارد به فکر کمک به آنها باشد و بخواهد حقشان را پس بگیرد؛ اما کسی جز فلسطینیها نمیتواند از این حق بگذرد. اگر کسی خانهی شما را به زور گرفت دوستان و آشنایان شما حق دارند که به کمک شما بیایند تا خانه را پس بگیرید، اما این کمک حقی برای آنها ایجاد نمیکند که چند سال بعد از طرف شما خانه را ببخشند.
دومین ماجرا ماجرای مسجدالاقصی و حرم است. حرم برای هر سه دین ابراهیمی مقدس است و هیچ کس - حتی مردم فلسطین - حق ندارند حرم را ببخشند یا بفروشند یا واگذار کنند. کما این که مردم مشهد و مردم مکه هم منمیتوانند حرم امام رضا و کعبه را بفروشند یا ببخشند یا واگذار کنند.
در چنین شرایطی محمد بن سلمان و پدرش چه کاره اند؟ چرا کسی ازشان نمیپرسد که چهکاره اند؟ این عجیب نیست؟
تجاوز به عهد التمیمی راست باشد یا دروغ احتمالا بنا است به ما نشان بدهد که اسراییل حتی در چنین روزهایی اصلا سر آن ندارد که کوتاه بیاید و از خودش چهرهی انسانیتری نمایش بدهد. اسراییل تاکید دارد که درنده است و نسبتی با انسانیت ندارد. درست همان زمانی که محمد بن سلمان دارد وانمود میکند کنار آمدن با اسراییل چیزی است شبیه دادن حق رانندگی و رفتن به ورزشگاه به زنان، اسراییل به تقسیم کاری اشاره میکند که بنا است سعودیها نرم باشند و اسراییل سخت.
اما ماجرای نسیم نجفی اقدم از همه جالبتر است. نسیم به چهار چیز مشهور بود، بیزاری از خوردن گوشت، علاقه به داشتن بدنی ورزیده و ورزش مداوم، بیزاری از روابط جسمی غیر اخلاقی و در نهایت بیزاری از اسلام. بر اساس همینها برای خودش ایدئولوژیای تدوین کرده بود و آن را در ویدیوهایش ترویج میکرد. تصور خودش این بود که طنز و موسیقی تولید میکند. دست کم من با او در این مورد موافق نبودم. احتمالا یک ورزشکار گیاهخوار اخلاقگرای اسلامگریز میتواند بر اساس کلیشهها بهترین نامزد برای یک چهرهی خشونتستیز باشد، اما نسیم با این مدعا - که شاید درست باشد - که یوتیوب ویدیوهای او را حذف کرده اسلحه برداشت به یوتیوب حمله کرد و در نهایت خودش را کشت. و جالب این که شانسش را یافت که به اخبار پیاپی رسانههای فارسی زبان راه پیدا کند.