کیم عاقل, ترامپ عاقل تر‎

علی امیری، گروه تعاملی الف،   3961223015 ۴۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
کیم عاقل, ترامپ عاقل تر‎

در چند روز گذشته خبر مربوط به اعلام تعهد کره شمالی به خلع سلاح اتمی در شبه جزیره کره و دعوت کیم از ترامپ برای ملاقات و گفتگو در مورد اغاز عادی سازی روابط و پذیرش این دعوت از سوی ترامپ در صدر اخبار دنیا و ایران و به خصوص با توجه به مذاکرات برجام و مواضع ترامپ در مورد ایران و مشروط کردن ادامه حضور امریکا در برجام به برخی مسایل مانند محدودیت موشکی و منطقه ای و ...قرار گرفت و هر چند این اقدام کادر رهبری کره شمالی برای بسیاری از مردم دنیا و حتی کارشناسان سیاست بین الملل و خارجی ناگهانی و خارج از تصور ارزیابی شد ولی برای بسیاری از کارشناسان علاقمند به مسایل شرق اسیا همانطور که در یادداشت "پایان کیم" در یکسال پیش (فروردین96) نیز اورده شده بود کاملا قابل پیش بینی و انتظار بود:

"اطمینان داشته باشید که تغییر در سیاست های کره شمالی در ظرف چند هفته یا چند ماه آینده قطعی خواهد بود و اصلا بعید ندانید که روزی بشنویم که خود کره شمالی حاضر به خلع سلاح هسته یی و ایجاد رفرم‌های اقتصادی شده باشد چرا که از نظر رهبری چین، عمر استفاده سیاسی چین از کیم پایان یافته و سیاست های جدید و موقعیت اقتصادی جدید چین، اولویت های جدیدی برای ملت و کشور چین پدید آورده که یکی‌ از مهمترین آنها، ایجاد ثبات در مرز‌های مستقیم و کشور‌های همسایه است.۶۰ درصد جمعیت و ۷۰ درصد اقتصاد چین از جمله پکن و شانگهای ، در شعاع ۱۰۰۰ کیلومتری از کره شمالی قرار دارد و دود هر گونه جنگی، مستقیم و بسیار قبل از اینکه به چشم آمریکا یا حتی ژاپن برود، در پکن استنشاق خواهد شد.

پس از هر نظر که نگاه کنیم، برای چین هیچ چیزی حالا بهتر از تغییر در شرائط کره شمالی نیست، و این نه تنها به خاطر فشار آمریکا، بلکه بیشتر به خاطر سیاست های خود چین است که حالا به جای کشورهای ضعیف و فقیر در همسایگی خود، ترجیح می دهد همه آنها به سوی اصلاحات اقتصادی و پیشرفت از نوع چینی‌ آن حرکت کنند وتغییرات مدیریت شده و سرما‌یه گذاری‌های کلان چین در برمه و لائوس و مغولستان، از همین سیاست ملی‌ چین نشات می‌گیرد که تنها کیم حاضر به در پیش گرفتن این سیاست چین نشده و همین جا هست که چین حالا فعال شده و این تغییرات را با کیم یا بدون کیم، در مورد کره شمالی هم پیش خواهد برد."

پس همانطور که خوانندگان عزیز می بینند اصلا تصمیمات امروز کره شمالی عجیب و یا غیر منتظره نیست و بر اساس همین ارزیابی ها می توان به راحتی مسیر اینده تحولات در روابط کره شمالی و امریکا را تبیین کرد. در اینجا ضمن پیش بینی این مسیر احتمالی و مسیر مذاکرات بین کره شمالی و امریکا تلاش می شود نکاتی در مورد ارتباط بحران کره شمالی با برجام و روابط ایران و غرب و درسی که رهبران کره شمالی از برجام گرفته اند و احتمالا درس هایی که ما می توانیم از بحران کره شمالی و بر خورد با حاکمیت امریکا یا چین و روسیه در این گونه مسایل و در واقع فرصت های بین المللی بگیریم اورده شود.

انچه مسلم است این است که کیم جوان متوجه شده است با توجه به سیاست اصلی چین که بزرگترین حامی سیاسی و اقتصادی کره شمالی است و در چندین قطعنامه شورای امنیت موضع خود را در مورد بحران کره شمالی به همراه تقریبا همه کشورهای دنیا از جمله روسیه کاملا و صریحا روشن کرده که ان همان غیر اتمی کردن شبه جزیره کره است شانسی برای ادامه برنامه اتمی و نظامی خود ندارد. با این پیش فرض کیم می دانست که دیر یا زود باید به میز چانه زنی با امریکا وارد شود ولی کیم درس بزرگی از برجام گرفته است و ان این است که او هرگز اشتباه استراتژیک ایران را انجام نخواهد داد.

کیم می داند تعطیل و سیمان صنعت و امکانات بازدارنده هسته ای کشورش بزرگترین و اخرین برگ برنده کره و بزرگترین نگرانی امریکا و ژاپن و کره جنوبی و حتی چین است. پس به جای رفتن به دنبال امتیازات کوچک و حقیری همچون مجوز خرید چند هواپیما یا تامین شهریه دانشجویان یا ویزا برای خانواده ها و یا اجازه فروش ذغالسنگ و روابط موردی بانکی و سویفت و......به دنبال حل یک کاسه همه مسایل خود با امریکا و ژاپن و کره جنوبی با دست بالا در قبال این امتیاز بزرگ برخواهد امد و با وجودی که هرگز ده ها سال در امریکا زندگی و کار حرفه ای نکرده ولی شناخت خوبی از حاکمیت امریکا دارد و می داند که به راحتی می تواند حتی از سنا امریکا امتیازات تضمینی بسیار معتبری را بگیرد و به خوبی از برجام و بی تجربگی یا بی توجهی تیم مذاکره کننده ایرانی اموخته که یا همه امتیازها را قبل از سیمان کردن صنعت هسته ای خود باید تضمینی و نقد از طرف امریکا و ژاپن و کره جنوبی و حتی چین بگیرد یا برای ده ها سال به دنبال انجام این تعهدات طرف غربی با دست خالی حرکت کند.

از همین رو قابل پیش بینی خواهد بود که مذاکرات اتمی کره شمالی با امریکا پروسه ای زمانبر و طولانی خواهد بود ولی این مذاکرات در مرحله اول که احتمالا ششماه اینده خواهد بود با مشخص کردن و راستی ازمایی تاسیسات و امکانات هسته ای و نظامی کره شمالی که با همراهی و همکاری محوری چین و روسیه و اژانس بین المللی اتمی همراه خواهد بود شروع خواهد شد (مذاکرات عمان و توافق اولیه ژنو در برجام) و در مراحل مذاکرات طولانی بعدی (در مقر سازمان ملل و پکن) در برگیرنده همه جوانب روابط دو طرف از بحث هسته ای تا حقوق بشر تا عدم انتشار تکنولوژی هسته ای و شیمیایی و کاهش همزمان نفرات ارتش کره شمالی و جنوبی و کاهش حضور نظامی امریکا در کره جنوبی و..... خواهد بود (مذاکرات برجام در وین).

و اطمینان داشته باشید کره شمالی بابت سیمان کردن هر نیروگاه اب سنگین خود و یا حتی برای هر موشک و بمب اتمی و هر لوله تاسیسات اتمی خود که با حضور کارشناسان هسته ای اژانس صورت بگیرد طلب صدها میلیون (اگر نه میلیارد دلار) کمک و سرمایه گذاری مالی و تکنولوژی خارجی نقد از سوی ژاپن و کره جنوبی و امریکا و حتی چین خواهد نمود و به خوبی می داند که این کشورها به راحتی حاضر به تقبل ان خواهند شد چون برای این کشورها که پول و منفعت اقتصادی معیار بسیار مهمی است باز در برابر یک درگیری نظامی حتی محدود دادن این امتیازات کاملا توجیه پذیر است و به عنوان نمونه یکی از محورهای مهم این مذاکرات طولانی کاهش نفرات ارتش های کره شمالی و کره جنوبی و حتی ژاپن و کاهش نیروهای امریکایی مستقر در کره جنوبی و اوکیناوا به صورت همزمان است که باعث کاهش تنش نظامی و در نتیجه باعث کاهش هزینه 100 میلیارد دلاری نظامی امریکا و کره جنوبی و ژاپن در شبه جزیره کره و شرق اسیا خواهد شد و کیم خواستار خرج بخشی از این صرفه جویی و هزینه برای بهبود زندگی مردم کره شمالی خواهد شد و می داند بعد از این مذاکرات امریکا و کره جنوبی به خاطر چین و افکار عمومی کره جنوبی و ژاپن و دنیا هرگز قادر به اغاز جنگ یا حتی سختگیری به کره شمالی نخواهند بود.

از همین رو از همین حالا می توان انتظار مخالفت های گسترده ای از سوی برخی محافل امریکایی مانند لابی های اسلحه ساز که از کاهش تنش و بودجه نظامی کره جنوبی و ژاپن صدمه خواهند دید را داشت و به همین علت است که شاهد یک دوره بسیار طولانی مذاکره و چانه زدن چه در داخل امریکا و چه بین کشورهای درگیر باشیم ولی حتی برای حاکمیت امریکا یا حتی چین از دست دادن چند ده میلیارد دلار فروش اسلحه به ژاپن و کره جنوبی و ازاد شده انرژی انها برای رقابت با چین در برابر هزینه جنگ و زندگی زیر احتمال اصابت موشک های هیدروژنی به خاک اصلی امریکا یا پکن توجیه پذیر است و همین جا هست که پوتین به عنوان ماهیگیر قهار کامچاتکایی نقشه ها برای گرفتن امتیاز و ماهی خود از امریکا و این کشورها و حتی چین گرفته است. به هر حال کیم جوان و به ظاهر بی تجربه به خوبی از ارزش این دٌر گرانبهای خود اگاه است و یا بوسیله پوتین اگاه شده و مانند بازرگانان رند کره ای و چینی با اعتماد به نفس خوبی می داند چگونه برج سازهای نیو یورکی را میزبان باشد. کاش مسئولین سیاست خارجی ما اندازه نیمی از کیم و مسئولین کره شمالی از اصول اقتصاد سیاسی دنیا و حاکمیت امریکا شناخت داشتند تا اراک را چنین ارزان سیمان نمی کردند.

همچنین باید افزود این سناریو احتمالی در مورد اینده کره شمالی البته همپوشانی نسبی خوبی هم با منافع همه طرف های درگیر نیز دارد. مثلا بر خلاف تصور برخی کارشناسان در دنیا و ایران ملت کره جنوبی در حال حاضر هرگز برخلاف مثلا 25 سال پیش که مشتاقانه به دنبال اتحاد با کره شمالی بودند دیگر به دنبال این اتحاد نیستند.

وقتی به کره جنوبی سفر می کنید و با مردم عادی و به خصوص جوانان و محافل دانشگاهی و اقتصادی و سیاسی انها صحبت می کنید امروزه ایده اتحاد در بین انها به شدت غیر مطلوب و غیر واقع گرانه است. کره ای ها مردمانی به شدت اقتصادی هستند و به خوبی تجربه اتحاد المان را که برای مردم المان غربی هزینه و خسارات کمر شکنی تحمیل کرد را در ذهن دارند و به سادگی می گویند ما نسل ها کار سخت کردیم تا کره را به این جایگاه و ثروت رساندیم و حالا امادگی نداریم تا این ثروت را با کادرهای حزب شمالی که در تمام این مدت با ما دشمنی می کردند و هیچ تلاشی برای بازسازی و خلق ثروت نکردند تقسیم کنیم و به خصوص در چند سال گذشته انها شاهد حضور هزاران پناهنده کره شمالی در کره حنوبی بودند و متوجه شدند که به خاطر فضای بسته و کاملا متفاوتی که در جهان بینی و نوع زندگی و اموزش و اقتصاد در 70 سال گذشته در کره شمالی جریان داشته فاصله بسیار عظیمی بین این دو ملت ایجاد شده که وحدت فوری انها نه تنها ایده خوبی نیست بلکه می تواند حتی به اغتشاش و ناارامی و حتی جنگ داخلی بیانجامد پس همه چیزی که کره جنوبی و ملت ان در حال حاضر می خواهد دوره انتقالی ارام همراه با کاهش تنش با همسایه شمالی و کاهش بودجه نظامی و یک دوره بازسازی و باز پروری 20 تا 30 ساله در کره شمالی مانند دوره رفرم سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ملت چین است و شاید پس از ان بشود صحبت از وحدت کرد.

در مورد ژاپن و امریکا و چین نیز وحدت فوری این دو به دلایل متعدد اخرین اولویت آنها است. ژاپن و امریکا و حتی چین فقط به دنبال از بین بردن تهدید هسته ای و موشکی کره شمالی و تضمین امنیت شرق اسیا بدون از بین رفتن توازن قوا بین قدرت های منطقه هستند. ضمن اینکه چین به دنبال اصلاحات مدیریت شده اقتصادی به سبک چینی در کره شمالی از همان نوعی که در برمه و لائوس کلید زده برای کاهش ریسک پذیری و امنیت مرزهای مستقیم چین است. بزرگترین صادرکننده کالا به چین در حال حاضر کره جنوبی است وامنیت و پیشرفت و از بن بست خارج شدن بیشتر استان های شمال شرقی و منچوری چین با 200 میلیون جمعیت و حتی حوزه ابر شهری فوق ثروتمند و استراتژیک پکن-تیانجین با 100 میلیون جمعیت بیش از پیش در گرو رفع موانع ناشی از وجود سیستم از تاریخ گذشته کره شمالی و عادی سازی امنیتی و اقتصادی ان است و اگر کیم مانند نظامیان حاکم مائویست برمه نتواند مطابق خواست چین در مسیر این باز سازی و گشایش اقتصادی و سیاسی حرکت کند فشار برای تغییر او از سوی چین قطعی خواهد بود و اگر روزی شنیدید که کیم و حزب حاکم کره شمالی دچار بی ثباتی و تغییر شده قطعا به دنبال عوامل ان نه در واشینگتن بلکه در پکن باید بود.

در اینجا همچنین باید اشاره ای به بازی بسیار استادانه ترامپ و تیم او در مورد استفاده از برگ برنده بازار امریکا و کلید زدن جنگ تجاری علیه اروپا و چین و تاثیر عظیم این تصمیم امریکا در محاسبات سیاسی چین و اروپا چه در مورد همکاری با امریکا در مورد کره شمالی و چه همکاری اروپا با امریکا در مورد برجام و ایران نمود. فقط در مورد تجارت چین با امریکا این میزان تا سالی 600 میلیارد دلار به نفع چین است! یعنی چین تا 600 میلیارد دلار (با توجه به صادرات مجدد از هنگ کنگ) بیشتر نا واردات از امریکا در امد دارد. این میزان عظیم و همچنین رونق و اشتغالی را که این میزان صادرات برای چین ایجاد می کند انچنان بزرگ است که هرگونه همکاری و همیاری چین با امریکا در زمینه کره شمالی و همه زمنیه ها را برای مقامات چین حیاتی و توجیه پذیر می کند.

در مورد اروپا نیز همین داستان برقرار است. البته در صورت شدت گرفتن جنگ تجاری بین امریکا و چین هر دو ضرر سنگینی خواهند نمود ولی ضرر چین به مراتب بزرگتر و غیر قابل جبران تر خواهد بود. برای داشتن تصویر بهتر از ضرر چین می توان به این صورت مطرح کرد که اقتصاد امریکا در حال حاضر به مانند شخص بالغی است که به خوبی مراحل کودکی و نوجوانی و جوانی را پشت سر گزارده و چنین بحران هایی از سوی او به خوبی قابل مدیریت و تحمل است ولی اقتصاد چین به مانند نوجوانی است که در اوج نیاز روحی و ارامش و تغذیه برای از سر گذاردن این مرحله و رسیدن به مرحله جوانی و بزرگسالی و بلوغ است و رهبران چین بمانند یک والدین مسئول بزرگترین وظیفه خود را فراهم اوردن و تضمین این ارامش و نیازهای روحی و جسمی برای اقتصاد جوان چین می دانند و می دانند که کوچکترین بحران و نا ارامی مانند جنگ تجاری با بزرگترین منبع درامد و صادرات اقتصاد جوانشان اثرات بسیار مخرب و دایمی و طولانی مدتی بر ان وارد خواهد اورد و انها انقدر عاقل هستند که به ترامپ و نیو کانها فرصت و بهانه این ضرر بزرگ را ولو با قربانی کردن کره شمالی و همکاری در سایر مناطق مانند ایران و خاورمیانه ندهند.

شباهت مساله کره شمالی با ایران

اما در اینجا فرصت مناسبی است به وجهه دیگر مسئله و از نظر کشور ما مهمتر یعنی تاثیر این فرایند مذاکرات و توافقات احتمالی بین کره شمالی و امریکا بر موضوع اصلی سیاست خارجی ما یعنی سرنوشت برجام و اینده اقدامات ترامپ در مورد برجام و خاورمیانه و البته روابط ایران و امریکا در پی تحول به وجود امده در حل مسئله کره شمالی بپردازیم.در یک جمع بندی کلی می توان گفت که متاسفانه این تغییر مواضع طرفین درگیر در مورد بحران هسته ای شبه جزیره کره تاثیر اساسی بر روند افزایشی تمرکز و فشار از سوی تیم ترامپ که حالا اعتماد به نفس و استناد معتبر تری در اجرای سیاست تحریم و فشار برای حل مسایل سیاست خارجی خود در کره شمالی و ایران نیز پیدا کرده خواهد گذاشت.

فراموش نکنیم که ترامپ به دلایل سیاسی و اقتصادی و حتی شخصی در چهار سیاست و میراث اصلی اوباما یعنی اوباما کِر و پیمان اب و هوایی پاریس و نحوه تعامل امریکا با بحران کره شمالی و برجام با اوباما و دمکرات ها اختلاف اساسی داشت و در این یکسال در تغییر اساسی سه سیاست اوباما خود را موفق ارزیابی می کند و درتنها مورد باقیمانده یعنی ایران و برجام می بینیم که همه مقدمات لازم را برای تغییر یا شکست برجام فراهم اورده که نتیجه این تحول برای برنامه ریزان سیاست خارجی ما باید این باشد که انرژی و تمرکز سیاست های تیم ترامپ در مورد کره شمالی حالا به میزان زیادی و بیش از پیش به نفع سیاست تخاصم و فشار بر ایران تغییر خواهد یافت و هر چند مذاکرات اینده در مورد کره شمالی می تواند بسیار طولانی و نفس گیر همراه با فراز و نشیب زیاد که حتی در مواقعی ممکن است به قطع مذاکرات هم بیانجامد خواهد بود.

ولی یک مسئله برای همه طرف های درگیر و البته دنیا و ما باید قطعی شده باشد و ان این است که هم کیم و هم ترامپ می دانند که مسئله اتمی شدن کره شمالی در مسیر حل قطعی قرار گرفته و دیگر گزینه نظامی در مورد کره وجود نخواهد داشت و دیر یا زود باید با مذاکره مسایل خود و غیر هسته ای شدن شبه جزیره کره که خواست چین و روسیه هم هست را حل کنند و امکان برگشت به سیاست تخاصم نظامی تقریبا نزدیک به صفر خواهد بود که این یعنی ازاد شدن بخش بزرگی از پتانسیل نظامی و دیپلماتیک و اقتصادی امریکا برای پرداختی به سایر چالش های امنیتی از نظر مقامات امریکایی.

در واقع همانطور که در یادداشت "ترامپ و فرصت تکرار نشدنی برای ایران" اورده شده بود این حقیقت را که ترامپ به دنبال یک پیروزی پر سر وصدا در عرصه دیپلماتیک و سیاست خارجی است را کیم بسیار واقع بینانه و متاسفانه زود تر از ما درک کرده و در تلاش برای حداکثر بهره برداری از این تشنگی ترامپ برای خودنمایی در پیشبرد سیاست های خارجی و ضد اوباما اوست. ذوق زدگی بی نهایت زیاد ترامپ در اعلام اغاز مذاکره با کره شمالی که همه پروتکل های دیپلماتیک کاخ سفید را برای اعلام این خبر زیر پا گذاشت به خوبی نشان می دهد کیم بسیار زیرکانه در حال بهره برداری از این ضعف ترامپ و حاکمیت امریکا به عدم وارد شدن به مناقشه نظامی به نفع منافع خود و کره شمالی در این بازی استادانه شطرنج است. در حالی که این ما بودیم که با کمی واقع بینی و زیرکی با شرحی که در ان یادداشت امده بود می توانستیم از این فرصت طلایی به نفع پیشبرد منافع خود در سیاست خارجی و حتی منطقه ای استفاده کنیم که مانند همیشه و به دلایلی که در ادامه به ان خواهیم پرداخت به راحتی ان را از دست دادیم.

البته همین حالا نیز نه تنها در ایران و امریکا بلکه در دنیا میان کارشناسان این بحث همانندی یا تفاوت بحران اتمی کره شمالی و هسته ای ایران و برجام بسیار داغ است. قطعا برخی خوانندگان هم این نکته را تکرار خواهند کرد که قیاس ایران و کره شمالی و نحوه تعامل امریکا با انها از اساس اشتباه است و برای صحت نطر خود به دو عامل اشاره خواهند کرد. یکی بحث ارمانی بودن اهداف ایران در قیاس با سیستم کره شمالی و دیگری نقش فعال لابی طرفدار اسراییل در امریکا در مورد مسئله ایران و عدم حساسیت این لابی در مورد کره شمالی است.

هر چند در ظاهر امر این استنادات دوستان می تواند درست به نظر برسد ولی در جواب این عزیزان باید گفت نظرات این چنینی متکی بر برخی پیش فرض های اشتباه است. مثلا این درست است که لابی طرفدار اسراییل یا لابی عرب های ثروتمند مستقیم در بحران کره فعال نیستند ولی همانطور که گفته شدن سایر لابی ها همچون لابی بسیار قدرتمند اسلحه سازان امریکا یا لابی های ارمانگرایانه نیوکان ها و اتاق های فکری که به دنبال تثبیت و افزایش حضور نظامی و سیاسی امریکا در کره جنوبی و ژاپن و شرق اسیا برای خنثی کردن قدرت رو به افزایش چین در اقیانوس ارام هستند شدیدا با حل مسئله کره شمالی به نفع ثبات شرق اسیا و چین مخالف هستند.

در مورد ارمان هم هر چند قطعا به نظر ما کره شمالی یک حکومت خانوادگی است که همه هدف ان حفظ امتیاز و قدرت خاندان کیم است ولی برای این منظور این خاندان و حزب وابسته حضور و دوام خود را برای هفتاد سال در ارمان گسترش تفکر جوچه که به صورت خلاصه بر اساس استقلال از شرق و غرب و ضدیت با امریکا و متحد کردن سرتاسر کره زیر بیرق حزب کارگران کره شمالی است تعر یف کرده است. در مورد لابی طرفدار اسراییل هم این اشتباه در کشور بسیار متداول است که برخی گمان می کنند این لابی از اسراییل دستور می گیرد در حالیکه کاملا جریان خلاف ان است و این اسراییل است که مجبور به اطاعت از این لابی است و اگر در شرایطی بین منافع امنیتی و اقتصادی این لابی و منافع امنیتی و اقتصادی اسراییل تضادی ایجاد شود باید قطعی بدانید که انها بر اساس عقل و منطق و غریزه اسراییل را در اولویت دوم خود قرار می دهند و اصولا این خطا بزرگی است که ما تمام این لابی را در خدمت یاهمراه تفکر نتانیاهو بدانیم بلکه این اقلیتی تندرو در داخل این لابی عظیم است که از نتانیاهو حمایت می کند و اشتباه بزرگی در بین اعراب و ما خواهد بود که از فرصت مخالفت اکثریت بزرگ ولی خاموش این لابی با نتانیاهو و ترامپ استفاده نکنیم و همه انها را با یک چوب برانیم.

به هر حال و به صورت خلاصه هر چند قطعا تقاوت هایی بین ما و کره شمالی وجود دارد ولی در یک دید کلی مسایل ما و کره شمالی با امریکا در بسیاری از پارادایم ها و متغیرها و ریخت شناسی مسایل حاد بین المللی دارای وجوه مشترک اساسی است که طبیعت هر دو و نحوه تعامل با هر دو از اصول ثابتی در این گونه بحران ها بین المللی پیروی می کند.

از طرف دیگر برخی از ما سال ها است که در کشور در مورد مفهوم ارمانی بودن اهداف خود دارای یک بد فهمی مضری شده ایم و تصور می کنیم هر چیزی که ارمان است پس برای رسیدن به ان جای هیچگونه انعطاف و خلاقیت دیپلماتیک و یا مذاکره و تعامل باقی نمی گذارد! اصلا مطرح شدن بحث نرمش قهرمانانه از سوی رهبری و پیش از ان پذیرش قطعنامه 598 و بسیاری از مسایل کوچکتر مانند عادی سازی روابط با عربستان در بعد از جنگ تحمیلی و ... قایل به همین معنا است که می توان در عین ثابت بودن و حتی تقدس ارمان ها و اهداف بنا به مقتضیات زمان و برایند قوا و تعامل و تقابل با طرف مقابل از راه های جدیدی هم استفاده کرد و حتی برای مدتی دست به تغییرات تاکتیکی و حتی راهبردی در سیاست خارجی و داخلی بدون فراموش کردن ارمان ها زد.

برای توضیح بیشتر باید گفت این استنباط نادرست از تعریف ارمان و اهداف انقلاب و کشور دقیقا یکی از اسیب های بزرگ در سیاست خارجی ما هست به این معنا که ما در تقابل خود با دنیا و مسایل مختلف با صرف هزینه های بسیار سنگین و از ان مهمتر فداکاری ها و جان فشانی های غیر قابل محاسبه مادی برای خود برگ های برنده بسیار قوی و معتبری بوجود می اوریم ولی بعد از ان هیچ برنامه استراتژیکی برای استفاده حداکثری از این برگهای برنده حتی برای نزدیک شدن به همان ارمان ها نداریم و به نظر می رسد برای سیاست گذاران خارجی ما به وجود اوردن این برگ ها در واقع پایان کار است و انقدر از این برگ ها استفاده نمی کنیم تا به مرور مستهلک شده و خاصیت و برندگی خود را از دست بدهند.

به عنوان نمونه چه اندازه ملت ابران و مسئولان بالای نظامی و سیاسی ما هزینه و شهید و فداکاری دادند تا ما برگ برنده فتح خرمشهر یا فتح فاو در جنگ تحمیلی یا دانش هسته ای و غنی سازی 20 درصد و نیروگاه اراک در مسئله هسته ای و یا برگ برنده محور مقاومت از موصل تا بقاع و جنوب لبنان را به وجود اوردیم ولی ایا توانستیم به خوبی از این برگ های برنده برای پیشبرد سیاست ها و منافع راهبردی ایران استفاده کنیم و یا انقدر از این برگ ها استفاده نکردیم تا خود تبدیل به چالشی برای ما شد که برای حل ان چالش ها به 598 یا برجام یا مذاکرات احتمالی منطقه ای رسیدیم یا خواهیم رسید.

در نقطه مقابل همین راهبرد جدید کره شمالی یا پوتین را با غرب و امریکا مورد توجه قرار دهیم. تصور نمی شود کمتر کسی به ارمان پوتین و روسیه برای مطرح شدن دوباره به عنوان یک ابر قدرت و رقیب امریکا شکی داشته باشد و باز تصور نمی شود کمتر کسی باشد که به ارمان حاکمیت امریکا و غرب برای جلو گیری از رسیدن پوتین و روسیه به این جایگاه شکی داشته باشد. ولی این تضاد ارمان ها هرگز باعث نشده که پوتین یا ترامپ و قبل از او اوباما سطح رقابت جدی بین خود را به دشمنی تبدیل کنند یا در بسیاری از دیگر مسایل بین المللی مانند برجام و خلع سلاح اتمی کره شمالی یا خلع سلاح شیمیایی سوریه و افغانستان و... با هم همکاری و مراوده نداشته باشند ولی در مقابل ما عملا بیشترین همکاری را با اروپا و امریکا و روسیه در مورد مسایلی همچون افغانستان یا داعش یا امنیت خلیج فارس و دریای خزر و حتی مسئله هسته ای داشته ایم ولی کمترین بهره را از این همکاری ها استراتژیک برده ایم.

اگر انتقادی به تیم سیاست خارجی و این دولت و در واقع همه دولت های بعد از انقلاب هست از همین زاویه است. مثلا در دنیایی که مسئولان سیاست خارجی کشورها حتی برای تغییر یک کلمه و یک موضع لفظی حمایت یا انتقاد به دنبال حداکثر امتیاز هستند ما بر چه اساس کارشناسی و حرفه ای با سادگی بیش از اندازه و باور نکردنی بارها اعلام کردیم که هرگز به دنبال ابزار باز دارنده اتمی نیستیم؟ گمان کرده ایم با اعلام ان طرف مقابل هم خواهد گفت تشکر از موضع شما و شما چه اندازه خوب هستید و ما دیگر با شما مسئله ای نداریم؟!

 

در حالیکه می بینید کیم جوان که برای او قطعی است که باید خلع سلاح اتمی شود ولی حتی برای اعلام لفظی ان به دنبال بزرگترین امتیازها از طرف غربی و امریکایی است و مسولان سطح بالای کره جنوبی را به پیونگ یانگ می کشد تا از قول او نشانه ای از قصد او برای خلع سلاح بیابند ولی باز رسما ان را در برابر دوربین ها به زبان نمی اورد تا بتواند ترامپ را مجبور کند به صورت شخصی و در برابر دوربین های دنیا به پای میز مذاکره و امتیاز دهی در پکن یا مرز کره شمالی بیاید!

البته برخی دوستان که همیشه از موضع دفاع و توجیه این رویه های ناصواب و غیر حرفه ای در دستگاه سیاست خارجی کشور در این دولت و هر دولتی بر می ایند فوری مانند خود مسئول ارشد دستگاه سیاست خارجی یا سایر مسئولان حتی اقتصادی و در ارتباط با تحریم خواهند گفت وظیفه ما سیاستگذاری خارجی یا نقد سیاست هایی که منجر به تحریم اقتصادی می شود نیست بلکه اجرای سیاست های اعلام شده است! این در واقع ضعیف ترین دفاع و توجیه ممکن برای شانه خالی کردن از مسئولیت است چون اساسا وظیفه دستگاه بسیار پر هزینه سیاست خارجی یا حتی بانک مرکزی را به فقط مجری سیاست های اعلام شده یا حداکثر مذاکره در مورد این سیاست ها و البته صدور گذرنامه و خدمات کنسولی و ویزا برای شهروندان ایرانی یا شهروندان کشور محل خدمت تنزل می دهد و به صورت اساسی و فرسنگ ها با شرح وظیفه اصلی و شماره یک نمایندگان و دیپلمات ها و مسئولان ارشد و مشاوران اقتصادی اصلی تصمیم سازان و نهاد روابط خارجی در همه کشورهای دنیا فاصله دارد.

این درست است که این مسئولان بالای کشورها هستند که سیاستهای خارجی یا اقتصادی کشورها را به تصویب و اجرا می گذارند ولی تصمیمات انها نه از اتاق در بسته و خلا بلکه بر اساس همین گزارشات حرفه ای دیده بان های سیاست خارجی یا اقتصادی است که مسئولیت اول انها به عنوان مشاور معتمد نظام تهیه و گزارش تصویر واقعی از اقتصاد وسیاست دنیا به مسئولان و فرماندهان ارشد سیاسی و امنیتی و نطامی داخل کشور (عقب جبهه) است که طبیعتا نمی توانند خود به دیده بانی بپردازند. در جبهه ها جنگ فرماندهان بر اساس گزارشات دیده بان ها و گشت های شناسایی و اطلاعاتی تصمیمات بسیار مهم و حیاتی را می گیرند و دیپلمات ها و مشاوران بانک مرکزی و ... در واقع حکم همان دیده بان ها را دارند و اگر گفته شود انها نقشی در سیاستگزاری ندارند مانند این می ماند که دیده بانها و گشت های شناسایی بگویند به ما دستور داده شده انچه فرماندهان می خواهند دیده شود ببینیم و به انها گزارش کنیم!

اگر این کاستی ها وحشتناک حرفه ای این دیده بان ها نبود رئیس بانک مرکزی پیشین در مورد احتمال تحریم بانک مرکزی ایران توسط دولت اوباما با لبخند تمسخر امیز نمی گفت شوخی نکنید مگر بانک مرکزی کشوری را می توان تحریم کرد یا وزیر نفت وقت نمی گفت تحریم خرید نفت ایران امکان ندارد و قیمت نفت با تحریم نفت ایران به 250 دلار می رسد و یا معاون ریاست جمهوری بر اساس گزارش مشاوران صنعتی وزارت صنایع و خودرو سازی نمی گفت با یک اخم ایران خودرو ما پژو فرانسه ورشکست خواهد شد و از همه بدتر وزیر خارجه ما به ریاست جمهوری و مسئولان بالای کشور و مردم گزارش نمی داد مسئله هسته ای و تحریم ها در سه ماه یا حداکثر 6 ماه حل می شود پرواز مستقیم تهران نیویورک ظرف چند ماه برقرار می شود و یا همه تحریم ها در یک روز بر داشته و همه قطعنامه ها در یک روز لغو می شود و هرگز گزارشی به مقام ریاست جمهوری یا مردم نداد که همه ان قطعنامه ها در یک قطعنامه و با تایید خود ایران تجمیع می شود و حالا می فرماید ما حتی نمی توانیم یک حساب بانکی در لندن یعنی پایتخت مالی دنیا باز کنیم و حتی رئیس جمهور و دولت وقت بر اساس همین گزارشات رسمی دستگاه دیپلماتیک و نفت و بانک مرکزی به این جمع بندی رسیده بود که در زمانی که قیمت نفت بالای 130 دلار است امریکا و غرب هرگز امکان تحریم نفت ایران را ندارند و بر اساس همان تصویر به قول خودش ترمز قطار هسته ای و سخنرانی های اتشین در سازمان ملل را کنده بود و دور انداخته بود که نتیجه را هم خود و دولتش و هم متاسفانه ملت ایران در برجام دید.

البته باز در مقام دفاع خواهند گفت شما از کجا می دانید که این گزارشات برای بهبود خوشبینی بین مردم نبوده و گزارشات اصلی به خواص داده شده که باید گفت با عرض معذرت مانند همان ادعای معاون وزیر راه در قرار دادهای هوایی است که فرموده بودند فاینانس همه قراردادهای هوایی با ایرباس نهایی شده و حتی ما یک هواپیمای مجانی هم از ایر باس به عنوان تخفیف گرفتیم ولی اطلاعات ان در همه دنیا محرمانه است و ما ان را به مطبوعات نمی دهیم ولی به مقامات بالا گزارش دقیق همراه با مدارک داده ایم و یا ریاست بانک مرکزی از امار رشد اقتصادی 12 درصدی در سال 95 و 5 درصدی در سال 96 داد سخن می دهد ولی سه ماه است که می فرماید نرخ ارز در بهمن و اسفند به قیمت های بهار کاهش خواهد یافت و عملا بازار ارز و سیستم بانکی کشور را متلاشی فرموده اند و هرگز نمی فرمایند که در تاریخ دنیا سابقه ندارد کشوری در ابعاد اقتصاد ایران بتواند رشد 12 درصدی داشته باشد ولی بانک مرکزی ان نتواند از سقوط ارزش پول ان کشور جلوگیری کند! حالا نرخ پایین اشتغال و تورم و بهره وری و... بماند.

به هر حال امیدوار باشیم از این تجارب تلخ درس بگیریم هر چند متاسفانه به نظر می رسد از سیاست خارجی تا مسئولان اقتصادی تا همان نحوه مدیریت مشکل تکراری سود بانکی و بانک ها و ارز و مسایل اقتصادی و سیاست خارجی و مسایل اجتماعی و... همچنان در بر روی همان پاشنه می چرخد و عجیب هم نباید باشد که خسارات و فرصت سوزی ها هم مانند گذشته بر همان پاشنه بچرخد و با هر چرخ خود مشکلات کلان کشور را عمیقتر و پیچیده تر نماید.